الیس الله بکافٍ عبده:
✹ روزگاري شد که در ميخانه خدمت مي کنم
در لباس فقر کار اهل دولت مي کنم
✹ تا کي اندر دام وصل آرم تذروي خوش خرام
در کمينم و انتظار وقت فرصت مي کنم
✹ واعظ ما بوي حق نشنيد بشنو کاين سخن
در حضورش نيز مي گويم نه غيبت مي کنم
✹ با صبا افتان و خيزان مي روم تا کوي دوست
از رفيقان ره استمداد همت مي کنم
✹ خاک کويت زحمت ما برنتابد بيش از اين
لطف ها کردي بتا تخفيف زحمت مي کنم
✹ زلف دلبر دام راه و غمزه اش تير بلاست
ياد دار اي دل که چندينت نصيحت مي کنم
✹ ديده بدبين بپوشان اي کريم عيب پوش
زين دليري ها که من در کنج خلوت مي کنم
✹ حافظم در مجلسي دردي کشم در محفلي
بنگر اين شوخي که چون با خلق صنعت مي کنم
#نکته_تربیتی
بعضی اوقات برای اینکه بچه ها توجه والدین را جلب کنند وارد یک عادت بد و چرخه معیوب می شوند.
تا زمانی که آنها ساکت، آرام و منطقی هستند و با هم همکاری و بازی می کنند، شما سرگرم کارهای خودتان هستید و هیچ توجهی به آنها ندارید.
اما بلافاصله که جنگ و دعوا را با هم شروع می کنند شما سر صحنه حاضر می شوید، با آنها حرف می زنید، حتی آنها را دعوا می کنید، نصیحت می کنید و برای آنها وقت می گذارید.
👈 اگر در خانه شما این حالت وجود دارد، وقت آن است که با یک برنامه ریزی صحیح و تجدید نظر در برنامه های گذشته تصمیم بگیرید:
⏪ زمانی که فرزندان شما رفتار خوب و مناسب دارند، به آنها توجه کنید و آنها را #تشویق و تحسین کنید.
به طور مثال وقتی می بینید آنها مشغول بازی با یکدیگر هستند و در آن زمان رفتار دوستانه ای با هم دارند با یک بستنی یا میوه سراغ آنها بروید و بگویید: چقدر لذت می برم از اینکه می بینم شما به این خوبی با هم بازی می کنید و با هم دوست هستید و ...
⏪ سعی کنید نسبت به دعواها و جر و بحث های کوچک بی توجه باشید، گویی نه چیزی می بینید و نه چیزی می شنوید، سرگرم کار خودتان شوید، خونسرد و آرام بمانید و از نگاه کردن به آنها اجتناب کنید.
#نادیده_گرفتن
✔️ بعضی مواقع لازم است کارهای بچه ها را نادیده بگیرید. البته مشروط به این که هیچکدام از آنها در معرض آسیب و خطر نباشند.
─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─
#نکته_تربیتی
زمانی كه از كودكمان كار يا حرف اشتباه و منفی اما بامزه سر ميزنه
به شوخی نگيريم و با خنده انتقاد نكنيم.
تكليف او را روشن كنيم!
بالاخره حرف يا كارش بد بوده يا خوب و بامزه؟
اگر بد بوده چرا می خنديم؟
گاها رويمان را بر می گردانيم و می خنديم كه مثلا نبيند!
البته كه متوجه می شود!
اين تعارض رفتاریِ والدين ، سر درگمی كودک در انتخاب و ادامه ی رفتار را به دنبال دارد، و معمولا اين خنده ها اثر بسيار قوی تری از آن انتقاد دارد و باعث تثبيت رفتار نامطلوب می شود.
👈 نه خودمان را گول بزنيم نه فرزندمان را!
قاطع باشيم!
اين خنده های بی جا، كار دست آينده ی كودكان می دهد
🍁🍀🍁🍀🍁🍀🍁🍀🍁
#شعر_کودکانه
🌸 امام زمان (عج)
مادرم می گوید
یک نفر در راه است
از صدای پایش
دل من آگاه است
وقتی او می آید
قاصدک می خندد
راه های غم را
بر همه می بندد
ابرها می بارد
چشمه ها می جوشد
هر درختی در باغ
رخت نو می پوشد
مادرم می گوید
روی ماهش زیباست
گر چه از او دوریم
او همیشه با ماست
💚💚💚💚💚💛💛💛💛💛
#قصه_شب
✂️ قیچی مهربان
روزی روزگاری در یک مزرعه، تعدادی گوسفند با مرغ و خروس و اردکها در کنار هم به خوبی زندگی میکردند.
در یک صبح بهاری که گوسفندها در حال خوردن علف و چرا در مزرعه بودند، یکی از گوسفندها به بقیه گفت: امروز چقدر هوا گرم شده.. من که دیگه نمیخوام زیر نور خورشید باشم، دارم میرم تو سایه..
یکی از اردکها که در حال آب بازی و شنا بود، گفت: ولی به نظر من که هوا خیلی خوبه.. من که دارم از آب بازی زیر نور خورشید، لذت میبرم!
اون روز گذشت. فردا گوسفندها و مرغ و خروس و اردک ها دیدند که صاحب مزرعه و پسرش، با یک قیچی بزرگ به سمت طویله میروند. همه ترسیده بودند. یکی از مرغ ها گفت: چه قیچی بزرگ وحشتناکی! یعنی میخواد با این چه بلایی سر گوسفندها بیاره؟
در همین حال، صاحب مزرعه یکی از گوسفندها رو گرفت و از طویله بیرون آورد، گوسفند از ترس بع بع میکرد ولی پسر صاحب مزرعه اون رو محکم گرفت. آقای صاحب مزرعه هم با لبخند، دستی روی سر گوسفند کشید و گفت: نترس گوسفند عزیزم، کارت ندارم، میخوام راحتت کنم. و شروع کرد به چیدن پشمهای گوسفند که بلند شده بودند.
بعد از تمام شدن کار، گوسفند که سبک شده بود و دیگر گرمش نبود، شروع کرد به جست و خیزکردن و بع بع کردن. گوسفندهای دیگر وقتی خوشحالی او را دیدند به در طویله هجوم آوردند تا گوسفند بعدی آنها باشند!
بعد از تمام شدن چیدن پشم های گوسفندان، صاحب مزرعه پشمها را جمع کرد و با خوشحالی به پسرش گفت: ببین پسرم، این زمستان، گوسفندها با این پشمها گرم بودند، زمستان سال بعد، ما با لباسهایی که از این پشمها تهیه می کنیم، گرم خواهیم بود!
〰〰〰〰〰〰〰