eitaa logo
🌻🌻🌻🌻 طلوع 🌻🌻🌻🌻
2هزار دنبال‌کننده
73.1هزار عکس
76.4هزار ویدیو
2.9هزار فایل
اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید. @tofirmo
مشاهده در ایتا
دانلود
📣بمناسبت فرا رسیدن اعیاد شعبانیه و میلاد با سعادت امام حسین، سیدالشهدا(ع)، حضرت ابوالفضل العباس(ع) و سیدالساجدین، امام زین العابدین(ع) و فرارسیدن روز پاسدار، بخش های از کتاب تألیف که مشتمل برخاطراتی از شهدای سپاهی می باشد، خدمتتان تقدیم میگردد 👇امید آن است که ضمن مطالعه، با باز نشر آن در فضای مجازی، ما را در راه بازسازی معنوی و ادامه دادن راه امام، رهبری و شهدا یاری فرمائید👌 (ره) اگر سپاه نیود، کشور‌ هم نبود التماس دعا، ناصرکاوه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥آیا همه غیر مسلمانان به جهنم می‌روند؟ 💥ماجرای خانم دکتری که حواس استاد را در نماز پرت کرد 😄 🌴💎🌼💎🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 لذت شعر به آن است که والا باشد هدف شعر ظهور گل زهرا باشد جان ناقابل ما نذر شما مهدی جان علت هستی ما حضرت مولا باشد 🌴💢❌💢🌴 ڪلیپ «بدترین سقوط‌ها» شیعیانی ڪه در آخرالزمان سقوط می‌ڪنن... ڪسانی بودن که این اواخر در فتنه‌ها با دشمن امیرالمومنین هم‌صدا شدن... ⚠️ بدترین صفت لجبازی است، این صفت شیطان است... مراقب باشیم. 🌴💎💢💎🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بارونی شده هوام حسین جان بطلب یه کربلا بیام🍃 حسین جان 🌴💎🌹💎🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم رب العشق سی وشش - 😍علمـــــدارعشــــق 😍# وارد خونه شدم عزیزجون رفته بود خونه همسایمون برای کمک به آش نذری رفتم لباسام عوض کردم اومدم تو پذیرایی روم نمیشود به آقاجون بگم آقاجون : نرگس جان بابا چیزی میخای به من بگی؟ - آقاجون میخام یه چیزی بهتون و باهتون حرف بزنم آقاجون : باشه بابا بریم حیاط رفتیم حیاط رو تاپ دونفر نشستیم آقاجون شما به من اطمینان دارید آقاجون : گل ناز بابا این چه حرفیه چی شده باباجان - آقاجون قول بدید ازدستم ناراحت نشید آقاجون - چشم بابا بگو چی شده - حاج بابا استادم ازمن امروز خواستگاری کرد آقاجون : خب باباجان این اون مقدمه چینی نمیخاستم دخترم وقتی یه دختر بزرگ میشه هزارتا خواستگار داره توام که سه ترم این آقا میشناسی فکرات بکن جواب بده اما نرگس سادات تا نگفتی بله من پشتم اما با گفتن بله باید تا آخر به پای بله ای که گفتی بمونی - آقاجون اجازه میدید برم شلمچه فکر کنم جواب بدم آقاجون : آره بابا برو نویسنده : بانـــــو....ش بامــــاهمـــراه باشــید🌹 🌴📚🌴📚🌴
