🌴#کلمات_قصار_نهج_البلاغه
🌹#حکمت_شماره_147بخش دوم
هَا إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً ـ وَأَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ ـ لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَةً! بَلَى أَصَبْتُ لَقِناً غَيْرَ مَأْمُون عَلَيْهِ، مُسْتَعْمِلاً آلَةَ الدِّينِ لِلدُّنْيَا، وَمُسْتَظْهِراً بِنِعَمِ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ، وَ بِحُجَجِهِ عَلَى أَوْلِيَائِهِ; أَوْ مُنْقَاداً لِحَمَلَةِ الْحَقِّ، لاَ بَصِيرَةَ لَهُ فِي أَحْنَائِهِ، يَنْقَدِحُ الشَّکُّ فِي قَلْبِهِ لاَِوَّلِ عَارِض مِنْ شُبْهَة. أَلاَ لاَ ذَا وَ لاَ ذَاکَ! أَوْ مَنْهُوماً بِاللَّذَّةِ سَلِسَ الْقِيَادِ لِلشَّهْوَةِ، أَوْ مُغْرَماً بِالْجَمْعِ وَالاِدِّخَارِ، لَيْسَا مِنْ رُعَاةِ الدِّينِ فِي شَيْء، أَقْرَبُ شَيْء شَبَهاً بِهِمَا الاَْنْعَامُ السَّائِمَةُ! کَذَلِکَ يَمُوتُ الْعِلْمُ بِمَوْتِ حَامِلِيهِ.
ترجمه
(امام(عليه السلام) فرمود: بدان اى کميل) در اينجا علم فراوانى است ـ و با دست اشاره به سينه مبارکش کرد ـ اى کاش افراد لايقى را براى آن مى يافتم (تا به آنها تعليم دهم) آرى کسى را مى يابم که زود درک مى کند ولى (از نظر تقوا) قابل اطمينان و اعتماد نيست و دين را وسيله دنيا قرار مى دهد و از نعمت خدا بر ضد بندگانش استفاده مى کند و از دلائل الهى بر ضد اوليائش کمک مى گيرد. يا کسى که مطيع حاملان حق است اما چون بصيرتى به پيچ و خم هاى علم و شبهات ندارد با نخستين شبهه و ايراد، شک در دل او پيدا مى شود. آگاه باش (اى کميل!) نه اين به درد مى خورد و نه آن. يا کسى که اسير لذت است و در چنگال شهوات گرفتار. (و به همين دليل دين و ايمانش را در پاى لذات و شهواتش قربانى مى کند). يا کسى که حريص به جمع مال و اندوختن آن است اين دو (اين گروه و گروه پيشين) به هيچ وجه از دين داران نيستند و شبيه ترين موجودات به چهارپايانى هستند که براى چَرا رها شده اند. (آرى) اين گونه علم با مرگ حاملانش مى ميرد.
🔴باقری پس از سفر به لبنان وارد سوریه شد
♦️علی باقری کنی، سرپرست وزارت امور خارجه ایران در دومین مقصد از سفر منطقهای خود دقایقی پیش وارد دمشق، پایتخت سوریه شد.
♦️وی قرار است در این سفر با بشار اسد، رئیس جمهور سوریه و فیصل المقداد، وزیر امور خارجه این کشور دیدار و گفتگو کند.
♦️باقری روز گذشته در نخستین سفر منطقه خود وارد بیروت شد و با نخست وزیر، وزیر خارجه، رئیس پارلمان و مقامات گروههای مقاومت دیدار و رایزنی کرد.
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
چشم بیمـار تـو را دیـدم و بیمار شدم
فارغ از خود شدم و كوس اناالحق بزدم
همچو منصور خریدار سر دار شدم
غم دلدار فكنده است به جانم، شررى
كه به جان آمدم و شهره بازار شدم
درِ میخانه گشایید به رویم، شب و روز
كه من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم
جامه زهد و ریا كَندم و بر تن كردم
خرقه پیر خراباتى و هشیار شدم
واعظ شهر كه از پند خود آزارم داد
از دم رند مى آلوده مددكار شدم
بگذارید كه از بتکده یادى بكنم
من كه با دست بت میكده بیدار شدم
"روح اله خمینی