از نمونههای آن میتوان از انتقال پایتخت پاکستان از کراچی به اسلامآباد برای ایجاد یک مرکز جدید حکومتی و کاهش تمرکز جمعیت و انتقال پایتخت برزیل از ریو دو ژانیرو به برازیلیا برای توزیع بهتر منابع و کاهش فشار بر ریو نام برد.
انتقال پایتخت اقتصادی: این نوع انتقال به جابجایی مرکز اقتصادی و تجاری کشور اشاره دارد. پایتخت اقتصادی به شهری اطلاق میشود که بیشتر در آن فعالیتهای اقتصادی، تجاری و صنعتی متمرکز است. برخی کشورها ممکن است بخواهند پایتخت اقتصادی خود را به شهری با امکانات اقتصادی بهتر یا موقعیت تجاری مناسبتر منتقل کنند.
دلایل این نوع انتقال نیاز به افزایش فعالیتهای اقتصادی در یک منطقه خاص و جذب سرمایهگذاری خارجی و توسعه صنایع و کاهش فشار بر مراکز اقتصادی سنتی و ایجاد تنوع در رشد اقتصادی است.
از نمونههای آن میتوان از هنگکنگ به عنوان یک پایتخت اقتصادی در کنار پایتخت سیاسی پکن در چین نام برد.
انتقال پایتخت گردشری: این نوع انتقال بیشتر بر پایه جذب گردشگران و تبدیل یک منطقه به مقصد اصلی توریستی است. برخی کشورها ممکن است تصمیم بگیرند که پایتخت خود را به شهری با پتانسیل بالاتر در جذب گردشگر منتقل کنند، به ویژه اگر آن شهر دارای تاریخچه غنی، جاذبههای فرهنگی و طبیعی بیشتری باشد.
دلایل این نوع انتقال ایجاد یک مرکز جدید برای جذب توریست و توسعه صنعت گردشگری و استفاده بهینه از منابع طبیعی و تاریخی موجود در یک منطقه خاص و ارتقای موقعیت جهانی کشور به عنوان یک مقصد توریستی است.
به عنوان نمونه کشورها ممکن است تصمیم بگیرند که شهرهایی مانند استانبول یا کیوتو که دارای تاریخ و فرهنگ غنی هستند را به عنوان پایتخت فرهنگی و گردشگری خود معرفی کنند.
انتقال پایتخت فرهنگی: در این حالت، پایتخت کشور از نظر فرهنگی تغییر میکند، بهویژه زمانی که یک شهر به عنوان مرکز فرهنگی، هنری، یا علمی کشور شناخته میشود.
این نوع انتقال ممکن است بر اساس توسعه فعالیتهای هنری، دانشگاهی یا فرهنگی در یک منطقه خاص انجام شود.
دلایل این نوع انتقال تقویت حوزههای فرهنگی و علمی در شهری خاص و جذب نخبگان علمی، هنری و فرهنگی به یک منطقه و تقویت هویت فرهنگی و تاریخ کشور از طریق توسعه مراکز هنری و دانشگاهی است.
از نمونههای آن میتوان از شهر کایرو در مصر که به عنوان پایتخت فرهنگی و هنری جهان عرب شناخته میشود نام برد.
انتقال پایتخت به دلایل زیستمحیطی: در برخی موارد، انتقال پایتخت میتواند به دلایل زیستمحیطی صورت گیرد. به عنوان مثال، ممکن است پایتخت به دلیل بحرانهای زیستمحیطی مانند آلودگی شدید، خطرات طبیعی یا شرایط نامساعد آب و هوایی به مکان دیگری منتقل شود.
دلایل این نوع انتقال کاهش آلودگی و بهبود شرایط زندگی و مقابله با بحرانهای زیستمحیطی مانند سیلاب، خشکسالی یا زلزله است.
از نمونههای آن میتوان از نیکاراگوئه که برای مقابله با مشکلات طبیعی، تصمیم به انتقال پایتخت خود از ماناگوا به شهری جدید گرفت نام برد.
بر همین اساس در ادامه دلایل عدم موفقیت انتقال پایتخت در جهان را با بیان چند نمونه بررسی میکنیم
کمبود زیرساختهای مناسب
انتقال پایتختها زمانی با شکست مواجه میشود که شهر جدید فاقد زیرساختهای کافی برای پذیرش جمعیت و انجام فعالیتهای حکومتی و اداری باشد.