بسم رب العشق سی و هفت - 😍علمـــدارعشــــق😍# وارد اتاقم شدم گوشیمو برداشتم شماره خانم قاجاری گرفتم تو دیدار از خانواده شهدا باهش آشناشدم مسئول جمع آوری آثار شهدای استان قزوین بود بعداز چندتا بوق جواب داد خانم قاجاری : الو سلام موسوی جان خوبی خواهر؟ - ممنونم شماخوبی ؟ پسر کوچولتون خوبه ؟ خانم قاجاری : ممنون اونم خوبه جانم کاری داشتی عزیزم - خانم قاجاری من قصد دارم یک دو روزه برم شلمچه کاروانی هست تو این مدت اعزام بشه خانم قاجاری : آره عزیزم ما خودمون فرداشب میریم یه دونه هم جای خالی داریم شهدا طلبیدنت - پس اسم منو بنویسید خانم قاجاری : باشه حتما - ممنونم یاعلی یاعلی رفتم تو پذیرایی - آقاجون فرداشب میرم شلمچه آقاجون : به سلامتی ان شاالله بهترین تصمیم بگیری - ان شاالله ساکم بستم و گذاشتم گوشه اتاقم صبح پاشدم رفتم دانشگاه تا از زهرا خداحافظی کنم به استاد مرعشی بگم فعلا سر کلاسش نمیرم استاد مرعشی تو سالن سایت هسته ای دیدم رفتم سمتش استاد - سلام استاد خوب هستید •• ممنونم شما خوبید؟ - ممنون استاد یک هفته ای سرکلاستون نمیام •• چرا - میخام برم راهیان نور •• ان شاالله خیره التماس دعا - ان شاالله استجابت دعا رفتم دفتر بسیج - سلام زهرا زهرا: سلام خوبی ؟ -ممنون توخوبی؟ اومدم خداحافظی زهرا :کجا ان شاالله - دارم میرم راهیان نور تا به پیشنهاد خواستگاری استاد مرعشی فکرکنم زهرا : ان شاالله موفق باشی التماس دعا - استجابت دعا 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ساعت ۱۰ شب راه افتادیم به سمت اهواز تقریبا ساعت ۱۲ ظهر رسیدیم مدرسه ای که محل اسکان بود زنگ زدم خونه گفتم رسیدم اونروز هیچ جا نرفتیم اما روز بعد راهی شلمچه شدیم کفشام ورودی شلمچه درآوردم و قدم به خاک مقدس شلمچه گذاشتم یه قسمت کاملا خالی از سکنه را انتخاب کردم اول دو رکعت نماز زیارت خوندم بعد نشستم رو خاک و شروع کردم به درد دل کردن شهدا من این چادر از شما دارم خودتون هم کمکم کنید درمورد ازدواج یه تصمیم عالی بگیرم یا شهید ململی تو منو تو مسیر عفت -حجاب قرار دادی خودتم کمکم کن تا تو امر ازدواج هم یه تصمیم عالی بگیرم بعداز روزاول رفتیم هویزه ، سوسنگرد و دهلاویه روزدوم صبح رفتیم طلائیه وای واقعا عجب طلای طلائیه بعدازظهر دوم منطقه فتح المبین و چاذبه فتح المبین خیلی منطقه سرسبزی بود اما وقتی نماز مغرب و عشا خوندیم به غربت منطقه پی بردم برنامه روز سوم خیلی خاص بود دیدار از مسجدجامع خرمشهر و جزایر مجنون شب سوم وقتی خواب دیدم تو شلمچه ام شب ململی یه سری از رزمنده ها دارن عزاداری میکنن منتظر موندم مراسم تموم بشه رفتم سمتش احوال پرسی کردیم بهم گفت خواهرموسوی به این بگو نه بهتر از اینو سرراهت میذارم مسافرت تموم شد و من تصمیم گرفتم جواب منفی بدم وارد دانشگاه شد استاد مرعشی پیدا کردم - استاد شرمنده جواب من منفی •• چرا - جریان خوابمو کاملش براش گفتم •• خانم موسوی پیش شهیدتون برای بنده خیلی دعا کنید نویسنده بانــــــو......ش بامــــاهمـــراه باشــید🌹 🌴📚🌼📚🌴
