💢#احترام_به_اساتید
💠احترام به اساتید و بزرگان در کلام آیتالله سبحانی (دام ظله)
🔻 آیتالله جعفر سبحانی در هنگام نقد مرحوم قهپایی میفرمود:
🔹 «به خاطر حفظ احترام نگفتیم «صحیح نیست»، احترام بزرگان را باید حفظ کرد. من درس امام رحمه الله را مینوشتم. روزی مطلبی را از مرحوم آیتالله حائری رحمه الله نقل کردم، امام به ایشان اشکال داشت و من در مقام نوشتن، نوشتم «والظاهر انه فاسد».
🔸همه جزوه من را ایشان مطالعه میکردند. دیدم زیرش نوشتهاند «همه جا احترام مشایخ محفوظ باشد» و خط زدند و نوشته بودند «انه غیر تام».
🔹 و لذا از آن زمان که سال 1373 قمری بود دیگر درباره مشایخ واژه «وهو مردود یا و هو فاسد» را نمیگوییم و خیلی بخواهیم جسارت کنیم، میگوئیم «والظاهر انه غیر تام».
📚 برگرفته از فرمایشات معظمله در جلسه ششم درس رجال (سال 1365 ش)
🌹
شبهات فمینیستی
پاسخ به برخی از حکمتهای
تفاوت احکام زنان و مردان
1⃣ رابطهی خدا با انسان جنسیت بردار نیست
«اِنَّ أَكرَمَكُم عِندَ اللَّهِ أَتقاكُم»۱۳حجرات
ارزش انسان به مرد و یا زن بودن نیست بلکه ارزش او به میزان تقوایی است که دارد.
«مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فلنحیینه حیاه طیبه..»۹۷نحل
2⃣ چون شهادت دادن کار سنگینی است، خصوصاً برای زنان که احساسات و عواطف فراوانی دارند. لذا اسلام بر آنان لطف کرده و زمینهای فراهم کرده تا این وظیفهی سنگین را با فرد دیگری انجام دهند«واستشهدوا شهیدین من رجالکم فان لم یکونا رجلین فرجل و امرائتان ممن ترضون من الشهداء ان تضل احداهما فتذکر احداهما الاخری»بقره آیه ۲۸۲
3⃣ دیه: وقتی مردی از دنیا میرود ضربهی اقتصادی بیشتری به خانواده وارد میگردد و در حقیقت، نان آور خانه فوت شده لذا این مسئله باید به نفع زن جبران شود بنابراین برای مرد دیهی بیشتری گرفته میشود تا زنان در خانواده دچار مشکل اقتصادی نشوند در ثانی این دیهی دریافت شده به زنان و فرزندان داده میشود و مورد استفادهی آنان قرار میگیرد و گرنه مرد که مرده!
4⃣ ارث: اگر ارزش هر فرد به میزان مالی بود که دریافت میکند پس میبایست ارزش مردان کمتر از زنان باشد زیرا مردان عهدهدار پرداخت نفقه، مهریه، دیهی عاقله و قتل عمد نیز هستند ضمنا کل مخارج زن با مرد است و زن اگر مال شخصی هم دارد می تواند خرج نکند و مهریه هم طلب دارد
🌹
⁉️چرا در اسلام زن برای خروج
از منزل باید از همسرش اجازه بگیرد؟
هر چند بسیاری از علت و حکمت های احکام الهی برای ما روشن نیست ولی در رابطه با سوال مذکور نکاتی تقدیم حضورتان میگردد:
1⃣ هر مجموعهای نیازمند به یک مدیر و رهبر است تا آن مجموعه را اداره کند؛ به همین دلیل نیازمند آن است که برای این مجموعه قوانینی وضع شود و اسلام برای مجموعه کوچک خانواده به صورت معمول مرد را با توجه به این که اکثر مسئولیتهای ادارهی خانه به دوش اوست او را به عنوان مدیر خانه قرار داده است و این یک امتیاز نیست بلکه یک بار مسئولیت سنگین برای اداره خانه و خانواده است.
به همین جهت یکی از قوانین خانه این است که زن با هماهنگی همسرش از خانه خارج شود تا به نظم و ادارهی خانه لطمهای وارد نشود.
2⃣ یکی دیگر از حقوق مرد؛ حق جنسی است که بر عهدهی زن میباشد که در این نیاز متقابل؛ زن باید درخواست همسرش را تامین کند و به این جهت که گاهی خروج از منزل به این نیاز لطمه وارد می کند، اجازه برای ترک منزل لازم و ضروری است.
