میگفت:
آبروی مؤمن حَرَمه، کاش همگی
مدافع حرم باشیم ...!
راست میگفت ...👌🏻
فکر کردی خیلی شاخی ڪه
آبروی مومنی رو میبری ؟
♥️ #امام_صادق عليهالسلام فرمودند:
🌴 اَلْمُؤْمِنُأَعْظَمُحُرْمَةًمِنَاَلْكَعْبَةِ...
🍃 آبرو و حُرمت مومن از حرمت کعبہ بالاتره !
📖خصال صدوق، ج 1، ص 27
فقط یه چی بگم ...
حواسمون هست ؟
خدا بیشتر از همه اَزَمون آتو داره ها 🌿
ولی همیشه ستار العیوب بوده...😊
... حکایت ...
درزمان ناصرالدین شاه قاجارپیرمردی کنار رودخانه ای آسیاب آبی داشت که باآسیاب کردن گندم روزگارخوبی رامی گذراند
پیرمرد یک گاو ۸گوسفند و۴۰درخت خرماوتعدادی مرغ داشت که درآن زمان وضع مالی خوبی بود. روزی دزدی سوار خر خود بود که چند شتر و چند کیسه طلا را دزدیده بود و برای فرار ازدست سربازان شاه به کلبه پیرمرد رسید
دزد به پیرمردگفت:
می خواهم ازرودخانه گذر کنم واگر تو برای من یک پل درست کنی یک کیسه طلا به تو می دهم
پیرمرد که چشمش به کیسه طلا افتاد به رویاهایش فکر کرد که با فروختن طلاها خانه بزرگی درشهر می خرد و ثروتمند زندگی می کند قبول کرد.
از فردای آن روز پیرمرد شروع به ساختن پل کرد
درختان خرمای خود را برید تا برای ساختن ستون های پل از آنها استفاده کند روزها تادیروقت سخت کار می کرد و پیش خود می گفت دیگر به کلبه و آسیاب و حیوانات خود نیاز ندارم
پس هر روز حیوانات خود را می کشت و غذاهای خوب برای خود و دزد درست می کرد
حتی درساختن پل از چوبهای کلبه و آسیاب خود استفاده می کرد. طوری که بعداز گذشت یک هفته ساختن پل ؛دیگر نه کلبه ای برای خود جا گذاشت نه آسیابی .
به دزدگفت پل تمام شد وتومی توانی ازروی پل ردبشی.
دزد به پیرمرد گفت من اول شترهای خوددرا از روی پل رد می کنم که از محکم بودن پل مطمئن بشوم و ببینم که به من وخرم که کیسه های طلا بار دارد آسیب نزند
پیرمرد که ازمحکم بودن پل مطمئن بود به دزدگفت تو بعد از گذشتن شترها خودت نیز ازروی پل رد شو که خوب خاطر جمع بشوی و بعد کیسه طلا را به من بده .
دزد بلافاصله همین کار را کرد و به پیرمرد گفت وقتی باخرم ازروی پل رد شدیم تو بیا آن طرف پل و کیسه طلا راازمن بگیر پیرمرد قبول کرد و همانطور که دزد نقشه در سر کشیده بودواتفاق افتاد وقتی درآخر دزد با خر خود حبه آن طرف پل رسید پل رابه آتش کشید و پیرمرد این سوی پل تنهای تنهای تنهاماند........
وقتی سربازان پیرمرد را به جرم همکاری بادزد نزد شاه بردند ناصرالدین شاه ازپیرمرد پرسید جریان راتعریف کن
پیرمرد نگاهی به او کرد و گفت همه چی خوب پیش می رفت فقط نمی دانم چرا وقتی خرش ازپل گذشت شـدم تنهای تنهای تـنها.......
ضرب المثل خرش ازپل گذشت ازهمین جـاشروع شد
برگرفته ازکتاب دزدان قاجار
نتیجه : *پس توی زندگیت حواست باشه خر چه کسی رو از پل عبور میدهی
🌴🌹🇮🇷🌷🌴
#صبر و #بصر
#️امام_خامنهای(حفظه الله):
«تمام مشکلاتی که برای افراد بشر پیش میآید، براثر یکی از این دو است: یا عدم #بصیرت، یا عدم #صبر.
💐
️یا #واقعیتها را تشخیص نمیدهند، یا با وجود فهمیدن واقعیات، از ایستادگی #خسته میشوند.
🌺
️لذاست که به خاطر یکی از این دو، یاهردو، #تاریخ بشر پُر از محنتهای بزرگ ملتهاست، پر از غلبهٔ #زورگویان عالم بر ملتهای #ضعیفالنفس و #غافل است. گاهی صدها سال یک #ملت مقهور سیاست یک #جهانخوار بوده است، چرا؟ یا بصیرت نداشتهاند، یا در راه آن #آگاهی فاقد صبر لازم بودند»
🌴🌷🇮🇷🌹🌴