#قصه_شب
🌸 #حضرت_زینب سلام الله عليها
یکی بود که همه بود
این آغاز متفاوتی است برای همه داستان هایی که تا امروز شنیده ایم
این داستان، داستان جاودانگی است
داستان زنی از خاندان عشق
داستان زینب عليها السلام
دنیا که آمد جبرئیل بر پیامبر (ص) فرود آمد و سلام خدا را به پیامبر ابلاغ کرده و گفت
نام این نوزاد را زینب بگذارید ، خداوند بزرگ این نام را برای او برگزیده است
نامش را زینب گذاشتند که زینت پدر باشد.
چادر خاکی مادر را سر می کرد و در سجاده اش نماز می خواند. فقط سه سالش بود، از کودکی اهل عبادت بود و هر آن چه که از مستحبات بود را انجام می داد. او اهل نافله بود.
بچه ها عاشقش بودند ، لحظه ای از عمه شان جدا نمی شوند.
دختران آل هاشم آرزو داشتند مثل او باشند.
همه به او پناه می بردند. دلسوز بود، دلسوز اسرا
زینب مهربان بود.
غم نداشتن مادر از دست دادن پدر و برادر بزرگتر بس نبود که باید شاهد شهادت امام حسین می بود.
شهادت فرزندان و یاران با وفا غم شهادت کم نبود که غصه دار اسرا شد غصه دار حرم و کاروان امام (ع)
زینب صبور بود.
هر که وارد کاخ یزید می شد دست و پایش را گم می کرد ، می ترسید اما زینب لبریز از اقتدار بی هیچ ترسی قدم بر می داشت زینب شجاع بود .
راه امام بدون زینب نا تمام می ماند باید می گفت، از مظلومیت امام، از ظلم یزید باید می گفت از دین پیامبر که در روزگار یزید منحرف شده بود باید حقیقت را به جهان نشان می داد. او روشنگر بود.
#نکته_تربیتی
روش های آموزش تکنيک های جرأت مندی به کودکان:
💎1. بازی چشم تو چشم
به اينگونه که کودک با يکی از والدين مقابل هم بوده و به چشمهای هم خيره نگاه ميکنند، و نبايد بخندند، اين تمرين برای کودکانی با اعتماد به نفس پايين، خجالتی و ضعيف بسيار توصيه ميشود چون اين افراد قدرت نگاه کردن در چشمان طرف مقابل را ندارند و اين موجب ضعفشان ميشود.
💎2- کشتی گرفتن:
با کودک خود کشتی بگيريد و بگذاريد هر از گاهی او برنده شود و هر بار که برنده ميشود با ذوق و شوق فراوان او را تشويق کنيد.
💎3- نقش بازی کنيد:
در مقابل رفتار کودکان ديگر چه رفتاری از کودک خود انتظار داريد؟ شما نقش کودک خود و کودکتان نقش کودک مقابل را بازی کند، رفتاری که انتظار داريد کودکتان در مقابل کودکان ديگر داشته باشد را با ايفای نقش کودکتان اجرا کنيد، تا کودکتان ياد بگيرد، حال کودک نقش خود را و شما نقش کودک مقابل را بازی کند، از کودکتان بخواهيد همانگونه بازی کند که چندی پيش شما نقش آن را بازی کرده بوديد، و آنقدر اين بازی را تمرين کنيد تا رفتار دلخواهی که انتظار داريد نهادينه شود.
#قصه_شب
🐿 سنجاب کوچولو
سنجاب کوچولو هنوز آنقدر بزرگ نشده بود که بدون اجازه پدر و مادرش، بتواند به تنهایی از لانه خارج شود. اما خواهر بزرگترش را میدید که هر روز صبح، برای چیدن میوه به جنگل میرفت و با سبد پر از خوراکیهای خوشمزه بر میگشت. سنجاب کوچولو هم آرزو میکرد کاش زودتر بزرگ شود تا بتواند به تنهایی از درختان بلند و پر شاخ و برگ بالا برود و هر قدر که دوست دارد فندق و بادام و گردو و بلوطهای خوشمزه و درشت بچیند.
یک روز که سنجاب کوچولو در لانه نشسته بود و داشت به بزرگ شدن خودش فکر میکرد، سنجابهای دیگر را دید که روی شاخ و برگ درختان جنگل بالا و پایین می پرند. او خیلی غصه خورد. چرا؟ چون دلش میخواست مثل آنها به هر طرف که میخواهد برود.
وقتی پدر و مادرش از راه رسیدند به آنها گفت: من چه وقت می توانم به جنگل بروم؟ پدر گفت: وقتی که بزرگ شدی و توانستی یک سبد از میوههای این جنگل را بغل کنی و به خانه بیاوری! سنجاب کوچولو که فکر میکرد حالا بزرگ شده، گفت: این که کاری ندارد، من همین الان هم میتوانم یک سبد پر ازمیوههای جنگل را بچینم و بیاورم! پدر سنجاب کوچولو که خیلی بچهاش را دوست داشت گفت: اگر تو میتوانی به تنهایی به جنگل بروی فردا صبح به جنگل برو. حالا دیگر ما پیر شدیم اگر تو بتوانی یک سبد بلوط بیاوری ما خوش حال می شویم. سنجاب کوچولو تا این را شنید از ذوق تا صبح خوابش نبرد.
