eitaa logo
قهوه تلخ .
137 دنبال‌کننده
41 عکس
1 ویدیو
5 فایل
* قهوه تلخی در خانه سالمندان ِخیابان ِشمالی . ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ چرا بیرون وایسادی ؟ ‌پاشو بیا داخل قهوه تلخ ریختم ☕ . ــــــــ ــــ ـ ـــ [ قهوه میخوای عزیزم ؟ ] . * https://daigo.ir/secret/918351471 . کپی ؟ خیلی کار ِزشتیه پس کپی نکن عینی .
مشاهده در ایتا
دانلود
شب‌ها پیش از آنکه به خواب برویم چقدر حرف داشتیم که بزنیم ، انگار حرف‌های ما تمامی نداشت ، چند بار پیش آمد که طلوع را دیدیم و رنگ خواب ندیدیم ، آخر چه شد که حال دیگر می‌آییم و خسته و بیصدا می‌خوابیم ؟ شب‌ها دگرگون شده ؟ حرف‌ها تمام شده ؟ یا ما تمام شده‌ایم ؟ .
با یه سری ها ، هم قطع ِرابطه کردم ، هم بلاکشون کردم ، هم دیگه نمیبینمشون ؛ ولی همین که میشناسمشون ازارم میده ..
امشب خیلی سوپرایز شدم ؛ طوری که منو بچها ذوق ذوقی کردن ؛ دارم اشک میریزم :)) .
11 تا گپ ِتولد زدن برام 😭 ؛ اجازه بگید من برم سفت اینارو بغل کنم بچلونمشون :)) . مخصوصا اون 78 چنلی که تبریك گفتنو 😭😭 .
‏عزیزم هوا گرمه ، من مجبورم سرد برخورد کنم .
تولدم که میشه ، روی ِیه تکه کاغذ می‌نویسم [ مشترک ِمورد ِنظر در دسترس نمی باشد ] . می‌چسبونمش به در ِدلم ، تا دل مشغولی ها ، دغدغه ها ، خستگی ها ، فکرو خیال کردن های ِبی سرو ته و یک سال ، بدو بدو کردنا . . پشت در بمونن و از همون راهی که اومدن برگردن ؛ و تمام روز رو من و خودم تنهایی میگذرونیم . . مهمون میکنم خودمو به خوندن چند صفحه کتاب ؛ به گوش دادن ِیه موسیقی ِبی‌کلام توی ِسکوت ؛ به خوردن ِیه ناهار لچرب و چیلی به دور از چشم ِبرنامه غذاییم در طول ِسال ؛ قدم میزنم از این سر ِخیابون تا اون سر ِخیابون . . و خستگی هام رو با خوردن ِیه فنجان قهوه پشت ِمیز ِکافه جا میدارم ؛ آره ، روزهای تولدم رو جانانه تر زندگی میکنم ، گویی از نو متولد شدم . .
عيونك أجمل من القمر ؛
دوسم نداری ؟ فدا سرم که دوسم نداری 🤍 .
دوست داشتن خیلی جالبه ، مثلا داری گوجه خورد میکنی ، یهو یادش میفتی نیشت تا بناگوش باز میشه .
بعدا ؟ بعدا دیگہ با اسم ُفامیل سیوت کردم .
مرهم ِکربلا ، هرکی غم ِیکیو خورد ، من غم ِکربلا ..
با من حرف میزنی نقطه نزار 💙 . .
یادگاری از ۲۲ تیر ِهزار چهارصد ُسه ، طوری که با زدن ِاین گپا ذوق ذوقیم کردن ، قلب ِآبیی 💙 :)) .
و گپی که سید میعادم برام زد :))) .
‏آره عزیزم من بلاکت کردم ، من آنفالوت کردم ، من میوتت کردم ، من جواب پیاماتو ندادم ، ولی تو خونمون بلد بودی دیگه . نبودی ؟ .
از رفتنت ناراحت نشدم ، از این ناراحت شدم که موقع ِرفتنت ، زخمی از جنگ برای ِمن رو تنت نبود ..
و از خطاهای بزرگم آن بود که لحظات ِدلخوشی را سرسری می‌گذراندم ، اما غم ُاندوه را با تمام وجود زندگی می‌کردم .
اعتماد برای ِمن خیلی سخته ، طول میکشه تا به کسی اعتماد کنم ، یه سال دو سال .. پیشنهاد میکنم شماهم زود اعتماد نکنید ! .
‏اگه آقا پسرای ِخوشگل بهشون برنمیخوره ؛ یه دو دقیقه هم ما ناز کنیم .