#قصه_شب
✅ راستگویی
در روزگاران گذشته، حاکم پیری بود که به گلها و گیاهان عشق می ورزید. او پیر شده بود، از این رو به فکر افتاد تا جانشینی برای خود انتخاب کند. دستور داد تا هر کس می خواهد جانشین حاکم شود، به قصر بیاید. مردم زیادی به قصر آمدند. پادشاه به هر یک از آنها دانه ای داد و گفت: شما باید این دانه را بکارید و خوب از آن مراقبت کنید تا گل دهد. شش ماه بعد به این جا بیایید تا ببینم چه کسی زیباترین گل را پرورش داده است. آنگاه جانشین خود را انتخاب می کنم. در بین کسانی که به قصر آمده بودند، پسر کوچکی هم بود. او هم دانه ای از پادشاه گرفت و به خانه برد تا هر چه زود تر آن را بکارد. پسر روز ها منتظر ماند، اما دانه اش جوانه نزد. خاک گلدانش را عوض کرد، گلدانش را جا به جا کرد، ولی باز هم خبری نشد.
روز قرار، هر کسی که به قصر می آمد یک گلدان در بغل داشت. در هر گلدان هم گلی زیبا و چشم نواز وجود داشت.
حاکم گل ها را با دقت تماشا می کرد سرش را تکان می داد و زیر لب می گفت «چه گل قشنگی!»
حاکم همه ی گل ها را که تماشا کرد، به پسر رسید. پسر از خجالت در گوشه ای ایستاده بود، چون در گلدان او گلی نبود. پادشاه گفت «پس گل تو کجاست؟»
پسر جواب داد: «من دانه ای را که شما داده بودید کاشتم. اما هرکاری کردم گل نداد.»
حاکم لبخند زد. جلو رفت و به پسر گفت:«چه پسر راستگویی!»
سپس سرش را بلند کرد و باصدای بلند گفت: «من جانشینم را یافتم. این پسر جانشین من است!»
همه با تعجب به پسر و گلدان خالی او نگاه کردند. حاکم ادامه داد :«تمام دانه هایی که من به شما داده بودم ، همه پخته شده بودند. بنابراین امکان نداشت گل بدهند. تنها کسی که بدون گل به قصر آمده است، همین پسر است. او راستگوترین فرد این شهر است، بنابراین برای جانشینی من از همه شایسته تر است.»
#نکته_تربیتی
❣ پدر، با من بازى كن...
تحقيقات نشان داده نوع #بازى هايى كه مادر ها با فرزندانشان انجام می دهند، با بازى هايى كه معمولا پدر ها انجام مى دهند متفاوت است.
✅ كودكانى كه هر دو نوع بازى را دارند به خوبى فعاليت هاى مناسب زندگى را مى آموزند، و رشد سالم و متعادل ترى را دارند.
وقتى پدر با فرزندش بازى ميكند بيشتر به دنبال خوش گذرانى با اوست، برعكس بازى هاى مادرانه بيشتر آموزشی است و مادر ترجيح می دهد حين بازى به فرزندش آموزش دهد.
كودک هنگام بازى با والدين دو دنياى مختلف را تجربه می كند، دنياهايى كه مكمل هم هستند و آموزش هاى هر دو زندگى را به او می شناساند.
اگر پدر حضور ندارد عمو دايى يا پدر بزرگ ميتواند جايگزين شود.
یکی از قابل تامل ترین عذابهای قوم یهود: عذاب روغن خوراکی!!!
