🔴 صرفا جهت تأمل...
توییت آقای رائفی پور اثرش این شد که روند افشاگری اخلاقی سلبریتیهای سینمایی علیه هم رو متوقف کرد و خیلی شیک باز متجاوز و متجاوزٌ علیه باهم متحد شدند..
این نشون میده چقدر این جماعت از تجاوزات و تعارضات بینشون راضی یا ناراضی بودند!
💬 سیدهانی هاشمی
😂😂😂
پی نوشت : رائفی پور به هدف زد
#قصه_شب
#داستان_کودکانه
ولادت #حضرت_معصومه سلام الله علیها🌹🌹 با رویکرد مهدوی
🖼 در یکی از روزهای قشنگ خدا، در شهر قم کبوتر کوچولویی🐥 به اسم نوک حنا با پدر و مادرش روی یه گلدسته🕌 بلند زندگی می کردند.
اون روز پدر نوک حنا🕊 از خونه رفته بود تا برای غذا دانه جمع کنه؛ برای همین نوک حنا حوصله اش خیلی سر رفته بود😞. آخه اون برادر و خواهری نداشت تا با اونها بازی کنه😢.
نوک حنا با بی حوصلگی از مادرش پرسید: مامان جون، من کی می تونم پرواز کنم؟ 🤔 آخه همیشه توی خونه هستم.
مادر نوک حنا گفت: عزیز من تو هنوز کوچیک هستی و برای تو زوده که پرواز کنی.
نوک حنا با خودش گفت که ای کاش منم زودتر بزرگ بشم و مثل مامان و بابام بتونم توی آسمون پرواز کنم🕊 تا همه جای این شهر رو ببینم و دوست های خوبی برای خودم پیدا کنم...
نوک حنا توی همین فکرها بود که چشمش به گنبد طلایی🕌 روبرویش افتاد و از مامانش پرسید: مامان جون چرا ما اینجا زندگی می کنیم؟ چرا برای زندگی به مکان دیگه ای، مثلا به اون کوه های دور نرفتیم؟⛰🗻⛰
مادر نوک حنا گفت: آخه اینجا یه شهر خوب خداست که اسمش قم هست. نوک حنا پرسید: چرا اینجا خوبه و چه فرقی با بقیه جاها داره؟
مادرش گفت: به خاطر همین گنبد طلایی که هر روز داری نگاهش میکنی... نوک حنا با تعجب پرسید: مگه این گنبد چه جایی هستش؟
مادرش گفت: این گنبد، مزار یه خانم خیلی خوب و مهربون به اسم حضرت معصومه(س) هست😍 که خدا ایشون رو خیلی دوست داره و برای همین هم هرکس به زیارت ایشون بیاید، خدا بهشون پاداش بهشت رو میده.
حضرت معصومه(س) دختر امام هفتم یعنی امام موسی کاظم(ع) و خواهر امام رضا(ع) هستند و خیلی مقام بزرگی پیش خدا دارند. برای همین ما باید خیلی خوشحال باشیم و خدا رو شکر کنیم که داریم در کنار ایشون زندگی می کنیم.😍
نوک حنا از مادرش پرسید: چرا امروز اینقدر حرم حضرت معصومه(س) شلوغ هستش؟ مادرش گفت: بخاطر اینکه روز تولد این خانم مهربون نزدیکه و مردم برای زیارت ایشون به حرم میان و از حضرت معصومه(س) می خواهند تا به آنها توجه و عنایت کنند.💐
نوک حنا پرسید: مگه ایشون صدای ما رو می شنوند؟👂مامان نوک حنا گفت: بله ایشون صدای همه رو می شنوند حتی صدای تو رو.
نوک حنا با خوشحالی گفت: مامان منم می خوام مورد توجه و عنایت حضرت معصومه(س) باشم. به من یاد میدی باید چه کاری انجام بدم تا ایشون رو خوشحال کنم و مورد توجه ایشون باشم؟😃
مامان نوک حنا گفت: حضرت معصومه(س) همه بچه ها رو دوست دارند؛ ولی اگر دوست داری ایشون رو خوشحال کنی کافیه کارهای خوب انجام بدی💝.