نمونه آن انتقال پایتخت میانمار از یانگون به نایپیداو است که نایپیداو پس از انتقال با مشکلات زیادی از جمله کمبود امکانات زیربنایی، جمعیت کم و عدم توسعه کافی مواجه شد. این باعث شد که بسیاری از دولتها و مردم همچنان از یانگون به عنوان پایتخت اقتصادی و تجاری استفاده کنند.
هزینههای بالای انتقال
انتقال پایتختها به ویژه زمانی که نیاز به ساخت زیرساختهای جدید و جابجایی نهادهای دولتی وجود دارد، میتواند هزینههای زیادی را به دولت تحمیل کند. اگر این هزینهها به درستی مدیریت نشوند، انتقال ممکن است به شکست بینجامد.
نمونه آن انتقال پایتخت نیجریه از لاگوس به ابوجا (1991) است که اگرچه انتقال پایتخت نیجریه با هدف کاهش مشکلات ترافیکی و آلودگی در لاگوس انجام شد، اما هزینههای بالای ساخت زیرساختها و نبود توسعه کافی در ابوجا، باعث شد این انتقال نتواند به طور کامل موفق شود. لاگوس همچنان به عنوان پایتخت اقتصادی و تجاری نیجریه باقی مانده است.
مقاومت فرهنگی و اجتماعی
مردم ممکن است با انتقال پایتختها مخالفت کنند، به خصوص اگر به دلایل فرهنگی یا تاریخی پایتخت قبلی برای آنها مهم باشد. این مقاومت میتواند منجر به ناکامی پروژه شود.
نمونه آن انتقال پایتخت تایلند از بانکوک به استان دیگری (پیشنهاد شده، اما اجرایی نشده) است که تایلند به دلیل مشکلات زیستمحیطی و ترافیکی در بانکوک، پیشنهاد کرده است که پایتخت را به شهری دیگر منتقل کند. اما مقاومت مردم، هزینههای بالای پروژه و عدم توافق عمومی باعث شده است که این طرح تاکنون اجرا نشود.
عدم تکمیل روند انتقال
در برخی موارد، انتقال پایتخت به دلیل عدم تکمیل زیرساختها یا تأسیس مراکز اداری و تجاری در زمان مناسب، با شکست روبرو میشود.
نمونه آن انتقال پایتخت کنگو از لیکالوتا به کینشاسا (دهه 1960) است که این انتقال به دلیل ناتمامی زیرساختها و مشکلات اقتصادی و اجتماعی در کینشاسا، نتوانست اهداف خود را محقق کند و کینشاسا هنوز هم با مشکلات زیرساختی مواجه است.
موانع داخلی سر راه این طرح در داخل کشور
برهمین اساس بررسیهای انجامشده در داخل کشور نیز نشان داد که اجرای این طرح تنها در بخش نیروی انسانی نیازمند ۹۳۷.۵ میلیون دلار در سال است و اگر طرح در مدت ۲۵ سال اجرا شود، به ۲۳ میلیارد دلار سرمایهگذاری نیاز دارد.
تغییر رویکرد به ساماندهی پایتخت
هزینههای بالا و دشواریهای اجرای طرح انتقال پایتخت باعث شد که این ایده به طرح ساماندهی تهران تغییر یابد. دولت وقت ترجیح داد به جای انتقال پایتخت، تمرکز خود را بر ساماندهی وضعیت تهران معطوف کند.
این سابقه نشان میدهد که هرچند بحث انتقال پایتخت بهعنوان راهحلی برای کاهش فشارهای اقتصادی، زیستمحیطی و اجتماعی تهران مطرح بوده، اما موانع اقتصادی و مدیریتی همواره مانعی جدی برای تحقق آن بودهاند.
1- خبرهاي خوبي از حال اقتصاد كشور در رسانهها منعكس نميشود! فهرستي از مشكلات در صدر اخبار رسانههاي حقيقي و مجازي است:
- ما در توليد انرژي دچار ناترازي هستيم.
- سوخت نيروگاهها و برق واحدهاي توليدي را نميتوانيم تأمين كنيم.
- نظام ارزي كشور دچار رانت و فساد است.
- در تأمين آب كشور دچار بحران هستيم.
- تورم، گراني روزافزون ، بيكاري و... مردم را رنج ميدهد.
- در حكمراني اقتصادي دچار مشكل و در تشخيص موقعيت ناتوان هستيم.
- و ...
2- به نظر ميرسد در انعكاس اين اخبار دچارنوعي درشتنمايي و ضريب دادن مشكوك در رسانههاي داخل و خارج هستيم.
كشوري كه دومين كشور دارنده معادن گاز شناخته شده جهان است و چهارمين توليدكننده نفت است نبايد در آن سخن از ناترازي انرژي به ميان آورد!