صبح روز بعد ، همین که آفتاب درآمد سنجاب کوچولو یک سبد برداشت و از لانه خارج شد. جنگل و همه آن چیزی که در آن وجود داشت. درختان بلند و در هم، میوههای خوشمزه و رنگارنگ، پرندگان پر سر و صدا و …. سنجاب کوچولو از دیدن آن همه زیبایی غرق لذت و تماشا شده بود. او موجوداتی را میدید که تا به حال ندیده بود: گله گوزنها ، میمونهایی که از جلوی چشم او با سرعت بالا و پایین می رفتند و پرندگانی که از این شاخ به آن شاخ میپریدند…. سنجاب کوچولو که از شوق و ذوق نمیدانست باید چکار کند، بدون هدف این طرف و آن طرف میدوید و نمیدانست باید چه نوع میوهای را از کدام درخت جدا کند. سنجاب کوچولو که حیران و سرگردان توی جنگل در حال حرکت بود، ناگهان چشمش به یک خرس قهوهای افتاد.
اول خیلی ترسید، اما وقتی خنده خرس را دید، آرام شد و در پشت درختی ایستاد. خرس مهربان پرسید: نترس… چی شده… دنبال چی می گردی سنجاب کوچولو؟ سنجاب کوچولو کمی جرات پیدا کرد و گفت: دنبال میوههای خوشمزه میگردم. بخصوص بلوطهای درشت… اما نمی دانم چرا از هر درختی بالا میروم بلوط پیدا نمی کنم؟ خرس مهربان خندهای کرد و گفت: هر درختی یک نوع میوه دارد. تو اول باید درخت آن را بشناسی و بعد از آن بالا بروی.
مثلا اگر بلوط میخواهی باید از درخت بلوط بالا بروی. حالا دنبال من بیا تا درخت بلوط را به تو نشا ن بدهم ! سنجاب کوچولو وقتی دید خرس قهوهای اینقدر مهربان است، دنبال او به راه افتاد تا به یک درخت بلوط رسیدند. سنجاب کوچولو که تا به حال درختی به این بزرگی و پر از میوه ندیده بود، بدون معطلی از درخت بالا رفت و شروع به چیدن بلوط کرد.
از این شاخه به آن شاخه… هرچه بلوط میدید میچید. سبدش کاملا پر شده بود. خرس قهوهای که پایین درخت ایستاده بود فریاد زد: دیگر بس است. سبد تو پر از بلوط شده… ممکن است از آن بالا بیفتی. اما سنجاب کوچولو که خیلی ذوق زده شده بود، به دنبال بلوطهای درشت بالا و بالاتر میرفت. تا اینکه سبدش آنقدر سنگین شد که ناگهان از آن بالا به پایین پرتاب شد.
سنجاب کوچولو شانس آورد که در لابلای شاخ و برگ درختان آویزان شد، وگرنه معلوم نبود که چه بلایی ممکن است به سرش بیاید. خرس مهربان که در پایین درخت منتظر او بود، کمکش کرد و او را نجات داد، اما دیگر از سبد پر از بلوط خبری نبود، زیرا بلوطها همه به اطراف درخت ریخته بودند و چند سنجاب بزرگتر داشتند آنها راجمع می کردند… آن وقت بود که سنجاب کوچولو از خرس مهربان خجالت کشید و با خودش فکر کرد که: پدر درست می گفت، من بزرگ نشدهام و باز هم باید صبر کنم.
🔅اثر نماز وحشت برای میت
🔸️نقل میکنند مرحوم آخوند ملا فتحعلی سلطان آبادی در سامرا برای اموات، نماز لیلةالدفن (نماز وحشت) میخواند؛ یکی از بستگان میتی، میت را در خواب میبیند که به او میگوید: نماز آخوند ملا فتحعلی مرا نجات داد! وی از خواب بیدار میشود و سراغ آخوند را میگیرد و به خدمتش میرسد و عرض میکند: شما برای فلانمیت در فلانشب، نماز وحشت خواندهاید؟ ایشان میفرماید: بله. پرسید: آیا ایشان را میشناسی؟ فرمود: شناختن لازم نیست.
گفتنِ «أَللهُم اغْفِرْ لِلْمؤمِنینَ وَالْمؤمِناتِ؛ خدایا، مردان و زنان مؤمن را بیامرز» محض احسان به آنهاست.
📚در محضر بهجت، ج۱، ص ۲۶۴
بدونید افسردگی ممکنه این شکلی هم جلوه کنه:
- جمع نکردن اتاق تا هفتهها
- دیر جدا شدن از تخت خواب پس از بیداری
- حضور نداشتن در هیچ جمعی
- بی تفاوت شدن به مسائل پیرامون
- تعارض شدید با اطرافیان (خانه_محل کار)
- خستگی ممتد بدون انجام کاری
- خشم شدید به اطرافیان و افرادی که باعث افسردگیت بودن
از آدمای بلاتکلیف دوری کن
از آدمای فحاش دوری کن
از آدمای دورو دوری کن
از آدمای خسیس دوری کن
از آدمایی که اولویت بندی ندارن دوری کن
از آدمای تازه به دوران رسیده دوری کن
از آدمای بدون چهارچوب دوری کن
این دنیا به قدری آدمِ خوب داره که تو بتونی آدمای مزخرفو حذف کنی.
6.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صحبت های امیلی گرت ویل
مستند ساز انگلیسی در مورد سفر به کربلا!
بسیار زیبا..
🌻
🔴 خبر حیرتانگیز نیویورک تایمز: ۶۱هزار نفر در موج گرمای اروپا در سال گذشته کشته شدند
این در حالی است که میانگین دمای اروپا از بسیاری از مناطق ایران به مراتب کمتر است ولی بخاطر هزینه بالای انرژی بسیاری از مردم حاضر به استفاده از وسایل سرمایشی نیستند...
🔺حقایق غرب وحشی
https://eitaa.com/akhbar_tahlilevigeh