هر زمان بہ این ڪمال رسیدۍ ڪہ خودتو بہ نامحرم نشون ندۍ و واسه دیده شدن به چشم نامحرم خیلۍ ڪارا رو نڪنۍ!!..... اون زمانہ ڪہ بایدبہ خودت افتخارڪنۍ(: ڪسانیڪہ در این مرحله هستن امام‌زمان خیلۍ جدۍروشون حساب میڪنن 💜❤️💜❤️💜❤️

{🖇🖤} • • خدا را شکر که می‌گذرد...(: از عارفی پرسيدند: «سخت می‌گذرد» چه بايد کرد؟! عارف گفت: خودت که می‌گویی؛ سخت «می‌گذرد» سخت که «نمی‌ماند» پس خداروشکر که ... «می‌گذرد» و «نمی‌ماند» 🙂🤌 • • {🖤🖇}

#تــ‌لــ‌نگــ‌رانـ‌ه 🥺 آره‌رفیق✋🏽 بعضے‌وقتاخیلےزود‌دیرمیشہ یہ‌جاخوندم🚶🏻‍♀💔 ‌نوشتہ‌بودشیطان‌میگہ من‌کاری‌میکنم‌کہ‌آدمادࢪ حسرتِ‌گذشتشون الانشونم‌ازدست‌بدن🖐🏻 #کمی‌تفکر #یاخدا

بریم رمان شهید ابراهیم را بزاریم دوتا پارت😊😍

تا پارت چندم ارسال کردم🤔🤔

اها یادم اومد باید پارت هفتم و هشتم را ارسال کنم

#پارت_هفتم #شهید_ابراهیم_هادی ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 🍂اوایل انقلاب بچه ها دیگر مثل سابق به زورخانه نمی رفتند، بخاطر همین ابراهیم پیشنهاد داد که صبح ها در زورخانه نماز جماعت صبح بخواند. ابراهیم همیشه حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رو میخوند:((اگر نماز صبح را به جماعت بخوانم در نظرم عبادت و شب زنده داری تا صبح محبوب تر است)) 🍁بعداز جنگ تحمیلی دیگر بچه ها به زورخانه نمیرفتند و اکثرا در جبهه حضور داشتند. حاج حسن در همان اوایل انقلاب درگذشت و محل زورخانه بعداز مدتی به خانه های مسکونی تبدیل شد. 🌾علاوه بر ورزش باستانی، ابراهیم در سن 16 سالگی به خوبی والیبال بازی میکرد.او در خط مقدم بود که با بچه های رزمنده والیبال بازی میکرد. دوستان او که والیبالیست حرفه ای بودند. 🍁 دوستان او در یک طرف و ابراهیم به تنهایی در طرف مقابل. تعداد زیادی از رزمندگان هم تماشاگر بودند. 🍂 ابراهیم طبق معمول با پای برهنه و زیر پیراهنی مقابل آن ها قرار گرفت. او به قدری خوب بازی میکرد که آنها باورشان نمی شد که یک رزمنده ساده به این حرفه ای والیبال بازی کند. و با اختلاف ده امتیاز به نفع ابراهیم تمام میشد. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 #شهید #شهید_ابراهیم_هادی #داستان_شهدا #رمان #سلام_بر_ابراهیم #حجاب

#پارت_هشتم #سلام_بر_ابراهیم ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ شرط بندی و کمک به مستحق🤔😁 سه نفر از بچه های غرب تهران پیش ابراهیم رفتند و گفتند: بیا بازی سره 200. ابراهیم قبول کرد. ابراهیم تنها بود و تیم حریف سه نفر. ابراهیم به راحتی تیم حریف رو شکست داد. همان روز سره 700 تومن شرط بستن. بنظر می رسید بازی خوبی بود و خیلی زود بازی رو برد. موقع پرداخت پول ابراهیم فهمید که آنها پولی ندارند. بخاطر همین به اونا پیشنهاد داد که: یک نفرتون بیاید بازی کنیم اگر شما بردید من پولی نمیگیرم. (بنظرم فکر جالب بود، بااین کار اوناهم خجل نمی شدند☺️) ابراهیم انقد بد بازی کرد که تیم حریفش برنده شده و همه خوشحال بودند. 😁 یک روز ابراهيم به مسجد رفت. بعد از نماز حاج آقا احکام می‌گفت. تا اینکه حاج آقا گفت شرط‌بندی حرامه و کسب هرگونه درامد از این راه حرام حساب می شه. ابراهیم حسابی به فکر فرو رفت. بعد پیش حاج آقا رفت و گفت:من امروز 500 تومن سره واليبال برنده شدم و پولشو به یک خانواده مستحق دادم (من خودم به شخصه عاشق این قسمت کار شهید ابراهیم شدم. هم شرطبندی هم کمک به مستحق🤣. جالب بود) حاج آقا گفت:مواظب باش. ورزش کن ولی هیچ وقت شرط بندی نکن. چون کسی که لقمه ی حرام بخوره تا چهل روز نماز و دعاهایش پذرفته نمیشه. هفته بعد دوباره همان گروه آمدند اما اینبار با یار قوی تر. آنها گفتند اینبار سره هزار تومن! ابراهیم قبول نکرد و گفت شرط‌بندی حرامه. من دفعه های قبل نمیدونستم. اگه میدوستم هیچ وقت باهاتون شرط نمی بستم. اونا سعی کردند با مسخره کردن و تیکه انداختن ابراهیم رو تحریک کنن تا بازی کنه ولی ابراهیم بازی نکرد. از اونموقع ابراهیم به دوستاش هم اجازه نمیداد شرط‌بندی کنند. اگر کسی رو میدید شرط میبست و بازی میکرد خیلی عصبانی می‌شد. ☕📚پ. ن:1.بازنویسی کتاب سلام بر ابراهیم 2.قسمت های پرانتز حرف های خودمه 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 #لبیک_یا_خامنه_ای #حجاب

با اجازتون مرخص بشم😊 التماس دعای فراوان یاعلی🤚

صوتی زیارت عاشورا مهدی سماواتی «لبیک یاحسین» الهم الرزقنازیارت الحسین علیه السلام فی الدنیاوشفاعت الحسین علیه السلام فی الاخره امین یارب العالمین الهم عجل لولیک الفرج 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