كشوري كه بيستمين كشور توليدكننده برق در جهان و صادركننده برق است براي اداره يك كشور 85 ميليوني نبايد مشكل برق داشته باشد!
كشوري كه در جنوب به آبهاي آزاد جهان راه دارد و در شمال بزرگترين درياچه جهان را دارد و در داخل هزاران رودخانه در آن جاري است و ميلياردها متر مكعب آب از آسمان ايران در كوهها و پستي و بلنديهاي كشور جاري و نازل ميشود و صدها سد وجود دارد نبايد مشكل آب داشته باشد!
كشوري كه بنا به گزارش بانك جهاني و صندوق بينالمللي پول بيستمين اقتصاد پوياي جهان است نبايد تورم، گراني و بيكاري ريخت اقتصادي كشور را به هم بريزد!
پس مشكل چيست؟ راهحل كدام است؟
مشكل اين است يك اراده جهاني از بيرون و يك اراده ضدانقلابي در داخل مشغول اخلال در نظام اقتصادي كشور است.
بخشي از مشكلات اقتصادي محصول نفوذ دشمن است بخشي ديگر محصول جهل و غفلت كساني است كه مسئوليتهاي كليدي طي 40 سال اخير داشتهاند كه ادعاي بلدم بلدم ميكردند اما عملكرد آنها ناكارآمد و بيتدبيري در حوزه اقتصاد بوده است.
اخيرا در فضاي مجازي يك ويدئويي را پخش كردهاند كه دكتر مسعود نيلي در مراسمي براي تجليل از خدمات او در حوزه اقتصاد همين فهرستي كه در اول مقاله آمد را بيان كرده است و با صدايي حزنآلود و بغضي در گلو اشكالات فوق را به كساني حواله كرده است كه به همين نسخههاي وي و ديگر اقتصاددانان كشور براي حل مشكلات كشور عمل كردهاند!
3- مشكلات كشور راهحل دارد به شرطي كه آنها را واقعي و در اندازهاي كه هست ببينيم.ظرفيت و امكانات كشور و نيروي فكري و توان علمي كشور در حدي است كه ميتوان به سادگي آنها را حل كرد.راهحلها در اعلام سياستهاي كلي رهبري در حوزه اقتصاد آمده و فهرست شده است. اما بدنه اجرايي كشور و كساني كه به عنوان كاربلد و كارشناس در آن، جا خوش كردهاند حاضر نيستند به آن نسخه عمل كنند.اين عدم آمادگي يا محصول نفوذ است يا جهل و غفلت!
4- ريشه تورم و گراني در كسري بودجه كشور است. بلاتكليفي اصحاب توليد و خدمات در كاهش روزافزون ارزش پول ملي است.
چرا دولتها بودجه را با كسري ميبندند؟ در حالي كه منابع عظيم درآمدي در كشور در حوزه انفال، ماليات، سود دستگاهها و بنگاههاي دولتي وجود دارد و جاي آن در پيشبيني درآمدهاي دولت خالي است.چرا دولتها بودجه را با كسري ميبندند در حالي كه در برآورد هزينهها خطاهاي فاحش صورت ميگيرد. سند اين حرف اعتراف دستگاههاي مسئول و ناظر به وجود 150 هزار هزار همت سرمايه راكد به صورت غيرنقد اضافه بر درآمدهاي آنان در حسابهاي آنها رسوب كرده است كه دولت براي حل مشكلات خود به آن عنوان «مولدسازي» داده است. همين هفته گذشته اعلام شد 35 هزار ميليارد تومان در اصفهان مولدسازي شده – فروش يك ملك مربوط به يك دستگاه اجرايي – كه مشكلات آب و برخي مشكلات ديگر استان اصفهان را قرار است حل كند!
5- با اين همه گفته؛ تكليف چيست؟ دستور كار كدام است؟
ما هر روز كه از خواب بيدار ميشويم بايد دستور كار داشته باشيم. در حوزه سياسي دستور كار اين است؛ موفقيت دولت موفقيت همه است. نبايد به بهانه اين مشكلات تسويه حساب سياسي كنيم.
مشكلات در صورتي حل ميشود كه دولتي در كار باشد كه بتواند با قدرت، دانايي ، حلم، شجاعت و پاكدستي مسائل و مشكلات را حل كند. ما در حوزه اقتصادي در كنار مسائل فني و علمي و كارشناسي با يك مشت تبهكار اقتصادي و رانتخور طرف هستيم. مقابله با آنها نياز به عزم و اتحاد ملي و قدرت ملي است.