خداوند متعال در بسیاری از آیات گرانقدر قرآن کریم، به توصیف امتهایی پرداخته که گرفتار #فسق و خروج از سبک زندگی درست شدند و نهایتا به واسطه اعمال ناشایست شان نابود. قرآن کریم متعدد در متعدد تصریح دارد که خداوند کوچکترین ذره ای ستم نمیکند و هرچه از بلایا و سرنوشت های تلخ و شومی که به امم سابقه رسیده نتیجه عملکرد خودشان بوده(۱۱۷ آل عمران/۵۷ بقره/۴۰ نساء/۷۰ توبه/۴۴ یونس). بعضی از امتها با طوفان ازبین رفتند، برخی با زلزله و بعضی دیگر با سیل. نکته ی بسیار جالب و قابل تامل در این میان، یکی از عذابهای قوم یهود است. آنهم یهودی که لجوج ترین و بدترین قوم ها بوده اند و هستند. خداوند متعال در آیات ۱۶۰ و ۱۶۱ سوره نساء می فرماید: ما به خاطر اینکه #یهودیان در مسیر صراط مستقیم بسیار مانع ایجاد میکردند، رباخواری و مال مردم را به ناحق می خوردند، #طیبات را بر آنان حرام کردیم. آنگاه در آیه ۱۴۶ سوره انعام و در توضیح بخشی از طیبات حرام شده بر یهود می فرماید: شحم یا همان روغن گاو و گوسفند را به خاطر سرکشی شان بر آنها حرام کردیم! این یعنی اولا از مهم ترین مصادیق طیبات که حداقل در حدود بیست آیه قرآن مورد تصریح و تاکید قرار گرفته است، همین روغن شحم گاو و گوسفند است. ثانیا این روغن آنقدر در سلامتی، هدایت و آرامش انسان موثر است که خداوند متعال، یهود خطاکار ظالم را به واسطه آن همه اعمال ضد هدایت از خوردن آن محروم میکند. ثالثا جامعه کنونی ما هم که به نام علم و پیشرفت محروم از روغن شحم است در واقع یک جامعه عذاب زده است. شاهدش هم اینهمه انسان بیمار ناشی از روغن های کارخانه ای است. همه اینها در حالی است که در گذشته علمای بزرگ شیعه به تفصیل به موضوع خوردنی ها و آشامیدنی ها در قرآن و روایات می پرداختند. از جمله اینکه در سه کتاب گرانقدر کافی، استبصار و تهذیب باب اختصاصی #اطعمه و #اشربه داریم.
صل علی محمد صلوات بر محمد:
🔹خدا رحمت کند مادرم را.
یکی از راههای تربیتی وی این بود که هرگاه از ما خلافی میدید، دیگر کار به ما نمیداد و نمیگذاشت در خانه کار کنیم؛ یعنی ظرف شستن و دوخت و دوز و مانند آنها را از ما سلب میکرد و از این طریق کار را پیش ما ارزشمند میساخت.
امروزه بسیاری از ما دقیقاً بالعکس عمل میکنیم؛ یعنی وقتی بچه خلافی کرد او را به کار وا میداریم یا اگر اذیت کرد، کار او را دو برابر میکنیم.
در نتیجه، چنین بچهای کار را تنبیه تلقی میکند، در حالیکه ما بیکاری را به عنوان تنبیه تلقی میکردیم!
نقل از عالم بزرگوار آیت الله حائری شیرازی
#قصه_شب
🐿 سنجاب کوچولو
سنجاب کوچولو هنوز آنقدر بزرگ نشده بود که بدون اجازه پدر و مادرش، بتواند به تنهایی از لانه خارج شود. اما خواهر بزرگترش را میدید که هر روز صبح، برای چیدن میوه به جنگل میرفت و با سبد پر از خوراکیهای خوشمزه بر میگشت. سنجاب کوچولو هم آرزو میکرد کاش زودتر بزرگ شود تا بتواند به تنهایی از درختان بلند و پر شاخ و برگ بالا برود و هر قدر که دوست دارد فندق و بادام و گردو و بلوطهای خوشمزه و درشت بچیند.
یک روز که سنجاب کوچولو در لانه نشسته بود و داشت به بزرگ شدن خودش فکر میکرد، سنجابهای دیگر را دید که روی شاخ و برگ درختان جنگل بالا و پایین می پرند. او خیلی غصه خورد. چرا؟ چون دلش میخواست مثل آنها به هر طرف که میخواهد برود.