یکی از کارهای خوبی که ایشون خیلی دوست دارند، دعا کردن برای ظهور و فرج امام دوازدهم یعنی حضرت مهدی(عج) هستش.🙏
چون اگه امام مهدی(عج) که خیلی مهربون و خوب هستند، ظهور کنند تمام بدی ها از بین میره و تمام جهان رو خوبی و مهربونی پر می کنه. و همه موجودات جهان خوشحال و شاد میشن حتی ماهی های دریا و پرنده های آسمون.🐠🐟🐬🕊
نوک حنا وقتی این حرف ها رو شنید، با خودش فکر کرد که چقدر دنیا خوب و قشنگ میشه اگر امام مهدی(عج) ظهور کنند؛ 😍برای همین از مامانش پرسید: مامان جون اگر ما دعا کنیم واقعا امام مهدی مهربون ظهور می کنند؟
مامان نوک حنا سرش رو بلند کرد و همین طور که داشت به آسمون آبی نگاه می کرد گفت: آره کوچولوی قشنگم، حتما ظهور می کنند اگر ما بخواهیم و دعا کنیم.
نوک حنا از اون روز تصمیم گرفت تا همیشه برای ظهور و فرج امام زمان(عج) دعا کنه تا حضرت مهدی(عج) زود زود بیایند و دنیا 🌍 رو پر از خوبی و مهربونی کنند.😍🌸🌺🌸
📜 نویسنده: ن. علی پور
#قصه_شب
حلزون کوچولو
یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود. روزهای اول فصل بهار بود ، هوا گرم و گرم تر می شد و حیوانات جنب و جوش و تلاش را از سر گرفته بودند.
آقای چهار دست ، همین طور سوت زنان و شادی کنان به این طرف و آن طرف می جهید و می خندید. بعد با خودش می گفت: چه هوای خوبی بهتر است به دیدن دوستم بروم و با هم از این هوای خوب لذت ببریم. وقتی که به طرف خانه ی دوستش به راه افتاد ، توی مسیر پایش سر می خورد و نمی توانست درست راه برود و یک دفعه پرت شد روی زمین. عنکبوت از راه رسید و با دیدن ملخ که روی زمین افتاده و پهن شده بود ، حسابی خنده اش گرفت ، طوری که نمی توانست جلوی خند هاش را بگیرد!
ملخ خیلی ناراحت شد و گفت: عنکبوت زمین افتادن خنده دارد؟ عنکبوت خودش را جمع و جور کرد و گفت: نه دوست من، تو را مسخره نمی کنم ، از من ناراحت نشو! اصلاًبه من بگو ببینم چه کسی این جا را سُر کرده است تا خودم حسابش را برسم! یک دفعه خودِ عنکبوت هم سُر خورد و اُفتاد و هر دو با هر زحمتی که بود از زمین بلند شدند و به راه افتادند و با احتیاط قدم بر می داشتند.
همین طور که می رفتند به جایی رسیدند که دیگر زمین سُر نبود. به جانور عجیبی رسیدند و گفتند: این دیگر چیست؟ او گفت: سلام !
اسم من حلزون است.
بعد آن ها هم صدا گفتند: از کجا پیدایت شده؟ چرا برگ ها و سبزی های مزرعه ما را می خوری؟ تا حالا از کجا غذا به دست می آوردی؟
حلزون گفت : صبر کنید دوستان من! از اول هم من اینجا بودم، زمستان را داخل خانه ام خوابیده بودم! حالا بهار شده از خواب بیدار شدم.
آن ها گفتند: ولی ما که خانه ای نمی بینیم! حلزون گفت: خب همین صدفی که پشت من است، خانه ی من است.
آن ها با اخم گفتند اصلاً به ما مربوط نیست خانه ی تو چه شکلی و کجاست؟ چرا زمین را سُر کرده ای و چه طوری این کار را انجام دادی؟
حلزون گفت: بله من این کار را کرده ام ولی دلم نمی خواست این طوری بشود و شما زمین بخورید! من مجبورم برای حرکت کردن این مایع لغزنده را روی زمین بپاشم و روی آن بخزم، چون مثل شما پا ندارم و این مایع لغزنده به من کمک می کند.
آن ها گفتند: ما نمی دانستیم که تو با چه زحمتی مجبوری راه بروی! از تو معذرت می خواهیم که رفتارمان بد بود!
حلزون گفت: نه؛ این که گفتم مجبورم بخاطر این نبود که بخواهم بگویم دارم زحمت می کشم؛ نه خدا مرا این طور آفریده است و این مایع لغزنده را هم در اختیار من قرار داده است، وسیلۀ راه رفتن شما پاهای تان است و من برای حرکت کردن می خزم! همیشه هم خدا را شکر می کنم.