فراموش نكنيم اخلال در نظام اقتصادي كشور چه در درون دولت و دستگاه اجرايي و چه در بيرون توسط زالوصفتان اقتصادي بخشي از جنگ نرم و جنگ شناختي دشمن است آن را بايد در كنار تهديدات نظامي و سياسي و تحريمها نشاند تا راهحل درخور پيدا كند.
#محمدکاظم_انبارلویی
#دولت
#مولدسازی
در نظر دارم در این متن جریانشناسیِ خاستگاه کانونهای تخریب علیه شهید رییسی عزیز را قدری تبیین کنم. لطفا در صورت تمایل همراه شوید:
هرچه زمان میگذرد کانونهای تخریب و توهین به شهید جمهور فعالتر و حجم دشمنیها با شهید مظلوم افزونتر و ابعاد جدیدی مییابد گویی حتی خون پاک و مظلومانه آن شهید عزیز که در مسیر مجاهدت و خدمت به این مرز و بوم غریبانه بر زمین ریخته شد هم مانع از توهینها و تهمتها نشد. محل سئوال است؛ او که امروز در بین ما نیست اما میلیونها دل داغدار و چشم گریان آن جسم سوخته در آتش کینه را بدرقه و به نیکی، اخلاص و مجاهدت او شهادت دادند، چگونه آماج تهمت و توهین میشود؟ آیا قرار است مظلومیتی که در دوره حیات او تجربه شد بعد از شهادت هم ادامه یابد؟ آیا قرار است دلها برای بیعملی نهادهای متولی همچنان برای رییسی بسوزد؟ کانون و انگیزه این دشمنیها کجاست و در برابر کینهورزان چه باید کرد؟
بدیهی است آیت الله رییسی مانند هر شخصیت دیگر برخوردار از نقاط قوت و کاستیهایی بود، اما آنچه این روزها بر شهید جمهور تخریب و توهین روا میشود نه از باب کاستیها که عقدهگشایی علیه روحیه جهادی و مشی مدیریت انقلابی اوست.
البته فعالیت کانونهای تخریب علیه شهید رییسی تازگی ندارد و به دلیل بیمسئولیتی و بعضاً قصور نهادهای متولی که بهرغم بارها تذکر از سوی مقامات عالی برای مقابله با کانونهای دروغ و برهم زننده امنیت روانی، با برخوردهای گزینشی و نمایشی، گام موثری برای انجام وظیفه برنداشتند، این مظلومیت ادامه یافت و همچنان ادامه دارد
گونهشناسیِ خاستگاه و جریانشناسیِ انگیزه کانونهای تخریب علیه شهید رییسی و دولت او زوایایی از این جریان بیاخلاق و لشکر رسانهای هتاک و وابسته را نشان میدهد.
بیگمان بخشی از این تخریبها ناشی از کانونهایی است که در انتخابات ۹۶ شکل گرفت و در ۱۴۰۰ به روز شد
طبیعی است که هر انتخابات با رقابت همراه است و قطبی شدن فضا ویژگی این رویداد است اما انتخابات ۹۶ و ۴۰۰ از حیث باز کردن کینهتوزانه فضای توهین و تخریب بر علیه نماد اخلاق و ادب کمنظیر بود و انتخابات محملی شد برای عقدهگشایی نسبت به شخصیتی که با پرچم انقلاب و با اتکاء به اخلاق به عنوان جدیترین رقیب انتخابات ورود کرده بود، روندی که بعدها در اَشکال دیگر بازتولید شد.
بخش دیگری از تخریبها به دلیل تغییر ریل مدیریت اجرایی کشور از مسیر تسلیم و سازش به ایستادگی و اقتدار و تبدیل تریبون رییس جمهور به صدای انقلاب بود. او شأن رییس جمهوری را به رییس جمهوری انقلاب اسلامی تبدیل کرد. طبیعی است که این تغییرِ مسیر بدخواهان و مخالفان جدی در داخل و خارج داشته و دارد، جریانی که به دلیل سالها نفوذ در لایههای مدیریت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی کشور با مدیریت انقلابی و جریان مومن و حزباللهی سرناسازگاری دارند
بهگونهای که حتی این روزها از بیان نفرت و مخالفت با عنوان حزبالله در بالاترین سطح و در تریبون رسمی نیز ابایی ندارند و آنچه در درون دارند را رسما بیرون میریزند.
