تولدم که میشه ، روی ِیه تکه کاغذ مینویسم [ مشترک ِمورد ِنظر در دسترس نمی باشد ] .
میچسبونمش به در ِدلم ، تا دل مشغولی ها ، دغدغه ها ، خستگی ها ، فکرو خیال کردن های ِبی سرو ته و یک سال ، بدو بدو کردنا . .
پشت در بمونن و از همون راهی که اومدن برگردن ؛
و تمام روز رو من و خودم تنهایی میگذرونیم . .
مهمون میکنم خودمو به خوندن چند صفحه کتاب ؛
به گوش دادن ِیه موسیقی ِبیکلام توی ِسکوت ؛
به خوردن ِیه ناهار لچرب و چیلی به دور از چشم ِبرنامه غذاییم در طول ِسال ؛
قدم میزنم از این سر ِخیابون تا اون سر ِخیابون . .
و خستگی هام رو با خوردن ِیه فنجان قهوه پشت ِمیز ِکافه جا میدارم ؛
آره ، روزهای تولدم رو جانانه تر زندگی میکنم ، گویی از نو متولد شدم . .
دوست داشتن خیلی جالبه ، مثلا داری گوجه خورد میکنی ، یهو یادش میفتی نیشت تا بناگوش باز میشه .
آره عزیزم من بلاکت کردم ، من آنفالوت کردم ، من میوتت کردم ، من جواب پیاماتو ندادم ، ولی تو خونمون بلد بودی دیگه .
نبودی ؟ .
از رفتنت ناراحت نشدم ،
از این ناراحت شدم که موقع ِرفتنت ، زخمی از جنگ برای ِمن رو تنت نبود ..
و از خطاهای بزرگم آن بود که لحظات ِدلخوشی را سرسری میگذراندم ، اما غم ُاندوه را با تمام وجود زندگی میکردم .
اعتماد برای ِمن خیلی سخته ، طول میکشه تا به کسی اعتماد کنم ، یه سال دو سال ..
پیشنهاد میکنم شماهم زود اعتماد نکنید ! .
تاثیر ِدوست انقد زیاده ؛
که اگر بد باشه ، میتونه بهترین ورژن شما رو به بدترین ورژن ، و اگر خوب باشه ، بدترین ورژنتون رو به بهترین ورژنتون تبدیل میکنه .
من اینجوریام که بهترین مشاوره عمرتو بهت میدم ، ولی آخر ِحرفم یه [ بازم خودت میدونی ] اضافه میکنم محض ِاحتیاط ، که یه وقت زندگیت نابود شد تقصیر ِمن نباشه .
هدایت شده از -ᴀʏʏᴇʜ-
https://eitaa.com/MYMOONl
کافه ماه، وایبِ کافه نخلستان رو میده :))))
همینقدر مذهبی و عاشقانه..
انگار داری کتابچهی شعرِ شهریار رو ورق میزنی، گهگاهی هم شهید آوینی شروع میکنه به سیاسی نوشتن.
جای جای اینجا حس نویسنده بودن و شاعر بودن رو به روحت تزریق میکنه و باعث میشه که یه نفس عمیق بکشی از این شدت زیبایی..
خودش رو هم که نگم، مجنون دیگه از اسمش پیداست :))
یه دخترِ به شدت کشف نشدنی، که تا وقتی نشناسیاش فکر میکنی که داره خیلی مغرورانه بهت نگاه میکنه، ولی وقتی باهاش اوکی بشی، میبینی نه بابا، عزیز تر از این حرفاست..
و اینکه تو مرام و معرفت حرف آخر رو میزنه، بس که گوگولیه.
یه صفتی هم شوخی شوخی براش به کار میبرم، ولی واقعیِ.😔🤍
[ همون .. یه ملت رو میگم ] 😂
اگه خواستید کارای ِاحمقانه بکنید و جرئتشو نداشتید حتما بیاید و به من پیام بدید ؛
من میتونم طوری قانعتون کنم که بدون عذاب ِوجدان حس کنید اون کار درست ترین تصمیم ِموجوده .
اینگور شدن از طرف ِبهترین آدم ِزندگیت مثل پریدن تو استخر ِآبلیمو با بدن زخمی و پاره شده میمونه :)) .