#پنجشنبه است و ياد درگذشتگان 🌹
🌺 به یاد همه حق داران ، علماء و صلحاء ، پدران و مادران و عزیزانی که آسمانی شدند ، به یاد همه شهدا ، به نیت همه درگذشتگان
و زیارت اهل قبور از مؤمنین و مؤمنات 🌺
✨بسم اللهالرّحمنالرّحیم✨
🌹السَّلامُ عَلي اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مِنْ اَهْلِ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ يا اَهْلَ لا اِلهَ اللهُ بِحَقَّ لااِلهَ اِلَّا اللهُ كَيْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا اِلهَ الَّا اللهُ مِنْ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ يا لااِلهَ اِلَّا الله بِحَقَّ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ اِغْفِرْلِمَنْ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ وَاحْشُرْنا في زُمْرَهِ منَ قالَ لا اِلهَ اِلَّا اللهُ مُحَمَّد رَسُولُ اللهِ عَليٌّ وَلِيُّ اللهِ.
اللّهُمَّ اغفِر لِلمُؤمِنینَ وَ المُؤمِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الاخلاص
#پنجشنبه است؛
شادی روح
امام شهدا
سردار دلها؛
شهدای عزیزمون؛
جمیعِ اموات
صلواتی همراه با سوره حمد قرائت کنیم...
یاد ِعزیزانِ رفته بخیر💔
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
✅ اکثر مردم ایران هوادار منافقین هستند !!
🔺 این صحنه هارا در ذهنتان مجسم کنید : در جام جهانی تماشاچیان ایرانی همگی پلاکارد هایی با عکس مریم رجوی در دست دارند . یا با پرچم شیر و خورشید در ورزشگاه ها به عنوان نماد ایرانیان به دنیایی که در آن اکثرا نمیدانند مکزیک در آمریکاست یا آسیا معرفی گردند .
خبر کمی تکان دهنده است
🔹 برخی منابع از فروش ۱۰۰ درصدی بلیطهای سهمیه ایران در جام جهانی به عنوان اولین کشوری که ظرفیت های فروش بلیطش پر شده خبر میدهند . انطور که خبر رسیده گویا منافقین تمام بلیط هارا جلو جلو و به صورت برنامه ریزی شده حین خواب زمستانی برادران زحمتکش وزارت ورزش خریده اند .
🔹 نزدیک به ۲۰ هزار بلیط یا بهتر بگویم ۲۰ هزار فردی که نماد ۹۰ میلیون ایرانی خواهند شد . اینگونه غرب به راحتی میتواند بدون فشار های بین المللی و با توجیح پاسخ به خواسته مردم ایران ( منظور ۲۰ هزار نفریست که بلیط برایشان خریده شده ) به پروژه سوریه سازی ایران شدت ببخشد .
🔹 در حین خواب زمستانی مسئولین فرهنگی نیز خبرنگاران ایران اینترنشنال در هتل محل اقامت ملی پوشان اتاق رزرو کرده اند و این درحالیست که اسکان خبرنگاران ایرانی در هتل هایی جدا از ملی پوشان است تا مردم خبرهای ملی پوشان را از قاب رسانه سعودی ببینند .
🔺حال چاره چیست ؟
🔹 باید در وهله اول اتمام حجت هایی با دولت قطر صورت بگیرد تا از ورود نماد ها و نوشته های ضد ایرانی در ورزشگاه ها جلوگیری شود . بدین منظور میتوان از دولت قطر حضور مامورینی فارسی زبان در ورودی ورزشگاه ها درخواست نمود . اگر هم دولت قطر چنین اجازه ای نداد ، با گسیل دادن هزاران جوان انقلابی به عنوان توریست به کشور قطر ، درس خوبی به معاندینی که میخواهند وارد ورزشگاه شوند داد .
🔹 میبایست محل هتل ملی پوشان ایرانی را در هتل هایی با حضور حداکثری خبرنگاران ایرانی تغییر داد و بازیکنان را از هرگونه مصاحبه یا عمل خارج از برنامه به طور جد بازداشت . و با هماهنگی های صورت گرفته با دولت قطر بلیط های فروخته شده لغو و مبالغ عودت داده شود
🔺 اینگونه شاید بتوان تا حدودی گاف های عجیب مسئولین ورزشی و فرهنگی را جبران نمود
محمد مهدی بابایی
#شعر_کودکانه
🌸 رهبر مهربونم
یک کودکم که قلبش
همهش در انتظاره
توی دلش این روزا
یه آرزویی داره
میخواد که تو خیالش
روی ابرا بشینه
توی بیداری یا خواب
رهبرشو ببینه
بابا میگه که رهبر
شجاع و مهربونه
قلب پاک و خداییش
شبیه آسمونه
هر روز توی نمازش
دعا میکنه ما رو
عبا یعنی لباسش
داره عطر گلا رو
میخوام تا روز ظهور
تو راه حق بمونم
دوستت دارم یه دنیا
رهبر مهربونم
شاعر: نعیمه آقا نوری
#قصه_شب
قصه سنگ کوچولو
یک سنگ کوچولو وسط کوچه ای افتاده بود. هرکسی از کوچه رد ميشد، لگدی به سنگ میزد و پرتش میکرد یک گوشه ی ديگر. سنگ کوچولو خيلي غمگین بود. تمام بدنش درد میکرد. هرروز از گوشه ای به گوشه ای می افتاد و تکه هایی از بدنش کنده ميشد. سنگ کوچولو اصلا حوصله نداشت. دلش می خواست از سر راه مردم کنار برود و در گوشه ای مخفی شود تا کسی او را نبیند و به او لگد نزند.
