eitaa logo
اشعار تشنه لب
62 دنبال‌کننده
40 عکس
14 ویدیو
0 فایل
اشعار #تشنه‌لب به نجف برده جبرئیل یا مرتضی علی نظری کن به سوی ما ... ارتباط با من @teshnelabb
مشاهده در ایتا
دانلود
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••••••• آمیزه ای ز عقده امیال خویشتن؛ ادم اگر نبود، چرا رانده شد؟ چرا؟     | @Teshnelaab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••• پنکه ای را دیدم و دیدیم مرام عاشقی! در پی یارش تمام عمر سر گردانده بود     | @Teshnelaab
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••••••• مثل آن ریشه، که زندانی شده در زیر خاک گر مرا مدفون کنی از عشق تو گل میدهم     | @Teshnelaab
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈••••••••••••••••••••• عجبم یار من این بار! عجب پیوندی برسیدند به هم شیر و عسل الحان است     | @Teshnelaab
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••••••• در جنگ تن به تن که خودم دشمن منم «ما کمتریم ، حوصله شرح قصه نیست» | @Teshnelaab
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••••••• اندر احوالات ما را دیدن و گشتن خطاست دیدن افسردگان خود باعث افسردگیست....     | @Teshnelaab
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••••••• سوهان لبانت شده سوهان به وجودم اَماره و لوامه مــــا یکســــره درگــیر....     | @Teshnelaab
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••••••• در چشم تو حبسم نفسی پلک بزن چون باید که تنفس بکنم من ز هوایت | @Teshnelaab
هدایت شده از دلآرام
تا کنون درباره حال ابراهیم فکر کرده ای؟ زمانیکه عزیزترینش را به مسلخ میبرد. به گمانم با اینکه دلش قرص بود به انجام امر الهی اما در دل بارها ضجه زده بود، التماس کرده بود، اشک ریخته بود که من دل بریدن را که بارها نشانت داده ام اما اسماعیلم نه. از من و ما بگذر. پای کشان می‌رفت. یک گام به جلو داشت اما در پشت سر چشم از اسماعیلش برنمیداشت. ابلیس که از غوغای دل ابراهیم خبر داشت رهزن راهش شد تا در آزمون مهر و سرسپردگی او را مجاب کند دل به مهر بسپرد و بگذرد از این یک بندگی... اما ابراهیم جان کند و دل کند و خدا دل کندنش را پسندید و جان اسماعیل را به او بخشید... و چه ابتلای سختی است آزمون هر روزه گذشتن از مهرت، عزیزت و خواسته ات که ثروت و شهرت و قدرت است، به حکم سرسپردگی او... اگر باور نداری از بابای اسماعیل بپرس @Deelaaaram
هرکه شد از دلش آرام رفت... اگر به داستان ها یا متن های کوتاه علاقه دارید حتماً به کانالشون یه سر بزنید @Deelaaaram
یادتان هست که گفتم خبری در راه است ؟ دقیقاً یادم نیست ، انگار داشتم فاضل نظری میخواندم... یهو پیام اومد « نمیخوای تو مسابقه شرکت کنی؟» انقدر همه چی سریع گذشت که وقتی گفتن ؛ رتبه اول استانی شدی به خودم اومدم و بله با کمک خدا حدود ۳ ماه پیش در مسابقه شعر سرایی استان اول شدم... منتظر بودم تقدیر نامه به دستم برسه تا اعلام کنم...🤦🏻‍♂ جایزه که بهمون ندادن 😂😜 ولی بازم خدا را شکر ‍! که از بین تقریباً ۱۰۰ نفر یا بیشتر تو ۵ مرحله من انتخاب شدم... از اینا بگذریم... من خیلی خوشحالم که تقریبا اواسط دهه دوم محرم سال پیش با تردید خیلی زیاد این چنل رو زدم و میشه گفت پشیمون هم نیستم و همش با حمایت شماست؛
•••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈••••••••••••••••• هر که امد جای او بر صدق او مصداق نیست جای وصف عشق تو در مکتب اشراق نیست در میان وصف تو ارایه ها‌ صف میکشند هر چه چشم انداختم اغراق کو؟اغراق نیست... شاعران از این عجائب رو نویسی میکنند این که اذن شاعران دادی به جز انفاق نیست طراحی اثر:@NafasArts     | @Teshnelaab
هم کاری با نفس آرت ف @NafasArts در تلگرام دنبال کنید
••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈••••••••••••••••• ذره ای خاکِ علی بودُ دمیدند به روح ! بعد از آن بود که ما اشرف مخلوق شدیم... تصویر از : @NafasArts     | @Teshnelaab
