eitaa logo
"برکه"
279 دنبال‌کننده
255 عکس
4 ویدیو
0 فایل
- برای بودن. https://gkite.ir/es/8113083 (نوشته) https://daigo.ir/secret/841967027 (تصویر) - برای داستان؛ https://eitaa.com/PostScript
مشاهده در ایتا
دانلود
بعدش یه روز صبح که بعد از شب خوبی نیومد فهمیدم که از کابوس بیدار شده‌م. آفتاب آفتابی‌تر می‌تابید، آسمون آبی‌تر شده بود، نسیم لطیف‌تر می‌نواخت. دیگه وقتی راه می‌رفتم حس نمی‌کردم که مثل شمعی که روی زمین کشیده می‌شه دارم در هر قدم کوچیک‌تر می‌شم، برعکس انگار داشتم به سمت خورشید کشیده می‌شدم. می‌تونستم بدون احساس گناه خوشحال باشم و لبخند بزنم و نفس راحت بکشم چون دیگه وقت بیداری خواب بد نمی‌دیدم. بعد دیگه تنهاتر نبودم و تنهایی خالی از همه‌چیز بهتر بود. برام جا افتاده بود که توی دنیای من تا خدا هست امید هم هست، بنابراین تاریکی و کدورت تبدیل شده بود به شفافیت و روشنی. در اون زمان یاد گرفتم می‌تونم مرز داشته باشم و لزومی نداره چون چیزی به شکلی وجود داره تا ابد به همون شکل باشه، لازم نیست اگر انتخاب دیگه‌ای ندارم اقرار کنم که واقعیت کنونی رو می‌پسندم. دلم خون شد تا فهمیدم باید صبح رو به شب ترجیح بدم ولی بیدار شدم و زیر نور اون صبح همه‌ش رو می‌دونستم.
دو شب پیش توی سرم هیاهو بود و تا نماز صبح خوابم نبرد، این متن وقتی که دیگه از خستگی و خواب‌آلودگی نمی‌دونستم باید چی‌کار کنم، عینک زده یا نزده، رو به همه‌ی صداهایی که توی جمجمه‌م می‌پیچید نوشتم و با این‌که بیدار بودم اما آسوده‌تر شدم.
امروز دقیقاً دوسالگی این کاناله و من دیگه نمی‌دونم هدف از داشتن این‌جا چیه.. یعنی می‌دونم‌ها، ارتباط گرفتن با آدم‌هاست و اشتراک‌گذاشتن باهاشون ولی حس می‌کنم داره اشتباه پیش می‌ره، انگار از این‌جا چیز واقعی‌ای نصیبم نشده، می‌دونین مثل چیزی که دیگران از فضای مجازی به دست می‌آرن. به‌نظرم میاد که فقط داشتم خیال می‌کردم تنها نیستم و کسانی هستن که اگه چیزی بفرستم می‌خونن یا می‌بینن، به‌خصوص که مدت زیادیه فرقی نمی‌کنه چی ارسال بشه و کلا تعداد اعضا و ویوها رو به کاهش گذاشته.
هدایت شده از - Ocean's soul
https://eitaa.com/thelake/5469 تقریبا اوضاع هممون همینه:)
"برکه"
https://eitaa.com/thelake/5469 تقریبا اوضاع هممون همینه:)
به نظر میاد فضای حاکم بر ایتا این‌طور شده، شاید چون خیلی‌ها مهاجرت کردن به تلگرام و فیلتر واتساپ هم برداشته شده، اون جمعیتی که این‌جا تمرکز داشت دیگه نیستن.
https://eitaa.com/kahfaa/1693 تجربه‌ی فعالیت در ویرگول رو نداشتم ولی حسش رو درک می‌کنم :`)
دیشب توی خواب هی پشت سر هم می‌پرسیدم چرا؟ چرا؟ چرا؟ گویا بلند داشتم می‌گفتم و بقیه هم شنیدنش. توی بیداری هم حسم همینه، می‌خوام همه‌چیز رو به باد چرا بگیرم؛ چرا؟
داشتم عکس‌های سفر رو می‌دیدم و اضافی‌ها رو پاک می‌کردم و به این نتیجه رسیدم که من کلا بهتره پشت دوربین باشم نه جلوش. 🩹