فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیت الله العظمی جوادی آملی:
«هیچ کس در هیچ نقطه عالَم خشنود نمیشود مگر به وساطت وجود مبارک علی بن موسی الرضا سلام الله علیه، این میشود مقام. به هر حال باید فیضی از خدا برسد تا مشکل این آقا حلّ بشود؛ حالا یا چه شفای بیماری باشد یا ادای دین باشد حلّ مشکلات باشد، فیضی باید برسد تا او خوشحال بشود، مجرای این فیض وجود مبارک علی بن موسی است این میشود مقام رضا.»
❌ یک سوال ساده:
چگونه میشود اسرائیلی که ۱۵ هزار کودک فلسطینی رو سلاخی و قطعه قطعه کرده حاضر میشه به خاطر ابتلای یک کودک به فلج اطفال، با یک هفته آتش بس در غزه موافقت کند تا تمامی کودکان فلسطینی در غزه قطره فلج اطفال را توسط کارکنان سازمان بهداشت جهانی بخورند؟!
این واکسنها را درازبین بردن نسلها جدی بگیریم
✅ فرزند علامه طباطبائی: پدر، رسید وامهای مردم را پاره میکرد
مهندس مرحوم عبدالباقی، فرزند علامه طباطبایی (ره) میگفتند:
«پدرم با دسترنج کشاورزیاش به کشاورزان منطقهاش وام میداد و رسید میگرفت و آن رسیدها را تا دو سال نزد خود نگه میداشت اگر پول را میدادند رسید را برمیگرداند و الا همه را پاره میکرد.
روزی به تکتک این رسیدها نگاه میکرد بعد از مدتی همه را خرد کرد و انداخت دور
من عرض کردم پدر جان چرا همه را پاره کردید؟
ایشان فرمود من همه را بخشیدم اگر داشتند برمیگرداندند.»
12.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یادی کنیم از دو چهره و یک اثر بی مثال:
شادروان استاد حبیبالله چایچیان متخلص به «حسان» شاعر قطعه «آمدم ای شاه پناهم بده» و شادروان «محمدعلی کریمخانی» خواننده این قطعه سحرانگیز.
آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی ز گناهم بده
ای حرمت ملجأ درماندگان
دور مران از در و راهم بده
ای گل بیخار گلستان عشق
قرب مکانی چو گیاهم بده
لایق وصل تو که من نیستم
اذن به یک لحظه نگاهم بده
ای که حریمت مَثل کهرباست
شوق و سبکخیزی کاهم بده
تا که ز عشق تو گدازم چو شمع
گرمی جانسوز به آهم بده...
🌱کودکانی که از نظر احساسی،رشد نکرده باشند به بزرگسالانی تبدیل می شوند که...
▫️از بیان کردن نیازهایشان ناتوان هستند،چون به آنها یاد دادند که همیشه دیگران را راضی نگه دارند حتی به قیمت قربانی کردن خودشان.
▪️زمانی که به حمایت عاطفی نیاز دارند، خود را منزوی میکنند،چون در کودکی در دنیای عاطفی خود احساس تنهایی می کردند.
▫️به سمت حل کردن،رد کردن یا بی اعتبارکردن احساسات خود هجوم می برند،چون به آن ها یاد نداده اند که چطور با احساسات کنار بیایند.
▪️درحالت حفظ بقا زندگی می کنند و از اعتماد کردن و تکیه کردن به دیگران ناتوان هستند
🌛به دانشت مغرور مشو🌜
🪶آورده اند که روزی ابوریحان بیرونی به همراه یکی از شاگردانش برای بررسی ستارگان از شهر محل سکونتش بیرون شد و در بیابان کنار یک آسیاب بیتوته نمود تا اینکه غروب شد و کمی هم از شب گذشت که آسیابان بیرون آمد و خطاب به ابوریحان و شاگردش گفت که میخواهد در آسیاب را ببندد اگر میخواهید درون بیایید همین اکنون با من به درون آیید، چون من گوشهایم نمیشنود و امشب هم باران می آید شما خیس میشوید و نیمه شب هم هر چقدر در را بکوبید من نمیشنوم وشما باید زیر باران بمانید!
ناگهان شاگرد ابوریحان سخنان آسیابان را قطع کرد و گفت: مردک چه میگوئی ؟ این که اینجا نشسته بزرگترین دانشمند و ریاضیدان و همچنین منجم جهان است و طبق برآورد ایشان امشب باران نمی آید! آسیابان گفت به هر روی من گفتم . من گوشهام نمیشنود و شب اگر شما در را بکوبید من متوجه نمیشوم.
شب از نیمه گذشت باران شدیدی شروع به باریدن کرد و ابوریحان و شاگردش هر چه بر در آسیاب کوفتند آسیابان بیدار نشد که نشد تا اینکه صبح شد و آسیابان بیرون آمد و دید که شاگرد و استاد هر دو از شدت سرما به خود میلرزند و هر دو با هم به آسیابان گفتند که تو از کجا میدانستی که دیشب باران می آید؟
آسیابان پاسخ داد من نمیدانستم، سگ من میدانست! شاگرد ابوریحان گفت: آخر چگونه سگ میداند که باران میآید؟ آسیابان گفت : هر شبی که قرار است باران بیاید سگ به درون آسیاب می آید تا خیس نشود”. ناگهان ابوریحان آواز داد و گفت خدایا آنقدر میدانم که میدانم به اندازه یک سگ، هنوز نمیدانم”.
#ابوریحان_بیرونی #جهل_مرکب #علم #جهل
⭐یک بزهکار تنها به خودش و معدودی لطمه میزند ، اما یک نویسنده و شاعر خود فروخته کشوری را به آتش می کشد⭐
🪶روزی ابوریحان درس به شاگردان می گفت که خونریز و قاتلی پای به محل درس و بحث نهاد. شاگردان با خشم به او می نگریستند و در دل هزار دشنام به او می دادند که چرا مزاحم آموختن آنها شده است . آن مرد رسوا روی به حکیم نموده چند سوال ساده نمود و رفت .
فردای آن روز، شاعری مدیحه سرای دربار، پای به محل درس گذارده تا سوالی از حکیم بپرسد شاگردان به احترامش برخواستند و او را مشایعت نموده تا به پای صندلی استاد برسد. که دیدند از استاد خبری نیست هر طرف را نظر کردند اثری از استاد نبود .
یکی از شاگردان که از آغاز چشمش به استاد بود و او را دنبال می نمود در میانه کوچه جلوی استاد را گرفته و پرسید: چگونه است دیروز آدمکشی به دیدارتان آمد پاسخ پرسش هایش را گفتید و امروز شاعر و نویسنده ایی سرشناس آمده ، محل درس را رها نمودید ؟!
ابوریحان گفت: یک بزهکار تنها به خودش و معدودی لطمه میزند ، اما یک نویسنده و شاعر خود فروخته کشوری را به آتش می کشد. شاگرد متحیر به چشمان استاد می نگریست که ابوریحان بیرونی از او دور شد.
#ابوریحان_بیرونی #مزدور #خودفرخته #سلبریتی