*۱۳ جمادی الثانی سالروز وفات حضرت ام البنین به روز تکریم مادران و همسران شهدا نامگذاری شده است.*
*سالروز رحلت ان بانوی محترم را به اقا امیرالمومنین علیه السلام وفرزند برومندش و صاحب عصر وزمان اقا مهدی موعود (عج) وشما محبین ان حضرت تسلیت وتعزیت عرض مینمایم*
بداء نزد شیعه چه مفهومی دارد؟
بداء در لغت به دو معناست:
1️⃣ یکی آشکار شدن و وضوح،
2️⃣ و دیگری رأی تازه ای پیدا کردن.
✍️ اما بداء در اصطلاح، به معنی تغییر سرنوشت و تقدیر الهی در مورد انسان بر اثر اعمال پسندیده و یا ناپسند او می باشد.
🔰 مخالفان بداء آن را به معنای لغوی گرفته اند و به همین جهت، انتساب آن را به خداوند محال می دانند.
در حالی که موافقان بداء، تعریف اصطلاحی خاصی را که مغایر با تعریف لغوی آن است، مدّ نظر قرار داده اند و این مفهوم، یعنی تأثیر عمل و رفتار پسندیده وناپسند، یا مؤمن و غیر مؤمن بودن شخص در تحوّل مشیّت الهی، امری است که نزد مخالفان بداء نیز مورد قبول واقع شده است؛ زیرا آنها نیز تأثیر دعا و صله رحم و صدقه و سایر اعمال نیک در رفع مقدرات و قضا و قدر الهی و تغییر آنها را می پذیرند.
💢 بداء دارای دو قسم است:
1️⃣ ۱. بداء محال: آن چیزی است که به همراه تبدیل و تغییر رأی در علم ذاتی خداوند باشد.
2️⃣ ۲. بداء ممکن: عبارت است از اینکه رویدادهایی بر خلاف مقتضیات و محالات عادی ظهور پیدا کنند، مانند مرگ شخصی که اصلاً احتمال مرگ او داده نمی شد و یا شفای مریضی که اصلاً امیدی به صحتش نبوده است.
📌 این گونه دگرگونی ها، نسبت به انسان، دگرگونی به شمار می رود؛ اما در مقایسه با خدای متعال اصلاً دگرگونی محسوب نمی شود؛ بلکه خداوند از روز نخست به این قضیه علم داشته است؛ به عبارت دیگر، آنچه برای ما پنهان بوده، خدا آن را آشکار کرد؛ نه اینکه چیزی برای خداوند مخفی بود و هم اکنون برای او ظاهر شد.
✅ پس بداء به این معنا که در ناحیه علم ذاتی خداوند تبدیل و تغییر حاصل شود، محال بوده و شیعیان این را قبول ندارند؛ اما اگر فعل خداوند تغییر و تبدیل یابد، چه فعل تکوینی باشد (مانند مرگ شخص) و چه تشریعی (مانند حکم تغییر قبله)، این محال نیست و این، همان چیزی است که شیعه در بحث بداء به آن اعتقاد دارد.
🌺🌺🌺🌺🌺
❓پرسش
خداوند به امامان عصمت داده است ولی ما را از آن محروم ساخته است آیا این تبعیض نیست؟
پاسخ:۸نکتهی معرفتی⬇️
1⃣ابتدا باید واژهی تبعیض معنا شود
تبعیضیعنی:خلاف عدل
2⃣سپس باید واژهی عدل معنا شود
عدلیعنی:«وضعالشیفیموضعه»
هر چیزی را جای خود قراردادن
سوال:جای هر چیزی را خدا بهتر میداند یا ما؟معلوم است خدا بهتر میداند لذا انسان اساساً حقندارد برخدا اتکیت بیعدالتیزند
3⃣ازجمله اعتقادات ما درباره خداوند اين است که او عالم به رفتار تمام مخلوقاتش حتي قبل از خلق آنان نیز هست شاهد ما روایت ايوب بن نوح است ایشان در نامهاي از امام هادي عليهالسلام پرسيدآيا خداوند قبل از آفريدن موجودات به آنها علم داشته؟ امام در پاسخ او نوشتند:«خداوند قبل از آفريدن موجودات به آنان عالم بود همانگونه كه بعد از آفريدن به آنها علم دارد»📚کليني،اصولکافي،ج ۱،ح۴
4⃣ما یک فاعل داريم و یک قابل درقالب مثالي تبیین میگردد:ليوان آبي را در نظر بگيریم اين ليوان آب حدي از آب را در خود جاي ميدهد لذا بههيچعنوان نبايد انتظار داشته باشیم در اين ليوان بهاندازه يک پارچ آب جا بگيرد بعلاوه اینکه هيچ نقصي نيز به اين ليوان وارد نيست بنابراین کسي حق ندارد بگويد: چرا آب لیوان کمتر از آب پارچ است همهی ما انسانها نيز قابليتي داريم عيناً مثل همین مثالي که بيان شد