3⃣ باید به این نکته توجه داشت که این گونه قوانین در حد یک اصل قانونی است برای زمانی که اختلافی پیش آمد برای حل اختلاف، مبنا و قانونی باشد اما ما در عرف جامعه نداریم که زن برای هر خروجی از منزل بخواهد اجازهای از همسرش بگیرد بلکه بصورت توافقی خیلی از این مسائل بین زوجین حل شده است و کسی به این نکات توجهای ندارد و در خانه اصول اخلاق باید حاکم باشد و نه اصول فقه
♻️نتیجه اینکه
این حکم فقهی، برای همیشه نیست بلکه استثناهایی نیز دارد که زن میتواند بدون اجازهی همسرش از خانه خارج شود بطور مثال اگر زن هنگام عقد شرط کند که بتواند بدون اجازه از خانه خارج شود این قانون اجازه گرفتن لازم الاجرا نخواهد بود.
🌹
🌺 اَللّهُــمَّ_عَجـِّـل_لِوَلیِّـکَ_الفَـــرَج
#شعر_کودکانه
🌸 امام زمان ارواحنا فداه
آقا چه مهربونه
امام این زمونه
باغبون غنچههاست
دوست همهی بچّههاست
وقتی که آقا بیاد
دنیا گلستون میشه
هر آدمی تو دنیا
خوشحال و خندون میشه
باید دعا کنیم ما
تا که بیاد اون آقا
با دیدنش تا ابد
خوشحال باشن بچّهها
پا میشیم و پا میشیم
قربون آقا میشیم
میچرخیم و میچرخیم
دور آقا میگردیم
#قصه_شب
🦌آهو و ابر گریان
آهو کوچولو داشت تو جنگل قدم می زد که یه هو بارون گرفت. دید که از یه تیکه ابر داره قطره بارون می ریزه آهو کوچولو که تا حالا بارون ندیده بود، خیلی تعجب کرد.
سرش و بالا گرفت و گفت: چرا گریه می کنی؟
اما جوابی نشنید.
دوباره گفت: پنبه ای کوچولو چی شده؟ کسی ناراحتت کرده؟ چرا گریه می کنی؟
اما باز هم جوابی نشنید پیش خودش فکر کرد شاید نمی خواد به من بگه! راه افتاد به سمت برکه.
دم برکه قورباغه را دید گفت: قورباغه جان میشه به من کمک کنی؟ قور قوری آهو و ابر گریان رو دید گفت: چی شده؟
آهو گفت: فکر کنم ابر پنبه ای از یه چیزی ناراحته که داره گریه می کنه اما به من نمی گه
قور قوری گفت: آره راست میگی چون الان خیلی وقته که داره گریه می کنه اما هر چی قورقوری هم پرسید بازم ابر پنبه ای جوابی نداد.
یک دفعه عمو جغد دانا از رو درخت آهو و ابر گریان رو دید و گفت: بچه ها این گریه نیست بارونه. باران نعمت خداست که خدا از آسمون برای ما فرستاده تازه ما باید خش حال باشیم.
آهو با تعجب از جغد دانا پرسید: خوشحال باشیم؟
عمو جغد گفت: آب بارون زمین رو خیس می کنه و آماده برای سبز شدن درخت ها و سبزه ها وقتی تو این فصل بارون میآد زمین آماده می شه برای رسیدن فصل بهار.
قور قوری گفت: تازه این جوری رود خونه ها هم پر از آب می شن و ما می تونیم راحت تر زندگی کنیم.
آهو کوچولو خندید و سرش و به سمت ابر بالا گرفت و گفت: ازت متشکریم ابر پنبه ای که با گریه کردنت امروز به ما چیزای جدید یاد دادی.
#هدیه_به_اموات
دعای مومن برای اموات مومن
❤️ #امام_رضا سلام اللّه علیه فرمودند:
🍀 عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا سَلامُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ: مَا مِنْ مُؤْمِنٍ يَدْعُو لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِمَاتِ الْأَحْيَاءِ مِنْهُمْ وَ الْأَمْوَاتِ إِلَّا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ حَسَنَةً مُنْذُ بَعَثَ اللَّهُ آدَمَ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ.
🍃 هیچ مومنی نیست که برای مردان و زنان مومن و مسلمانی که زنده هستند و فوت شده اند دعا کند مگر این که خداوند به تعداد همه مردان و زنان مومن، از زمان بعثت حضرت آدم علیه السّلام تا روز قیامت برای او حسنه می نویسد.
📚 منابع:
وسائل الشيعة، ج۷، ص ۱۱۶.
بحار الأنوار، ج۹۰، ص ۳۸۶.
