eitaa logo
غمین ؛
145 دنبال‌کننده
39 عکس
0 ویدیو
13 فایل
اینجا غمین نام دارد ؛ سیاره‌ایی ك عُشاق ِدلباخته‌و مجنون صفت ِعاشق درآن زندگی میکنند . ــــــــ ـ ـ کانال ِدیگری به نام ِغمین وجود ندارد ! از اسم ، بیو ، پست‌ها ، کپی ببینم برخورد جدی‌ میکنم ! * https://daigo.ir/secret/918351471 . برای شنیدن غم هات ..
مشاهده در ایتا
دانلود
مدرس نقاشی شدنم جالبه ، فکر کن با تمام سختیاش هنرتو به چند نفر یاد بدی ُپیشرفتشون ُروز به روز ببینی ُهرجا کاراش ُدیدی با افتخار بگی این هنرجو منه ، رویایی نیست ؟ .
خوابم میاد ؛ ولی نمیتونم بخوابم .
عزیزم نامزد ِریاست جمهوری هستی ، نامزد ِمن نیستی که اینقدر پیام میدی .
‏برکت فقط پول نیست ، بنظرم آشنایی با من بزرگترین برکت ِ! . خدا به زندگی‌تون برکت بده 👍🏻 .
هدایت شده از 
@MYMOONl | کافه‌ماه ؟ عشقه عشق !! مدیرش چنلش مجنون ِخودمه😭 * هیچوقت یادم نمیره شب تولدم چجوری منو از ذوق چسبوند به سقف ِاتاقمممم :)))) . آنقدر که من واقعا مجنون رو دوست دارم ُ تو دلم رفته که خودم برا سوئیت زدم تو بخش ِvip قلبم * خوشحالم که دیدمت مجنون ِمهربونم :))💜 .
اینقدر که این بچه منو ذوق ذوقی میکنهه 💙 .
تولد داریم ؛ هنرم ُمشاهد میکنید :
عيونك أجمل من القمر .
وقتی امشب بغلم کرد :)) . آرامشی که از اغوشش گرفتم :)) .
ما تهران زندگی میکنیم : اینجا واسه رسیدن به مقصدت ، باید دو ساعت تو ترافیک بمونی .
یعنی توهم همون قدر که من بهت فکر میکنم ، بهم فکر میکنی ؟ .
با رفیقای ِمن رفیق نشید ، ممنون .
شب‌ها پیش از آنکه به خواب برویم چقدر حرف داشتیم که بزنیم ، انگار حرف‌های ما تمامی نداشت ، چند بار پیش آمد که طلوع را دیدیم و رنگ خواب ندیدیم ، آخر چه شد که حال دیگر می‌آییم و خسته و بیصدا می‌خوابیم ؟ شب‌ها دگرگون شده ؟ حرف‌ها تمام شده ؟ یا ما تمام شده‌ایم ؟ .
با یه سری ها ، هم قطع ِرابطه کردم ، هم بلاکشون کردم ، هم دیگه نمیبینمشون ؛ ولی همین که میشناسمشون ازارم میده ..
امشب خیلی سوپرایز شدم ؛ طوری که منو بچها ذوق ذوقی کردن ؛ دارم اشک میریزم :)) .
11 تا گپ ِتولد زدن برام ! اجازه بگید من برم سفت اینارو بغل کنم بچلونمشون :)) . مخصوصا اون 78 چنلی که تبریك گفتنو 😭😭 .
‏عزیزم هوا گرمه ، من مجبورم سرد برخورد کنم .
تولدم که میشه ، روی ِیه تکه کاغذ می‌نویسم [ مشترک ِمورد ِنظر در دسترس نمی باشد ] . می‌چسبونمش به در ِدلم ، تا دل مشغولی ها ، دغدغه ها ، خستگی ها ، فکرو خیال کردن های ِبی سرو ته و یک سال ، بدو بدو کردنا . . پشت در بمونن و از همون راهی که اومدن برگردن ؛ و تمام روز رو من و خودم تنهایی میگذرونیم . . مهمون میکنم خودمو به خوندن چند صفحه کتاب ؛ به گوش دادن ِیه موسیقی ِبی‌کلام توی ِسکوت ؛ به خوردن ِیه ناهار لچرب و چیلی به دور از چشم ِبرنامه غذاییم در طول ِسال ؛ قدم میزنم از این سر ِخیابون تا اون سر ِخیابون . . و خستگی هام رو با خوردن ِیه فنجان قهوه پشت ِمیز ِکافه جا میدارم ؛ آره ، روزهای تولدم رو جانانه تر زندگی میکنم ، گویی از نو متولد شدم . .
دوست داشتن خیلی جالبه ، مثلا داری گوجه خورد میکنی ، یهو یادش میفتی نیشت تا بناگوش باز میشه .
بعدا ؟ بعدا دیگہ با اسم ُفامیل سیوت کردم .
یادگاری از ۲۲ تیر ِهزار چهارصد ُسه ، طوری که با زدن ِاین گپا ذوق ذوقیم کردن ، قلب ِآبیی 💙 :)) .