5⃣ پيامبران و امامان علیهمالسلام نیز داراى ارادهی بشرى هستند لذا باید براى تحصيل هر چه بيشتر مقامات معنوى به سعى و تلاش بپردازند تا اهل صبر،جهاد،زهد،تقوا و... باشند بعلاوه اینکه خداوند علم دارد به
۱)قابليت پيامبران و امامان براى تحصيل مقامات معنوى
۲)شايستگى آنان براى عهدهدارى مسؤليت هدايت جامعه
درحقيقت همان قابليتوشايستگى آنان است كه موجب برگزيدگى آنان براى امامت شده است
آيات و روايات فراوانى بر اين دو واقعيت گواهى میدهدازجمله
سورهسجده/۲۴⬇️
«وجعلنامنهمائمهيهدونبامرنالماصبروا و كانوابايتنايوقنون»اهلبیت دربالاترین مرتبهصبر ویقیناندفلذا کسی به گردپایشان هم نمیرسد
6⃣ همچنين بايد توجهشود سپردن هر مسؤليتى همراه با دادن امكانات لازم است و امامت جامعه از اين قاعده مستثنانيست ازاينرو خداوند آنان را از علم لازم براى عهدهدارى مسؤليت امامت بهرهمند گرداندهاست شاهد ما فراز ابتدائی دعاى ندبه هست آنجائی كه درباره دليل برگزيدگى امامان توضيح ميدهد:«بعد انشرطتعليهمالزهدفىدرجاتهذهالدنيا الدنيهوزخرفهاوزبرجهافشرطوالكذلكو
علمتمنهمالوفاءبهفقبلتهموقربتهم...»
7⃣توجه داشتن به اینكه عصمت موهبتى بهعنوان پايه هست و معصومان بااراده خويش و با سعى و تلاش و عبادت و دعايى كه به درگاه خداوند دارند به مقامات عالیترى از عصمت دست میيابند ناگفته نماند همين عبادتها و صبر و جهادهاى بيشتری که با اختیار و اراده انجام میشود موجب برترى برخى از پيامبران بر ديگر پيامبران مىشود«تلكالرسلفضلنا
بعضه
معلىبعض»سورهطه/۱۱۴
8⃣مثال:نمرهی۱۸و۲نمره لطفاستاد
استاد به دانشجویان میگوید در پایان ترم هردانشجویی نمره ۱۸کسب کرد۲نمره به او لطفمیکنم تا۲۰شود آخرترم فقط۱۴نفر نمرهی ۱۸ کسب میکنند سایرین که۱۸نشدنحقاعتراضندارند
البته علم استاد محدوداست قبل از امتحان نمیداند چه کسی۱۸کسبمیکند ولی خدا با علم ازلی
میدانست این بزرگواران منهای لطف با اختیار خود نسبت به دیگران در بالاترین رتبه قرارمیگیرند و بعد از خلقت ظاهری با شایستگی و اختیار خود نمره ۱۸را کسبخواهندکرد لذا این۲نمره را از اول بهشونداد و خلقتنوری و... همین۲نمره لطفخداست
تمام انسانها در مقام انسانیت و مختار بودن مساوی خلق شدند لذا بر اساس همین اختیارشان میتوانند
قابلیتهایشان را کم و زیاد کنند ظرفیت مختار بودن برای همه یکساناست
خدا از ازل بر اعمال اختیاری همه انسانها علم دارد
الطاف خاص خدا از ازل به خاطر علم به قابلیتهای اختیاری برخی از انسانها تعلق گرفته است لذا کسی حقاعتراضندارد چون با اختیار خود نتوانسته همانند و همرتبهی عملکرد آنان عمل کند
✅نتیجه اینکه
✔️بنا بر آن چه گفته شد عصمت موهبتى امامان، به جهت مسؤليتىاست كه براى هدايت جامعه برعهده آنان گذاشتهشدهاست قطعا اهلبیت و انبیا منهای لطف خاص حضرت حق به این مقامات نمیرسیدند به عبارت دیگر این بزرگواران هر مقام منزلتی دارند به برکت الطاف خاص باری تعالی است
✔️تبصره:البته فراموش نکنیم زمینهی دریافت این لطف خاص را خود این بزرگواران با اختیار خود فراهم نمودهاند و خداوند نیز از ازل به این زمینهسازیِ اختیاری علمداشته و لذا این الطاف خاص از همان ابتدا به آن بزرگواران تعلقگرفتهاست و اين يک اصل عمومى و يك سنت الهى است،بدون آنکه تبعيض ناروايى صورتگرفته باشد
✔️کتاب عدلالهی استاد محمدبیابانیاسکویی مطالعه گردد
عصمتانبیاء
عصمت در لغت:
حجاب،پرده و مانع استعمال شده است.
