5.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥مشکلات اقتصادی را گردن آخوندها نیندازید
🎤دکتر حسین راغفر، استاد اقتصاد دانشگاه:
بخش قابل توجه مشکلات اقتصادی کشور به خاطر عملکرد اقتصاددانان و مدیران نئولیبرال است؛ مدام این مسائل را گردن روحانیون و آخوندها نیندازید
سال ۷۲ قیمت ارز به یکباره سه برابر شد، همان موقع رئیس بانک مرکزی وقت به من گفت ما دلار را گران کردیم که صادرات، تولید و درآمدهای ارزی بیشتر شود؛ به نظر شما صادرات و تولید افزايش یافت؟!
#نئولیبرالیسم
🔴 #بیداری_ملت 👇
@bidariymelat
📚 مهمانی باغ سیب 🍎
این کتاب داستان بلندی از حادثهها و حماسههای یاران و اصحاب #پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) است.
نویسنده این اثر داستانی، خوانندگان خود را به تاریخ پرفراز و نشیب و پرافتخار #عصر_بعثت میبرد و تاریخ را در قالب داغستان برای مخاطب نوجوان خود بازگو میکند.
◽️ نویسنده: داوود امیریان
▫️ناشر: عهد مانا
◽️ قطع: رقعی
▫️نوع جلد: شومیز
▫️وزن: ۲۴۰ گرم
📖 تعداد صفحات: 200
✅ مناسب برای سنین ۱۲ سال به بالا
#نوجوان و #بزرگسال
#یاران_پیامبر (ص)
📚 کتابچه شناسنامه تکلیف
در این کتاب کودک اطلاعات تولد و مرجع تقلید و... را ثبت کرده و با آداب بندگی آشنا میشود و با سپاس از خداوند تعهدی را امضا میکند.
▫️نویسنده محمدحسین قاسمی
▫️ناشر کتابک
▫️قطع جیبی
▫️ابعاد ۱٠/۵ × ۱۴ سانتیمتر
▫️تعداد صفحات ۱۶
✅ مناسب برای 8 تا 15 سال
#کودک
#جشن_تکلیف
🔴 قیمت پشت جلد : 14.000 تومان
#قصه_شب
نی نی کوچولو
یک روز نی نی به همراه مامانش می خواستند به خونه ی مامان بزرگ بروند. مامان، نی نی را بغل کرده بود ولی نی نی دوست داشت خودش راه برود. نی نی اشاره می کرد به زمین و غر می زد. مامان نی نی را روی زمین گذاشت و گفت حالا بدو برو. نی نی یک خورده رفت ولی یک دفعه یک گنجشک دید و ایستاد و تماشا کرد. مامان حواسش به گنجشک نبود. هی صدا می زد نی نی بیا دیگه چرا وایسادی؟ نی نی با انگشتش گنجشک را به مامان نشان داد ولی مامان بازم گنجشک را ندید. مامان خسته شد و گفت وای نی نی چرا راه نمیایی خسته شدم. گنجشک پرید و رفت. نی نی دوباره دنبال مامان راه افتاد.
نی نی چند قدم دوید، ولی یک دفعه یک سنگ کوچک داخل کفشش رفت. نی نی وایساد و دیگه راه نرفت. مامان دست نی نی را گرفت و کشید و گفت بچه چرا راه نمیایی؟ نی نی گفت آخ آخ. و هی کج کج راه می رفت. مامان خم شد پای نی نی را ببیند. ولی وقتی کفش نی نی را درآورد سنگ از داخل کفش افتاد و مامان سنگ را ندید گفت نی نی پات که سالمه. کفشات هم تمیزند. آخه چرا اذیت می کنی راه نمی روی؟
نزدیک خانه ی مامان بزرگ که رسیدند مامان در زد ولی نی نی یک مورچه ی بزرگی روی زمین دید و نشست و می خواست آن را بگیرد. مامان رفت داخل خانه ی مامان بزرگ و هی صدا زد نی نی بیا دیگه نی نی چرا نشستی روی زمین. نی نی چقد امروز تنبلی!
نی نی هی مورچه بزرگی رو به مامان نشون می داد و می گفت : "ای ... ای ... ای!"
مامان آمد که ببیند نی نی چه می گوید و به چه چیزی اشاره می کند. ولی وقتی مامان آمد مورچه داخل سوراخ رفت.
مامان هر چه نگاه کرد هیچی ندید. دیگه خسته شد و نی نی را بغل کرد و به داخل خانه برد.
نی نی دوست داشت هنوز با مورچه بازی کند و هی جیغ می زد و پاهاش را تکان می داد. مامان توجهی نکرد و نی نی را برد و داخل بغل مامان بزرگ گذاشت و گفت وای عزیز از دست این بچه ی تنبل خسته شدم. همیشه می خواهد یک جا بایستد یا بنشیند.
مامان بزرگ نی نی را بغل کرد و بوسید و گفت قربان نی نی تنبل خودم برم. نی نی خندید و خودش را برای مامان بزرگ لوس کرد.
آن روز نی نی تا شب خانه ی مامان بزرگ بازی و شیطونی کرد و به مامانش نشان داد که تنبل نیست.
#شعر_کودکانه
🐜🐜🐜 مورچه
مورچه سیاه کوچولو
کار می کنه، بار می بره
دونه هارو جمع می کنه
داخل انبار می بره
مورچه سیاه کوچولو
زیرِ زمین لونه داره
تو لونه ی زیرِزمین
یه عالمه دونه داره
مورچه سیاه کوچولو
عاشق کار و کوششه
تابستون و فصل بهار
همیشه زحمت می کشه
مورچه سیاه کوچولو
خوشحاله و غم نداره
فصل زمستون که بیاد
آب و غذا کم نداره
"دریـــــــا باش"
تا هرکس لایقت بود در تو آرام گیرد؛
وهرکس لایقت نبود در تو غرق شود..
"ﻣﻐــــــــﺮﻭﺭ باش"
ﺍﮔﺮ کسی لایقت بود ﻏﺮﻭﺭت ﺭو
ﻓﺮﺵ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯾﺖ کن...
"ﺧﻮﺩﺧﻮﺍه باش"
ﺍﮔﺮ کسی ﻻیقت بود ﺗﻤﺎﻡ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻫﺎیش
ﺩﺭ ﺗﻮﺧﻼﺻﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ...
"ﭘﯿﭽﯿـــــــﺪﻩ باش"
ﺍﮔﺮ کسی لایقت بود ﺑﺮﺍش ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺑﻪ
ﯾﮏ ﺟﻤﻊ ﺳﺎﺩﻩ شو...
"همه این ها باش"
ﺍﮔﺮ کسی ﻻﯾﻖ تو باشد ﻫﻤونی میشی
ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺩﺍﺷﺘﻨﺶ ﺭو ﺩﺍﺭند...
✍🏻 امام صادق (علیه السلام):
💠کسی که کارهای خود را به خدا بسپارد، به آرامشی همیشگی میرسد و همواره از خیر و برکت در زندگی برخوردار است و واگذارنده حقیقی کارها به خدا کسی است که تمام همتش تنها بسوی خدا باشد.
📚 مصباح الشریعه، ص۵۱