ملخ و عنکبوت گفتند: ما باید از این به بعد سعی کنیم اطراف مان را خوب ببینیم و جلوی پای مان را خوب نگاه کنیم و زمین نخوریم و بعد هم کسی را بیخودی سرزنش نکنیم. آنها با تعجب پرسیدند: حلزون جان، تو که دندان نداری! چه طوری این همه برگ و سبزی را می جوی؟!
حلزون جواب داد خدا به من بیش از پانزده هزار دندان داده است که در پشت زبانم مخفی شده است. آن ها از تعجب به هم نگاه کردند و گفتند: وای چه قدر دندان. خروس طلایی نوک زنان به طرف آن ها می آمد، آنها پا به فرار گذاشتند ولی حلزون نتواست به تندی حرکت کند، آنها پشت یک بوته پنهان شدند و به حلزون نگاه می کردند.
خروس به حلزون که رسید چند نوک به او زد و بعد هم از آن جا دور شد. آن ها نگاه کردند و دیدند، خانه حلزون صحیح و سالم آنجاست ولی از خود حلزون خبری نیست. ناراحت شدند و شروع کردند به گریه. حلزون فریاد زد: من اینجا هستم، زنده و سلامت! برای چی گریه می کنید؟ فراموش کردید که این صدف از من محافظت می کند؟
عنکبوت گفت: تو چطور توی این صدف پر پیچ و خم جا می شوی؟ حلزون با لبخندی بر لب گفت: من بدن نرمی دارم، خودم را به شکل صدفم در می آورم و راحت توی آن جا می شوم. می بینید این هم یکی دیگر از شگفتی های وجود من است. در آفریده های خداوند چیزهای عجیب و شگفت انگیزی وجود دارد.
از آن روز به بعد عنکبوت و ملخ و حلزون دوستان خوبی برای هم شدند.
#شعر_کودکانه
🤲 شکر خدا
شش دانه قاشق
شش دانه بشقاب
نان و نمکدان
یک کاسه ی آب
دیگی پر از آش
یک شام ساده
در دور سفره
یک خانواده
با مهربانی
با هم نشستند
در سینه شادی
بر چهره لبخند
گفتند اول
نام خدا را
خوردند با هم
نان و غذا را
یک سفره خوب
یک شام دلخواه
بعد از غذا هم
#بازی
گاهی از فرزند تان بپرسید نیم ساعت وقت دارم، دوست داری چی کار کنیم؟
🔸 فوتبال
🔸 کاردستی
🔸رنگ انگشتی
🔸 نقاشی
🔸 والیبال
وقتی شما گزینه حرکتی پیشنهاد می دهید، او یکی از آنها را انتخاب می کند و مشارکت شما را می طلبد.
👈 این هم باعث تحرک بیشتر می شود و هم باعث خلاقیت می شود. این بهترین روش برای سپری نشدن وقت فرزندتان در فضای مجازی است.
#شعر_کودکانه
🌸 #امام_خمینی (ره)
ای امید غنچه ها
من تو را ندیده ام
باغبان پیر ما
صبر کن، نرو نرو
ای امید غنچه ها
بی تو خشک می شود
چشمه های آسمان
بی تو خنده می رود
از لب ستارگان
لحظه ای درنگ کن
من تو را ندیده ام
ای امید زندگی
باغبان پیر ما
شاعر : محمد رضا میرزایی
امام #رضا علیه السلام
🍂علی بن مهزيار نقل می کند :
به امام #جواد(ع) عرض كردم :
📋《جُعِلْتُ فِدَاكَ! زِيَارَةُ الرِّضَا(ع) أَفْضَلُ أَمْ زِيَارَةُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ(ع)؟》
🍂فدايت شوم! زيارت حضرت #رضا(ع) برتر است يا زيارت ابی عبدالله #الحسين(ع)؟
امام جواد(ع) فرمودند :
📋《زِيَارَةُ أَبِي أَفْضَلُ وَ ذَلِكَ أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَزُورُهُ كُلُّ النَّاسِ وَ أَبِي لَا يَزُورُهُ إِلَّا الْخَوَاصُّ مِنَ الشِّيعَةِ》
🍁 زيارت #پدرم برتر است!
زيرا حضرت اباعبدالله الحسين(ع) را #تمامي مردم زيارت می كنند، ولي پدرم را جز جمعی از #خواص شيعيان زيارت نمی كنند.
