فریاد ز محرومی دیدار و دگر هیچ ... [ علامه حسن زاده ]

چوب را در دست ولی خدا بسپار و معجزه ببین اگر عصای چوبی در دست موسای کلیم باشد ، معجزه میکند ؛ خودت را به دست حضرت حسین بسپار :)) [ روضه اصحاب چیست ص۷۷ ]

خوبه بعد نماز شب گوش بدید :)

کاش بعد ما هم بگن این هر کاره ای بود نماز شب خون بود ...

امشب یه پاتون مشهد باشه و یه پاتون کربلا یه دل پیشِ پنجره فولاد و یه دل پیشِ شیش گوشه امشب سبد سبد تبریک بریزید به پای رئوف ترینِ عالم و بگید آقا جان بابا شدنت مبارک بابای جواد ترین جواد شدنت .. بریزید به پای اربابِ عالم و بگید بابا حسین جان بابا شدنت مبارک آقا بابای کوچولو ترین باب الحوائج شدنت .. امشب برید درِ خونه ی بابایی که رئوفه و بشینید پای قنداقه ی پسری که جواده .. که پر از جود و کرَمه .. که می‌بخشه حتی اگه درخواست نکنی .. برید درِ خونه ی اربابُ دستِ دلُ بکشید به گهواره ای که فقط شیش ماه مهمونِ این دنیاست .. که باب الحوائجه .. که با اون دستای کوچولو گره باز میکنه بیا و ببین! امشب وقتشه که کربلا و کاظمینِ امسالتونُ بگیرید ...

امشب که داشتم برنامه ی «اتفاق» رو میدیدم پیش خودم گفتم اصلا این ادمایی که تو امازون یا هر جای دور افتاده ای زندگی میکنن چیزی از امام حسین میدونن؟

مثلا از فداکاری براشون میگن ، مثه ما یاد امام حسین میوفتن یا کی؟

یا مثلا میگن هیبت ، غرور ، بزرگی ، مردونگی یاد امام علی میوفتن یا کی؟

یا مثلا میگن مهربون ترین بی توقع یاد امام رضا میوفتن یا کی؟

حالا اینارو گفتم که اینو بپرسم راستشو بگید !

حاضر بودید مثلا پدر و مادرتون اهل امازون باشن تو اونجا به دنیا بیایید ( با اون همه هیجان و فلان ) بعد هیچی از ائمه یا حتی خدا نفهمید و از دنیا برید ؟

[ عاقا من نمیدونم این امازونیا چجورین شاید اصلا مسلمونم توشون بود ، کلا دارم میگم یه جای پرت رو در نظر بگیرید ]