🌹
🌺 اَللّهُــمَّ_عَجـِّـل_لِوَلیِّـکَ_الفَـــرَج
#شعر_کودکانه
🌹 پیغمبر خوب ما
پیغمبر خوب ما
نور خدا محمّد
چراغ راه مردم
رهبر ما محمّد
ما کودکان همیشه
گوییم یا محمّد
ما پیرو تو هستیم
صلّ علی محمّد
ای پیرو محمّد
ای کودک مسلمان
قلب تو پاک و روشن
از نور دین و ایمان
یار و نگهدار تو
باشد خدا و قرآن
بگو تو یا محمّد
صلّ علی محمّد
💞💞💞💞💞💞💞
〰〰〰〰〰〰〰
#بازی ویژه کودکان زیر 2 سال
👣 کفشت پاته؟
این بازی به کودکتان کمک زیادی میکند تا با اعضای مختلف بدنش آشنا شود و مهارت خود را در مشاهده و درک چیزهای مختلف بالا ببرد.
نوع بازی:
▫️به کودک دو سالهتان بگویید: اگه کفش پاته، بالا و پایین بپر.
▫️ با پرسیدن این سوال به کودکتان کمک کنید: کفشت پاته؟ بهم نشونش بده، ببینم.
▫️به کفشش اشاره کنید و از او بخواهید بالا و پایین بپرد. شاید لازم باشد به او نشان دهید چطور این کار را بکند.
▫️ هر بار که درباره یکی از اعضای بدون کودکتان از او سوال میکنید به آن عضو اشاره کنید و به او نشان دهید چطور حرکتها را انجام دهد.
▪️میتوانید این جملهها را بگویید:
- اگه جوراب پاته، عقب و جلو برو.
- اگه بلوز پوشیدی، دست بزن.
- اگه شلوار پاته، سرت رو بالا و پایین کن.
وقتی چند بار این بازی را تکرار کردید، خواهید دید که کودکتان بدون کمک شما میتواند حرکتها را انجام دهد.
〰〰〰〰〰〰〰
#قصه_شب
🔹 دختر نامنظم
یه دختر کوچولو بود که اسمش مريم بود. مریم اصلا به حرف مامان بابا گوش نمی کرد و اونا را خیلی ناراحت می کرد. طفلک مامان و بابا شرمنده میشدند اخه این دختر شیطون همه بچه ها را می زد و باهاشون دعوا می کرد. این دختر بلا اینقد از این کارا کرد که کم کم تنها شد هیچ دوستی نداشت و تنهای همش غصه می خورد. یه روز که تو حیاط خونه شون بود شنید که دختر همسایه شون سارا یکی دیگه از دخترای همسایه فرشته را داره دعوت می کنه که بیاد تولدش. دوید تو کوچه و به سارا گفت منم دعوتم تولد؟
سارا با اینکه دلش نمی خواست تولدش خراب بشه اما دلش سوخت و گفت باشه تو هم بیا اما باید قول بدی با بچه ها دعوا نکنی و دختر خوبی باشی!
مریم هم گفت باشه و رفت به مامانش بگه برا تولد آمادش کنه. مامانشم ازش قول گرفت که تو تولد شلوغ بازی در نیاره و با هم رفتند یه عروسک قشنگ برا سارا خریدند و کادو کردن آوردن. مریم خیلی خوشحال بود با خودش می گفت باید تمام سعیم و بکنم که با کسی دعوام نشه. با مامان رفتند که مریم آماده بشه تا زودتر بره اما وقتی اومدن تو اتاق وای چه خبر بود یه اتاق بهم ریخته که لباسها و کتابها اسباب بازی ها بهم قاطی شده بودن. مریم هر چی دنبال لباسای مهمونیش گشت هیچ کدوم و پیدا نکرد داشت دیر میشد و مریم لباسهاش و آماده نکرده بود تا بره مامانش با ناراحتی بهش گفت عزیزم چقد گفتم اتاقت و بهم نریز هر چیزی را جای خودش بذار! الان چکار کنیم؟ مریم گفت مامان جون من دوست دارم برم تولدحالا چکار کنم و شروع کرد به گریه.
مامان خوبش بهش گفت عزیزم بیا اتاقت و با هم جمع کنیم حتما لباساتم پیدا میشه.
مریم و مامان اتاق و زود جمع کردند کارا که تموم شد و اتاق مرتب شد می دونید چی شد مریم تازه یادش اومد که لباسش و صبح از لای وسایلاش بیرون کشیده بود و گذاشته بود کنار تا مامانش براش اتو کنه وقتی به مامان گفت چی شده دو تایی خندیدن و مریم گفت خوب شد یادم نبود حالا دیگه اتاقم مرتبه دیگه قول میدم اینجا را بهم نریزم و دختر مرتب و منظمی باشم و با کارای زشت شما را ناراحت نکنم. لباساش و پوشید و کادوش و برداشت و رفت تولد خیلی بهش خوش گذشت. با بچه ها خیلی بازی کرده بود و عکس انداخته بود.