عصمت در اصطلاح:
ملکهای است که فرد بواسطهی آن از ارتکاب گناه و ترک واجب مصون و در امان بوده البته باحفظ قدرت داشتن بر انجام گناه و ترک واجب
درست است که زمینهی عصمت را خود فرد مهیا میکند اما
تمام متکلمین اسلامی این قید را اضافه کردهاند⬇️
عصمت لطفی است که بواسطهی آن فرد،صاحب ملکهای میشود که واجبات را انجام میدهد و محرمات را ترک میکند، هر چند قدرت انجام گناه و ترک واجب را دارد اما معرفتی که پیدا میکند، سبب میگردد که او واجب را ترکنکند و همچنین مرتکب معصیت الهی نیز نگردد.
شیعه و سنی هر دو معتقدند:
عصمت انبیاء دارای مراتب است:
1⃣ عصمت در دریافت وحی
2⃣ عصمت در حفظ وحی
3⃣ عصمت در ابلاغ وحی
اما در مراتب دیگر عصمت، عقیدهی شيعه و سنی با یکدیگر متفاوت است.
فعلا به عقیدهی اهل سنت نمیپردازیم
شیعه معتقدند به عصمت انبیاء در:
1⃣ عمل به شریعت.
2⃣ تشخیص مصالح و مفاسد امور
3⃣ امور عادی
4⃣ منفِّرات
5⃣ درتطبیق شریعت یعنی هیچگاه نبی خدا در تطبیق شریعت دچار خطا نمیشود مثلا در مجازات دزد، تعداد رکعات نماز و ... انبیاء دچار خطا نمیشدند.
✔️تذکر: عصمت به معنای مصون بودن: هم از خطای عمدی و سهوی،در کودکی و بزرگسالی یعنی انبیاء من البدو الی الختم معصومند.
دلائل عقلی بر وجوب عصمت انبیاء فراواناند ما به دو مورد که مرحوم محقق طوسی در تجریدالاعتقاد و علامهی حلی در کشف المراد که شرح تجرید الاعتقاد است اشاره میکنیم.
🍃دلیل عقلی اول:
مرحوم محقق طوسی(خواجه نصیر الدین طوسی) میفرمایند:
«واجب است نبی معصوم باشه تا اعتماد کامل به او حاصل شود و با اعتماد حاصل شدن به این پیغمبر غرض و هدف از ارسال رسل محقق میشود.
علامهی حلی این جریان را توضیح میدهند که: انبیاء مبعوث شدند برای هدایت مردم، اگر مردم اعتماد صد درصد به نبی خدا نداشته باشند اصلا از او حرفشنوی ندارند لذا اگر اعتماد صد درصدی به نبی حاصل نشود، میشود نقض غرض، یعنی پیغمبر را خدا فرستاده برای هدایت ولی این هدایت اتفاق نمیافتد و میشود نقض غرض، و نقض غرض برای حکیم قبیح است.
و این اطمینان کامل و اعتماد صد درصد زمانی ایجاد میشود که نبی معصوم باشد. یعنی مردم ولو خطئا ولو سهوا ولو قبل م بعد از بعثت از او خطایی ندیده باشند
🍃دلیل عقلی دوم
هدف عمومی از بعثت انبیاء تزکیهی مردم و تربیت مردم است«لیزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمه» شکی هم در آن نیست که تأثیر تزکیه و تربیت عملی خیلی بیشتر از تربیت از طریق وعظ و ارشاد است.«کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم»اگر از پیغمبری که اسوه و الگوی عملی ماست خطا دیده شود دیگر تربیت در سطح بالا اتفاق نمیافتد. مردم میگویند اینکه ما را نهی از خطا میکند خودش دارد اشتباه میکند. لذا ولو خطا، سهوی باشد دیگر آن تربیتی که در انتظار است حاصل نمیشود.