منبع: من لایحضره الفقیه شیخ صدوق، ج۲، ص۵۸۲
#امام_حسین_علیه_السلام
رزق چیست؟
🔹رزق کلمهای است بسیار فراتر از آنچه مردم میدانند.
🔸زمانی که خواب هستی و ناگهان، بهتنهایی و بدون زنگ زدن ساعت بیدار میشوی، رزق است، چون بعضیها بیدار نمیشوند.
🔹زمانی که با مشکلی روبهرو میشوی و خداوند صبری به تو میدهد که چشمانت را از آن بپوشی، این صبر، رزق است.
🔸زمانی که در خانه لیوانی آب به دست پدر یا مادرت میدهی، این فرصت نیکی کردن، رزق است.
🔹گاهی اتفاق میافتد که در نماز حواست نباشد (مقیم اتصال نباشی) ناگهان به خود میآیی و نمازت را با خشوع میخوانی (متصل میشوی) این تلنگر، رزق است.
🔸یکباره یاد کسی میافتی که مدتهاست از او بیخبری و دلتنگش میشوی و جویای حالش میشوی، این رزق است.
🔹رزق واقعی این است. رزق خوبیها،
نه ماشین و درآمد، اینها رزق مال است که خداوند به همه بندگانش میدهد اما رزق خوبیها را فقط به دوستدارانش میدهد.
🔸در آخر همین که عزیزانتان هنوز در کنارتان هستند و نفسشان گرم است و سلامت، این بزرگترین رزق خداوند است.
🔹زندگیتان پر از رزق باد.
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
🎥 *در ورشو لهستان ، در مراسمی که توسط کاتولیکهای جوان برگزار شده و در آن به مفاهیمی چون ارزش بالای خانواده و مخالفت با فساد و انحرافات جنسی و همجنسبازی و ... تاکید شده بود ، وحوش و حیوانات انسان نمای طرفدار همجنسبازی با شمایل و رفتار عجیب و غریب به نشانه اعتراض ، وارد محل برگزاری مراسم شده و اقدام به پارس کردن می کنند ! 😳😳😳 عاقبت شوم انسان های دین گریز و بریده از معنا و غافل از خدا، در دنیای وحشی غرب چیزی غیر از این نیست.*🤔🤦🏼♂️
*# ماهیت واقعی غرب* *﴿ اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــرَجْ ﴾*
چه دوستداران نظام و چه کسانی که بنوعی از نظام دلخوری و یا حتی کسانیکه فکر میکنند نظام سقوط نماید چیزی عایدشون میشه این ویدئو رو گوش بدند
⭕️امروز در دنیا #سلبریتی_زدایی بخشی از #فساد_زدایی در جوامع مدرن محسوب میشود؛ زیرا سلبریتیها بدترین الگوهای اجتماعی برای نوجوانان هستند.
#رشتو
الف. #سلبریتی ها از هنرمندان و ورزشکاران متمایز هستند. مثلا ایلان ماسک، دونالد ترامپ، #آمبر_هرد، یووال نوح هراری، و #مارادونا، سلبریتیهایی هستند که شهرت آنها به دلیل نکاتی فراتر از حوزه تخصصی آنهاست.
ب. آوازه هنر هنرمند و فنون ورزشکار، بلندتر از نام آنهاست. اما شهرت خود #سلبریتی ها ، جلوتر از هنر و فن آنان است. مثلا چنان #ایلان_ماسک حاشیه دارد که گاهی فراموش میشود که او یکی از فناوران است؛ زیرا شهرت او جلوتر از فن اوست.
ج. سلبریتیهای هنر و ورزش در ایران نیز تعدادی اندک، اما پرهیاهو هستند. تعداد #سلبریتی ها در سینمای ایران کمتر از پنجاه نفر است. اما بسیار پر سر و صدا، وقیح، پولپرست، هوسران، و #آمورالیست هستند.
د. بر اساس شناختی که از نزدیک با #هنرمندان دارم عرض میکنم؛ بیش از ۸۰ درصد هنرمندان به ویژه سینماگران مشکلات معیشتی دارند، و بیش از ۷۰ درصد آنان مستاجرند. اما با عزت نفس از موهبت هنر خدادادی خود صیانت میکنند. افسوس که با هیزم #سلبریتی های مفسد میسوزند.
👤حسن عباسی