وقتی پدر و مادرش از راه رسیدند به آنها گفت: من چه وقت می توانم به جنگل بروم؟ پدر گفت: وقتی که بزرگ شدی و توانستی یک سبد از میوههای این جنگل را بغل کنی و به خانه بیاوری! سنجاب کوچولو که فکر میکرد حالا بزرگ شده، گفت: این که کاری ندارد، من همین الان هم میتوانم یک سبد پر ازمیوههای جنگل را بچینم و بیاورم! پدر سنجاب کوچولو که خیلی بچهاش را دوست داشت گفت: اگر تو میتوانی به تنهایی به جنگل بروی فردا صبح به جنگل برو. حالا دیگر ما پیر شدیم اگر تو بتوانی یک سبد بلوط بیاوری ما خوش حال می شویم. سنجاب کوچولو تا این را شنید از ذوق تا صبح خوابش نبرد.
صبح روز بعد ، همین که آفتاب درآمد سنجاب کوچولو یک سبد برداشت و از لانه خارج شد. جنگل و همه آن چیزی که در آن وجود داشت. درختان بلند و در هم، میوههای خوشمزه و رنگارنگ، پرندگان پر سر و صدا و …. سنجاب کوچولو از دیدن آن همه زیبایی غرق لذت و تماشا شده بود. او موجوداتی را میدید که تا به حال ندیده بود: گله گوزنها ، میمونهایی که از جلوی چشم او با سرعت بالا و پایین می رفتند و پرندگانی که از این شاخ به آن شاخ میپریدند…. سنجاب کوچولو که از شوق و ذوق نمیدانست باید چکار کند، بدون هدف این طرف و آن طرف میدوید و نمیدانست باید چه نوع میوهای را از کدام درخت جدا کند. سنجاب کوچولو که حیران و سرگردان توی جنگل در حال حرکت بود، ناگهان چشمش به یک خرس قهوهای افتاد.
اول خیلی ترسید، اما وقتی خنده خرس را دید، آرام شد و در پشت درختی ایستاد. خرس مهربان پرسید: نترس… چی شده… دنبال چی می گردی سنجاب کوچولو؟ سنجاب کوچولو کمی جرات پیدا کرد و گفت: دنبال میوههای خوشمزه میگردم. بخصوص بلوطهای درشت… اما نمی دانم چرا از هر درختی بالا میروم بلوط پیدا نمی کنم؟ خرس مهربان خندهای کرد و گفت: هر درختی یک نوع میوه دارد. تو اول باید درخت آن را بشناسی و بعد از آن بالا بروی.
مثلا اگر بلوط میخواهی باید از درخت بلوط بالا بروی. حالا دنبال من بیا تا درخت بلوط را به تو نشا ن بدهم ! سنجاب کوچولو وقتی دید خرس قهوهای اینقدر مهربان است، دنبال او به راه افتاد تا به یک درخت بلوط رسیدند. سنجاب کوچولو که تا به حال درختی به این بزرگی و پر از میوه ندیده بود، بدون معطلی از درخت بالا رفت و شروع به چیدن بلوط کرد.
از این شاخه به آن شاخه… هرچه بلوط میدید میچید. سبدش کاملا پر شده بود. خرس قهوهای که پایین درخت ایستاده بود فریاد زد: دیگر بس است. سبد تو پر از بلوط شده… ممکن است از آن بالا بیفتی. اما سنجاب کوچولو که خیلی ذوق زده شده بود، به دنبال بلوطهای درشت بالا و بالاتر میرفت. تا اینکه سبدش آنقدر سنگین شد که ناگهان از آن بالا به پایین پرتاب شد.
سنجاب کوچولو شانس آورد که در لابلای شاخ و برگ درختان آویزان شد، وگرنه معلوم نبود که چه بلایی ممکن است به سرش بیاید. خرس مهربان که در پایین درخت منتظر او بود، کمکش کرد و او را نجات داد، اما دیگر از سبد پر از بلوط خبری نبود، زیرا بلوطها همه به اطراف درخت ریخته بودند و چند سنجاب بزرگتر داشتند آنها راجمع می کردند… آن وقت بود که سنجاب کوچولو از خرس مهربان خجالت کشید و با خودش فکر کرد که: پدر درست می گفت، من بزرگ نشدهام و باز هم باید صبر کنم.