بخش دیگری از تخریبها علیه شهید جمهور ناشی از احیاء گفتمان مقابله با فساد بود
اژدهای هفتسری که سالهاست در تار و پود سیستم به اتکاء پولهای ناشی از رانت و فساد نفوذ کرده و هر پرچمی که در جهت مقابله با فساد برافراشته شود را نشانه گرفته و لجنمال میکنند.
بخشی از دشمنیها با رییسی خستگیناپذیری او در برافراشتن پرچم حمایت از محرومان و مستضعفان و تلاش اعتقادی او برای احیاء شعارهای بر زمین مانده و به حاشیه رفتهی انقلاب بود. تلاش او برای سهیم کردن ولی نعمتان این نظام در امکانات کشور و محدود کردن سفره مفتخواران و ویژه خواران به نفع طبقه محروم. همان گمشده مدیریتی کشور که به دلیل حداقل سه دهه تسلط جریان غربگرا و تکنوکراتهای وسطباز به آرزویی برای مردم عادی و بیپناه تبدیل شده بود. همان جریانی که سالهاست با تسلط بر شریانهای اقتصاد شرکتی در استضعاف قاطبه جمهور شراکت راهبردی و نفع جمعی داشته است.
بخشی از پروژه تخریب و توهین به رییسی عزیز نیز تلاشی است هدفمند برای پوشش دادن ضعفها ناکارآمدیهای و بیعملیها. باید غیریتی ساخته شود تا با حمله به او مردم متوجه افزایش ۴۰ درصدی قیمت ارز، ۳۸ درصدی قیمت برق، بیبرقی، بیگازی و دهها گرفتاری عمومی نباشند و یقه مسببان وضع موجود را نگیرند. باید تصویری موهوم از مقصر شرایط فعلی ساخته شود
تا در پس توهین و حمله به او، بر بیعرضگی و بیبرنامگیها سرپوش گذاشته شود.
البته علاقمندان و دلدادگان شهید رییسی عزیز همچون آن وجود شرافتمند، نجیب و پایند به اخلاقند که بهرغم این همه توهین و تخریب به دلیل ملاحظهی شرایط جاری کشور هنوز لب نگشوده و زبان در کام گرفتهاند و کماکان امید دارند متولیان امر به خود آیند و به وظیفه در شناسایی و برخورد با توهینکنندگان و لشکر رسانهای هتاک نسبت به یکی از بهترینها زیر این آسمان، عمل کنند. انشاءالله
نکته ای را آسید احمدخاتمی در نماز جمعه تهران درباره آیت الله مصباح یزدی فرمودند که به نظرم میتواند منشا برداشتهای خطایی در جامعه ولایی و ایمانی ما باشد. ایشان در خطبه هایشان این جمله را از آیت الله مصباح نقل کردند که: "من وظیفهام را انجام میدهم. هر جا هم آقا دید من دارم تند میروم میگویند، استوپ، متوقف کن."
🔺متاسفانه این برداشت در بین بخشی از جوانان انقلابی وجود دارد که رهبری را در حد استوپ و ترمز میبینند، گویا رهبری نقشی در تشخیص تکلیف ما ندارد خودمان هر چه فهمیدیم عمل میکنیم، بعد ایشان اگر مخالف بود بیاید مانع شود. خیال میکنند اندیشیدن زیر سایه ایشان و پیش بردن منویات و راهبرد ایشان خلاف آزادفکری است.
🔺چه بسا برخی اساسا فهمشان از کنشهای سیاسی آقای مصباح هم همین باشد که ایشان کار خود را میکرد ولو در جامعه هزینه درست کند تا رهبر مانع شود، مهدور الدم بودن فلان جوان خطاکار را اعلام میکرد بعد که رهبری علنا این کار را تقبیح مینمود ایشان میفرمود قبول، جایی کنش سیاسی اش اختلاف میساخت تا اینکه رهبری توضیح میداد که نتیجه را در تشخیص تکلیف لحاظ کنید، جایی امری را در عرصه سیاسی بسیار جدی و اصلی میدید تا رهبری توضیح میداد اصل و فرع چیز دیگری است و غیره. امثال این کنشها را عده ای دال بر همین منش میبینند که ایشان کار خود را میکرد تا رهبری به قول آقای خاتمی بگوید استوپ.
🔺لکن چند نکته مهم را لحاظ کنیم:
☘️اولا انسان ولایی تلاش میکند با رهبرش در افق فکری واحد قرار بگیرد. نظام فکری و همینطور راهبرد او و حتی مذاق او را بفهمد و پیش ببرد نه اینکه او را "صرفا " ترمز ببیند.