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••••••• «غدیر است ‌و به لب جز ذکر یا حیدر نمی آید » چو رودی شد که میجوشد کرامت سر نمی آید تفعل میزنم گاهی بگویم بیت مبهوتی که در ابیات مبهوتم ولی بر تر نمی آید موذن میرود روحش بلایی بوده فقدانش بگوید اشهد ان علی بر سر نمی اید محمد بوده رفتارش محمد بوده کردارش که در تاریخ این دنیا کسی بر تر نمی آید بیا ساقی ببین امشب شرابی لب نمی آرم که از روی علی مستم و مستی سر نمی آید ببخشیدم مرا آقا که شد قافیه تکراری غزل شرمنده شد اری ز دستش بر نمیآید به سوی مثنوی رفتم غزل قافیه میخواهد مزین شد ببین شعرم دلم اینگونه میماند غضنفر بوده او نامش نگاهش کشته اعدا را پناهی اهل بیتش را پناهی بوده زهرا را مسلمان نیست ان کس که به دور کعبه میچرخد که کعبه دور او گشت و زمین از حیرتش چرخد وضویش را که میگیرد زمین سجاده میگردد بگوید فارج المکروب غم را هم که میبلعد حدیث کامل لولاک خود گو یاست میگوید هلاکت از زمین حتی ز قلب خاک میروید قلم داناست میداند اگر لطف علی کم بود شبیه رنگ او بخت جهان هم مملو از غم بود « فراوانی انگور است و مستی سر نمی آید» غدیرم نقطه اوج است و این دل غم نمیخواهد بگفتم نقطه اوجم بیاید یادم ان لحظه دو دستی رو به بالا بود خورشیدی در ان عرصه که از نورش تراوید است سلمان ها و انصاری همان یاران که جنگیدند در سختی و بی یاری سر انگشت تر کردم شمارم صفحه فضلت که اب بهر کم امد نرسیدم به یک فصلت مفاعیلن در این شعرم که وزنی هست تکراری نشد وزنت کشد اما قلم دارد چه اصراری بگفتم زیر لب او را نخواهی شد موفق چون نشد تا قبل این هم شاعری را مثل این اکنون موذن دست بر گوشش بگوید در اذان نامت تفعل میزند شعرم بیاید نام در فالت زدم فالی بگفت ان فال دارم تکیه گاهی من بپرهیزم ز بد حالی برون اید ز غم این تن دو دم تیغ علی چون ابروانش قاطع بران که آس از ترس او در معرکه بیچاره و عریان مثال اب در هاون بکوبیدن شده شعرم که از فضلت بگفتم من ولیکن کم نشد میلم بیا حافظ کمک کن من در ابیاتم کم اوردم گرهه افتاد در شعرم کم اوردم در ابیاتم ولی اشکال من این بود من خواهان پایانم علی پایان ندارد همچنان مبهوت جانانم     | @Teshnelaab
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••••••• تیشه چون فرهاد میزد، ذکر نامش میشمرد در دل کوه انعکاس نام او شیرین تر است... | @Teshnelaab
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••••••• گفتمش: یا رب مرا بخشیده ای گفتا به خشم کی شده آیی نبخشم کین چنین شک میکنی؟     | @Teshnelaab
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••••••• به اسمان جلان مگو‌ که گنج ارزشی همی کلید گنج خود مده به دست دزد دهکده     | @Teshnelaab
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••••••• از جام تلخیِ ریا هرگز ننوشیدم این جامهٔ رنگین تو خالی نپوشیدم ساقی این میخوانه ها من بودم اما یک لحظه با اهل ریا اصلا نجوشدم اینجا بزرگی سران قدر ریا کاریست اصلا برای این بزرگی ها نکوشیدم در معرکه هر شب ریا اخلاص گردن زد از گاو وحشی ریا هرگز ندوشیدم کذب و ریا این دو برادر های یک دیگر شیطان نبودم شانه این دو نبوسیدم | @Teshnelaab
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••••••• از خشکی لب تو شده این دو چشم تر از مشکی عزای تو شد دیدگان سفید     | @Teshnelaab
•••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈••••••••••••••••••• مثل ان دستی که می آید برون از حصر گچ کاش بیرون میشــدم از تــنــگی زنــدان تن     | @Teshnelaab
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••••• زندگی من که بعد از رفتنت ویران نشد! کی شود ویرانه ای از حادثه ویرانه تر؟ بی سبب با قلب صد ها پاره ام بازی مکن ان که مجنون گشته را لطفاً مکن دیوانه تر     | @Teshnelaab
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••••••• مرا مبین که به ظاهر به خنده میگذرم هنـــوز سفــره دل را نکرده ام چون باز     | @Teshnelaab
••••••••••••••••••••••┈✾•✾•✾┈•••••••••••••••••••• گذشت قرن ها و ما هنوز تشنه لبیم ز پشت خیمه صدا میرسد عمو عباس     | @Teshnelaab