اگر کسی بگوید پیغمبر اسوه والگوی ما در شریعت است اگر در جاهای دیگر در امور دیگر خطا کند که اشکال ندارد
پاسخ میدهیم این مطلب را مردم نمیتوانند تشخیص دهند یعنی مردم نمیتوانند تفاوت قائل شوند بین شریعت و غیر شریعت، بلکه میگوید اینکه فلان جا خطا کرد از کجا معلوم در امور دیگر هم خطا و اشتباه نکند.
پس تربیت کامل که غرض و هدف ارسال رسل است در گرو عصمت انبیاء علیهم صلوات الله است.
دلائل قرآنی بر عصمت انبیاء
واژهی عصمت به معنای عصمت اصطلاحی در قرآن نداریم اما قرآن با روشهای مختلف عصمت را مطرح فرموده با آیات متعدد میتوان مسئلهی عصمت را مطرح کرد مثل:
1⃣ آیهی تطهیر
2⃣ آیهی اطاعت اولی الامر
📖استدلال قرآنی بر عصمت انبیاء:
آیه ۹۰ سورهی مبارکهی انعام پس اینکه تعدادی از انبیاءرا نام میبرد میفرماید:
«اولئک الذین هدی الله فبهدهم اقتده»
یعنی انبیاء کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده پس شما به هدایت اینها اقتدا کنید
در آیهی ۳۷ زمر میفرماید:
«ومن یهدی الله فما له من مضل»
آیه نکره در سیاق نفی است. هیچگونه ضلالتی در وجود کسی که خدا هدایتش کند وجود ندارد.
با قرار دادن این دو گزاره در کنار همدیگر
۱)انبیاء را خدا هدایت کرده است
۲)هر کسی را خدا هدایت کند هیچگونه ضلالتی ندارد.
نتیجه اینکه:
انبیاء هیچگونه ضلالتی در وجودشان، وجود ندارد. و این یعنی عصمت و میدانیم که در لسان قرآن و در فرهنگ قرآن، گناه ضلالت است، شاهد ما نیز
آیهی ۶۲ سوره مبارکهی یس است
«و لقد اضل» شیطان خیلی از شما را دچار ضلالت(گناه) میکند.
یکی از مصادیق ضلالت گناه است.
بنابراین انبیاء کسانی هستند که
1⃣هیچگونه گناه و ضلالتی در وجودشان نیست
2⃣خدا هدایتشان کرده و این
یعنی عصمت.
بنابراین با روشی که عرض شد به این نتیجه رسیدیم قرآن تصریح به عصمت انبیاء دارد هر چند آیات دیگری نیز برای اثبات عصمت انبیاء وجود دارد
ترک اولی:
مدرس استاد جوادحیدری
❓پرسش:چرا با وجود اینکه انبیاء نبیاللهاند و نبیالل
ه معصوم است شاهد مخالفت با اوامر و نواهی الهی، توسط برخی انبیاء هستیم و آن را گناه محسوب نمیکنیم بلکه برایشان تعبیر ترکاولی را بکار میبریم؟نزدیک شدن حضرت آدم به شجرهی منهیه، و هبوط آنها به زمین؟
✔️پاسخ:
1⃣دلیل عقلی و نقلی قرآنی بر عصمت
تمام انبیاء داریم. لذا برای خلاف نهی الهی عمل کردن آدم علیه السلام ملاک، و معیاری بیان خواهیم کرد.
2⃣در جریان حضرت آدم و حضرت حوا سلامالله علیهما باید تمام آیات مربوط به آنان کنار هم گذاشته شود و همچنینموقعیتی که آنهادر آن بودند و همچنین مسلم و محکم بودن عصمت را نیز باید در نظر بگیریم.
3⃣ در مجموعهی قرآنی روایی واژهی ترک اولی را ندیدیم بلکه این کلمه سالها بعد از صدر اسلام، توسط متکلمین تأسیس شده است البته استفاده کردن آن اشکالی ندارد. مقصود از ترکاولی این است که: بین مطلوب و مطلوب تر، مطلوب انتخاب شود. و چنین کاری نه مکروه است و نه مباح، لذا هیچ منافاتی با عصمت ندارد امابه چه دلیل میبایست مخالفت با یک امر و یا یک نهیای را نگوئیم گناه، بلکه بگوئیم ترک اولی است؟پاسخ اینکه:⬇️
امر و نهی به دو صورت است:
۱) امر و نهی مولوی
۲) امر و نهی ارشادی
تذکر: آنچه که مخالف با عصمت است این است که انسان با امر و نهی مولوی مخالفت کند.
