پشتِ ما قِصْه زیاد اَست؟ فدای سرمان
حَرفِ بی رَبطْ نَباید که بِبَندد پَرمان
¬مریم ناظمی
اونجا که طبیب اصفهانی میگه :
تو که خفتهای به راحت دل تو خبر ندارد
که شب دراز هجران ز قفا سحر ندارد
همونجا که شمس لنگرودی میگه :
دلم میخواهد چنان بنوشمت ، که در استخوانم حل شوی.
باشه؟