دلداده قمربنی هاشم ....: بسم رب العشق سی وهشت- 😍علمــــدارعشـــق😍# ماجرای خوابم به جز خودم آقاجون و زهرا میدونن عکس العمل زهرا وقتی داشتم خوابم و جواب منفیم براش تعریف میکرد خیلی تعجب برانگیز بود خوشحال شد و یه برق خوشحالی تو چشماش دیده دوروز از جواب منفی من به استاد مرعشی میگذره و ما امروز ۴ ساعت با ایشان کلاس داریم چقدر روبرو شدن استاد برام سخته وارد ساختمان فیزیک شدم از دور دیدم بچه ها کنار هم جمع شدن رفتم سمت زهرا گفتم : چرا نرفتید سرکلاس زهرا: رو برد زدن کلاس های استاد مرعشی این هفته برگزار نمیشود - ای بابا پس بریم خونه زهرا: آره بریم تقریبا داشتیم به پایان ترم نزدیک میشودیم یک هفته عدم تشکیل کلاسهای استاد مرعشی گذشت وامروز کلاس تشکیل میشه سر کلاس منتظر حضور بودیم که پا به کلاس گذاشت ••سلام بچه ها خسته نباشید ممنون استاد شماهم خسته نباشید •• بچه ها این دیگه آخرین ترمی که باهم کلاس داریم ارتون میخوام حلالم کنید صدای همهمه بچه ها بلندشد چرا استاد استاد مشکلی پیش اومده استاد ازما راضی نیستید •• ساکت چه خبرتونه کلاس گذاشتید رو سرتون هیچکدوم از حرفای شما صحیح نیس اتفاقا بهترین سال تدریسم کنارشما داشتم اما به یه دلیل کاملا شخصی من منتقل میشم دانشگاه صعنت شریف تهران یه استاد عالی میان اینجا باحرفای استاد چشمام خیس اشک شد رو گونه هام ریخت خودم مقصر رفتن استاد میدونستم استاد که حالم دید گفت خانم موسوی میخاید برید بیرون حال و هواتون عوض بشه بیاید بعداز کلاس بمونید من یه وسیله بدم بدید به برادرزادتون سیدهادی - بله چشم کلاس تموم شد منو استاد تو کلاس بودیم •• اسم برادر زادتون آوردم تا بچه ها فکر دیگه نکند - اشکال نداره •• خانم موسوی اگه من دارم از دانشگاه دور میشم فقط برای اینکه با نگاهی شاید یه بار دست خودم نباشه آزارتون ندم و اینکه تحمل ندارم ببینم فردا پس فردا دست تو دست دیگری جلوی من هستید ازتون حلالم کنید ان شاالله موفق و موید باشید یاعلی ترم سوم دانشگاه هم تموم شد سه روز بعداز اتمام ترم بسیج دانشگاه همه اعضای شورای خواهران و برادران جمع کرد گویا برنامه ای مهمی در پیش بود حالا من جانشین فرمانده بسیج خواهران دانشگاه بودم مسئول کل بسیج دانشجویی استان قزوین مسئول جلسه بودن بسم الله الرحمن الرحیم پیرامون نامه ای چندروز پیش به بنده ابلاغ شد خواهان حضور کلیه حضورمسئولین بسیج دانشگاه شدم محتوای نامه دستور انجام یک جشن حجاب در ترم پاییز همزمان با روز حجاب - عفاف در مهرماه شده دراین جشن باید بانوی محجبه معرفی و ازشون تقدیر بشه بنده یکی از خواهران درنظرم هست اما باز شما نظرتون بگید یکی از دخترا که دانشجوی رشته حقوق بود ببخشید بهترین شخص برای معرفی بانوی محجبه تو دانشگاه ما خواهرموسوی هستن اتفاقا نظربنده رو ایشان بود آیا همه موافقند همه موافقت کردند قرارشد دیگه سایر برنامه خودمون انجام بدیم سه هفته از جلسه میگذره و همه بچه ها شدیدا مشغولند داشتم با یکی از خواهران صحبت میکردم که مرتضی صدام کردم خانم موسوی میشه یه چندلحظه وقتتون بگیرم - بله بفرمایید نویسنده پریسا..... ش بامــــاهمـــراه باشــید🌹 