شاید که کمی سوز به آهت بدهند در دهر کمی حشمت و جاهت بدهند اما دگر این امر محال است محال بی حب حسین بهشت راهت بدهند

مهم نیست که قبلا چی بودی مهم اینه که الان چی میخوای باشی

"ولی‌این‌خنده‌های‌سونجه‌" Lovely Runner;

روز صد و سی و هفتم ⭐️ ۱۶ تیر _اینکه فرداش میریم خونههه >>> _پشه های بیتربیت و نیششون _دوباره صبح بیدار شدن _خونه خالم >>> _شام خوشمزه >>> _دیدن درون دنیای مرد عنکبوتی >>> _زامبی سونامی و کلیییی پاستور بازی >>>> _آب گوشت _اون پسر کوچولوی لپییی _کتاب راز نهفته در اسکلتون _حسودی کردن _گریه

روز صد و سی و هفتم :

روز صد و سی و هشتم ⭐️ ۱۷ تیر _فکر کردن به تولد >>> _درست کردن جعبه >>> _برگشتن به خونه >>> _گرمای کشنده و برگشتن به خونمون _لوازم تحریری و بازی فکری هاش >>>> _ابرنگ آقامیری میخوام _باشگاه _پاره پوره شدن توی باشگاه و خستگی و لثه _اینکه دفاع شخصی رو یاد نمیگرفتم _درست کردن ماکارونی _تلفنی حرف زدن و چت کردن با اشلی >>>>>>> _سریال دونده دوست داشتنی + شیرکاکایو >>>>>>>

روز صد و سی و هشتم :

✰

سلاممم

این نیز بگذرد ،

‌

‌

‌

‌

‌

‌

‌