یک روز مردی با یک وانت پر از هندوانه از راه رسید. وانت را کنار کوچه گذاشت و توی بلندگوی دستیش داد زد: « هندونه ی قرمز و شیرین دارم. هندونه به شرط کارد. ببین و ببر.» مردم هم آمدند و هندوانه ها راخریدند و بردند. مرد تمام هندوانه ها را فروخت. فقط یک هندوانه کوچک براي خود باقی ماند. مرد نگاهی به روی زمین و زیر پایش انداخت. چشمش به سنگ کوچولو افتاد. آنرا برداشت و طوری کنار هندوانه گذاشت که موقع حرکت، هندوانه حرکت نکند و قل نخورد. بعد هم با ماشین بسوی رودخانه ای بیرون شهر رفت. کنار رودخانه ایستاد، سنگ کوچولو را برداشت و درون آب رودخانه انداخت. بعد هم هندوانه را پاره کرد و کنار رودخانه نشست و آنرا خورد و سوار وانت شد و حرکت کرد و رفت. سنگ کوچولوی قصه ی ما توی رودخانه بود و از اینکه ديگر توی آن کوچه ی پرسر و صدا نیست و کسی لگدش نمی زند، شادمان بود و خدا را شکر میکرد.
روزها گذشت. فصل تابستان رفت و پائیز و بعد هم زمستان آمدند و رفتند. سنگ کوچولو همان جا کف رودخانه افتاده بود. گاهی جریان آب وی را اندکی جا به جا میکرد و این جابجایی تن کوچک وی را به حرکت وامی داشت. او روی سنگ های ديگر می غلتید و ناهمواری های روی بدنش از بین میرفتند . وی آرام آرام به یک سنگ صاف و صیقلی تبدیل شد.
یک روز تعدادی پسر بچه همراه معلمشان به کنار رودخانه آمدند تا سنگها را ببینند. آن ها می خواستند بدانند به چه دلیل سنگ های کف رودخانه صاف هستند. یکی از آن ها سنگ کوچولوی قصه ی ما را مشاهده کرد. آن را برداشت و به منزل برد. آن را رنگ زد و برایش صورت و زلف و لباس کشید. سنگ کوچولو به صورت یک آدمک بامزه در آمد. پسرک سنگ را که اکنون شکل جدیدی پیدا کرده بود به مادرش نشان داد. مامان از آن خوشش آمد. یک تکه روبان قرمز به سنگ کوچولو بست و آن را به دیوار اتاق خواب پسرک آویزان کرد. اکنون سنگ کوچولوی داستان ی ما روی دیوار اتاق پسرک آویزان است و ديگر نگران لگد خوردن و پرتاب شدن به بین کوچه نیست. پسری هم که او را به صورت عروسک درآورده، هرروز نگاهش ميکند و او را خيلی دوست دارد.
#بازی
#حس_لامسه
🎡 وسایل بازی یک جعبه ی بیسکویت یا کفش است که در دو طرف، سوراخی به قطری که دست کودک بتواند از آن عبور کند دارد. سوراخ ها با یک تکه کاغذ نرم یا پارچه، به طوری که بشود آن را عقب زد بدون آنکه داخل آن دیده شود پوشانده می شوند. روی جعبه را برای خوشایند کودک با طرح های زیبا نقاشی و تزیین می کنیم.
چند اسباب بازی یا چیزهای کوچکی که کودک آن ها را می شناسد، داخل جعبه می گذاریم. (این چیزها به فراخور سن کودک می توانند ساده یا پیچیده باشند). مادر، جعبه را جلوی کودک خود می گیرد و از او می خواهد دستش را داخل جعبه کند با لمس چیز هایی که در آن هست، تشخیص دهد آن چیست و از چه جنسی است. پس از این که کودک شئ را تشخیص داد، مادر آن را از جعبه خارج می کند تا معلوم شود آیا او درست تشخیص داده است یا نه.
✔️ مناسب 2 تا 7 سال