#نکته_تربیتی
❣ پدر، با من بازى كن...
تحقيقات نشان داده نوع #بازى هايى كه مادر ها با فرزندانشان انجام می دهند، با بازى هايى كه معمولا پدر ها انجام مى دهند متفاوت است.
✅ كودكانى كه هر دو نوع بازى را دارند به خوبى فعاليت هاى مناسب زندگى را مى آموزند، و رشد سالم و متعادل ترى را دارند.
وقتى پدر با فرزندش بازى ميكند بيشتر به دنبال خوش گذرانى با اوست، برعكس بازى هاى مادرانه بيشتر آموزشی است و مادر ترجيح می دهد حين بازى به فرزندش آموزش دهد.
كودک هنگام بازى با والدين دو دنياى مختلف را تجربه می كند، دنياهايى كه مكمل هم هستند و آموزش هاى هر دو زندگى را به او می شناساند.
اگر پدر حضور ندارد عمو دايى يا پدر بزرگ ميتواند جايگزين شود.
#بازی_گروهی
🌸 اسم بازی
نفر اول جمع، اسمی را می گوید و نفر بعدی با آخرین حرف اسم قبلی، اسم جدیدی می گوید.
قانون بازی هم این است که هر کسی بیش از حد مکث کند می سوزد. نفر آخری که در بازی می ماند سلطان می شود و دور بعد با اسمی که او می گوید شروع می شود.
از آنجایی که این بازی به درد جمع های خیلی عمومی تر می خورد، بسته به هر جمعی که در آن هستید می توانیدن یک بازی تخصصی تر هم راه بیندازید؛ مثلا اگر در جمع عشق فوتبالی ها هستید، می توانید بازی را در ژانر اسم بازیکن های فوتبال یا در بین جماعت سینما دوست با اسم بازیگرها پیش ببرید. یا با اسم شاعران، نویسندگان، علماء ...
#شعر_کودکانه
🌹 دعای من
صدا می یاد صدا می یاد
وقت نماز ندا می یاد
می رم وضو بگیرم
نمازم رو بخونم
چادرم رو سر می کنم
جانماز رو پهن می کنم
چند تا گل بنفشه
تو جانماز، چی میشه
وقتی نماز رو خوندم
چند تا دعا کردم
رو به خدا کردم
نذر و نیاز کردم
گفتم خدا، ای خدا
کمک بکن به ماها
هر کسی که مریضه
منتظر یک چیزه
که زود حالش خوب بشه
از غصه آزاد بشه
به حق این دعاها
به خاطر بچه ها
مریض ها رو شفا بده
به قلب هاشون صفا بده
شاعر: فاطمه رحیم پور کلخوران
#نکته_تربیتی
🔻چند توصیه به والدینی که فرزندشان بدون اجازه وسایل دیگران را بر میدارد:
🍀 پيشگيري کنيد؛
از همان دوران کودکی تلاش کنيد تا مفهوم #مالکيت را به او آموزش دهيد. مثلاً به او بگوييد که بايد برای برداشتن وسايل ديگران اول اجازه بگيرد در صورت عمل به اين رفتار برای او تشويق هایی در نظر بگيريد.
🍀 بيش از حد آسان نگيريد؛
آسان گيری بيش از حد به اين بهانه که کودک تان هنوز کوچک است و درک لازم را ندارد، خود می تواند باعث تثبيت رفتار در کودک شود و اين کار را به يک عادت برای او تبديل کند. بنابراين بی توجهی دائمی به اين گونه رفتارها يکی از نامناسب ترين شيوه هاست.
🍀 جريمه ای کوچک برای کودک در نظر بگيريد؛
با آن که کودک بدون درک زشتی اين کار، وسايل ديگران را برداشته است اما بهتر است که جريمه ای کوچک برايش تعيين کنيد تا دريابد که از اين عمل ناخشنود هستيد. البته اين جريمه را با اقتدار و مهربانی، به دور از هرگونه خشونت ارائه کنيد. مثلا محروم شدن از ديدن برنامه تلويزيونی مورد علاقه اش در همان روز می تواند يک جريمه مناسب با سن کودک باشد.