#شعر_کودکانه
🐜🐜🐜 مورچه
مورچه سیاه کوچولو
کار می کنه، بار می بره
دونه هارو جمع می کنه
داخل انبار می بره
مورچه سیاه کوچولو
زیرِ زمین لونه داره
تو لونه ی زیرِزمین
یه عالمه دونه داره
مورچه سیاه کوچولو
عاشق کار و کوششه
تابستون و فصل بهار
همیشه زحمت می کشه
مورچه سیاه کوچولو
خوشحاله و غم نداره
فصل زمستون که بیاد
آب و غذا کم نداره
🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇
#نکته_تربیتی
ابزار خلاقیت، "دست و چشم" است؛ یعنی بچه ها زیاد ببینند و زیاد لمس کنند...
در جامعه ی ما بچه ها خوب می بینند، ولی به دلیل نظافت شدید لامسه ی ضعیف دارند. به همین دلیل نمی توانند با دستشان بسازند و خلق کنند.
مثلاً بچه های ما ممکن است که خیلی خوب شعر بخوانند، ولی اصلاً نمی توانند کارهای مجسمه سازی یا نقاشی که کثیفی به دنبال دارد را انجام دهند.
نظافت و نظم بدون تعادل، دشمن خلاقیت است.
#قصه_شب
احمد و محمود دو دوست صمیمی بودند که در دهکدهای دور از شهر زندگی میکردند. این دو پسربچه همسایه دیواربهدیوار و خانوادهشان به کشاورزی مشغول بودند. پدر احمد آرزو داشت که پسرش دکتر شود تا به مردم ده خدمت کند و مادر محمود دعا میکرد که پسرش مهندس شود تا خانههای ده را محکم و قشنگ بسازد.
وقتی روز اول مهر شد و قرار شد که این دو دوست صمیمی به مدرسه بروند خیلی خوشحال شدند. هردو کتابهایشان را جلد کردند و قلم و دفترچه فراهم نمودند تا درس معلم را خوب یاد بگیرند و قبول بشوند. و اتفاقاً هر سال جزو شاگردان اول و نمونه بودند.
احمد که پدرش از بیماری مرموزی رنج میبرد، دلش میخواست زودتر بزرگ شود و به آرزوی پدرش جامه عمل بپوشاند، و به مردم به خدمت کند. زیرا دهی که احمد و محمود در آنجا زندگی میکردند دکتر نداشت و آنها اگر کوچکترین ناراحتی پیدا میکردند باید يك فاصله طولانی تا ده دیگر را که دکتر داشت طی کنند.
هنوز چند ماهی از رفتن احمد و محمود به مدرسه نگذشته بود، که بیماری پدر احمد رو به وخامت نهاد و متأسفانه یک روز صبح که احمد آماده رفتن به مدرسه شده بود متوجه شد که پدرش مرده است.
احمد پس از مرگ پدرش بسیار گریه کرد. از طرفی دیگر او نمیتوانست روزها به مدرسه برود و درس بخواند، چونکه با همان سن کم باید در کشاورزی به مادرش كمك میکرد تا بتواند خواهر و مادر خود را تأمین نماید.
محمود که دوست خوبی برای احمد بود وقتی متوجه جریان شد با معلم او صحبت کرد و معلم هم ماجرا را برای مدیر مدرسه تعریف کرد و قرار شد که معلم مهربان شبها به احمد درس بدهد تا او بتواند هم کار کند و هم درس بخواند.
بله بچههای خوب. احمد روزها کار میکرد و شبها درس میخواند و هر سال هم قبول میشد و در این راه محمود به احمد كمك میکرد و هر چه ياد گرفته بود به او میآموخت.
بچههای خوب! خلاصه ماجرای احمد و محمود به اینجا ختم میشود که پس از طی سالیان دراز، احمد بر اثر تلاش و کوشش دکتر شد و به خدمت مردم ده پرداخت و محمود هم همانطور که آرزو میکرد مهندس شد و به آباد کردن ده کوچکشان پرداخت.
شما هم یادتان باشد که در سایه تلاش و کوشش میشود هم درس خواند و هم کار کرد تا بتوانید در آینده به همنوعان خود خدمت کنید، همانطور که احمد و محمود خدمت کردند و حالا خوشبخت هستند.
🍋🍋🍋🍋🍋🍋🍋🍋🍋🍋🍋🍋🍋
📚 مجموعه #کتاب_کار
چهار جلدی یاران آفتاب
🕹 معرفی شده از طرف سازمان ملی تعلیم و تربیت وزارت آموزش و پرورش
💠 برخی ویژگی های مجموعه شامل:
۱. آموزش های یکپارچه
۲. شامل 24 لوحه آموزشی در قالب های متنوع
۳. تصاویر زیبا و جذاب
۴. مورد تایید و مطابق با تمام استاندارد های آموزش و پرورش
▫️کاری از معاونت #کودک و #نوجوان مرکز تخصصی #مهدویت
▫️قطع رحلی
▫️ابعاد: ۲۲ × ۲۹ سانتیمتر
▫️تعداد صفحات هر جلد : ۵۶
▫️مصور _رنگی
✅ مناسب سنین ۴ تا ۶ سال
#پیش_دبستانی
🔴 قیمت مجموعه ۴جلدی:
180,000 تومان