امر و نهی مولویبا سه معیار امر و نهی مولوی میشود:امر و نهی مولوی آن امر و نهیای است که شارع(پروردگار عالم)
اولا:از جایگاه مولا بودن صادر میکند.
ثانیا: رضایت به مخالفت با آن ندارد.
ثالثا: اگر مخالفتی اتفاق بیفتد عقوبت در پی دارد.مثلا خدا میفرماید «اقیموا الصلاة» این امر مولوی است ظاهر امر، میرساند که این امر مولوی است، اما اگر قرائنی وجود داشته باشد که امر و نهی این سه ملاک را نداشته باشند حمل میشود بر امر و نهی ارشادی.
درجریانحضرتآدماینقرائنچیست؟
1⃣جایگاهی که حضرت آدم و حوا بودند جایگاه امر و نهی مولوی و جایگاه تکلیف نبود. شاهدمان نیز نص کلامامیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه که از مسلمات است میباشد«الیوم عمل ولا حساب و غدا حساب ولا عمل» یعنی دنیای عادی که از بعد از هبوط آدم و حوا شروع میشود تا ۴۰ روز مانده به قیامت این مرحله دنیاست و جایگاه تکلیف است فلذا در غیر از دنیا، امر و نهی مولوی معنا ندارد. پس نهی «لاتقربا هذه الشجره» نهی مولوی نیست که لازمهی آن مخالفت با مولویت و عقوبت الهی را داشته باشد بلکه نهی ارشادی است.
امر ونهی ارشادی چیست:
ارشاد گاهی به حکم عقل است، گاهی به حکم عرف است.مثال امر و نهی ارشادی:
شما قصد ترک منزل در زمستان دارید مادر به شما میگویند هنگام خروج از منزل لباس گرم بپوش، اگر شما لباس گرم نپوشید مادر ناراحت نمیشوند، شما را تنبیه هم نخواهند کرد اما مخالفت شما اثر طبیعی خود را دارد که همان سرما خوردگی است. آدم و حوا، نزدیک درخت نشوید. ما قرینه داریم که این نهی مولوی نیست که مخالفت با آن گناه باشد بلکه نهی ارشادی است چون جایگاه و موقعیتی که آنها در آن بودند عالم تکلیف نبوده که نهی مولوی در کار باشد، بلکه نهی ارشادی بوده یعنی دارد راهنمایی میکند که این کار را انجام ندهید البته قرینه و شاهد قرآنی دال بر ارشادی بودن این نهی داریم. سورهی طه آیه ۱۱۷
«وقلنا یا آدم ان هذا عدو لک و لزوجک فلایخرجنکما من الجنه فتشقی»
ای آدم شیطان دشمن شماست مواظب باشید از بهشت شما را خارج نکند. خدایا اگر از بهشت خارج شدیم ناراحت میشوی و مرا عقاب میکنی؟نه فقط لتشقی به دردسر و زحمت میافتید.
از موقعیتی که هستی خارج میشوی،
فتشقی قرینه است که نهی ارشادی است زیرا نفرموده که موجبات ناراحتی و غضب مرا فراهم میکنی.
اگر فرموده بود فتعصی نهی مولوی بود.
2⃣«ان الله اصطفی آدم» اگر آدم گناه کرده بود که خدا او را مصطفای خود قرار نمیداد،
3⃣در هیچ آیه و روایتی نداریم که خدا آدم را بخاطر مخالفت با این نهی عتاب کرده باشد فقط فرموده فتشقی
4⃣با تدبر در آیات مربوط به فریب شیطان خواهیم دانست یکی از فلسفههای وجودی آدم و حوا قبل از هبوط به دنیا در آن باغ با آن قوانین خاص این بود که آدم و حوا بدانند دشمنشان کیست و اوضاع به چه شکل است و چگونه باید زندگی کنند
«و قاسمهما ... لمن الناصحین»
شیطان اینها را قسم داد این اولین دفعهای بود که آدم و حوا با قسم دروغ مواجه میشدند و تابحال سوگند دروغ نشنیده بودند لذا تحت تاثیر وسوسهی شیطان قرار گرفتند
5⃣شیطان بشارت داد به آنها که با خوردن از میوه درخت، در بهشت خالد و ابدی خواهند ماند
💠نتیجه اینکه
با در کنار هم قرار دادن قرائن مذکور خواهیم دانست حضرت آدم گناه مطلق که منافات با عصمت باشد انجام ندادند بلکه مخالفت ایشان در برابر امر ارشادی بود آن هم با قرائنی که عرض شد