🌴📚🌼📚🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رضا دِین: سلام و ادب به همه شما عزیزان و سروران گرامی مجددا اعیاد زیبای شعبان و امشب شب میلاد اسوه ایثار و ادب ماه منیر بنی هاشم حضرت اباالفضل(ع) رو به همه شما خوبان تبریک عرض میکنم 🌷🌷🌷 ان شاءالله منش و روش این امامزاده جلیل القدر در دنیا چراغ راه و وجود مقدسشون در آخرت شفیع ما باشن🤲🌷 واقعا این ماه شعبان چقدر زیبا و شاد هست جالبتر اینکه بعدش رمضان هست روح انسان تو رجب و شعبان آماده و لطیف میشه نتیجه این تو رمضان دیده میشه بویژه چند روز اول ماه شعبان که واقعا یه شادی خاص داره بااجازه امشب به مناسبت سالروز تولد قمربنی هاشم(ع) چند دقیقه ای در خدمتتون باشیم 🌴💎🌼💎🌴
رضا دِین: همونطور که میدونید آقا اباالفضل(ع) فرزند آقا امیرالمؤمنین(ع) و یک بانوی فرهیخته و بزرگوار ملقب به ام البنین(س) هستن خب از شخصیت مولا(ع) که بگذریم اگه بخوایم شخصیت مادر ایشون رو بررسی کنیم متوجه میشیم بخش مهمی از بزرگی شخصیت اباالفضل(ع) مدیون مادرشون هستن وجود مقدس حضرت زهرا(س) مثل خورشید هست که وقتی طلوع میکنه دیگه ماه و ستاره ها دیده نمیشن وگرنه حضرت ام البنین(س) هم مثل ماه میدرخشن خب میدونید مولا(ع) بجز فرزندان حضرت زهرا(س) فرزندان دیگه ای هم داشتن ولی واقعا وجود مقدس حضرت اباالفضل(ع) ویژگیهای خاصی داره اول در مورد نام ایشون عرض کنم عباس یعنی چهره در هم کشیده یه اسم حماسی هست که اونموقع بین اعراب رسم بود مثلا اسم عموی پیامبر(ص) عباس بوده 🌴💎🌹💎🌴
رضا دِین: از اونجایی که طایفه حضرت ام البنین(س) از جنگاوران و پهلوانان معروف عرب بودن و خود مولا(ع) هم که حیدر صفدر بودن و پهلوانان نامدار عرب مثل عمروبن عبدود رو به درک واصل کرده بودن حضرت اباالفضل(ع) از بچگی خیلی سلحشور و جنگاور بودن ماشاءالله قد بلندی هم داشتن چهره خیلی زیبا اما با جذبه ای داشتن وقتی اخم میکردن یه خط رو پیشونیشون میفتاد که هم خیلی زیبا بود هم جذبه داشت حتی بعضیا گفتن که حضرت اباالفضل(ع) در جنگ صفین هم حضور داشتن ولی بعضیا اینو رد کردن ولی چیزی که مشخصه اینه که بخاطر اون ویژگیهای ژنتیکی آقا اباالفضل(ع) از بچگی مشق جنگ رو از خاندان مادری و پدرشون یادگرفتن و جنگاور ماهری شدن اینقدر چهره زیبایی داشتن که به قمر بنی هاشم یعنی ماه پسران هاشم معروف بودن ولی عرض کردم در کنار زیبایی خیلی هم چهره پر جذبه ای داشتن بشدت هم غیرتی بودن بشدت هم مودب و امام شناس 🌴💎🌼💎🌴
رضا دِین: حتما خوندین و شنیدین ایشان هیچوقت آقا سیدالشهداء رو داداش خطاب نمیکردن همیشه با الفاظ مودبانه مثل آقای من سرور من و...صدا میکردن مثل یه برده در برابر اربابش با وجود اینکه خودشون از نظر تقوا و علم و شجاعت خیییلی شخصیت برجسته ای داشتن وقتی که یزید ملعون به ولیدبن عتبه که اونموقع استاندار مدینه بود نامه نوشت که باید از عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر و آقا سید الشهداء(ع) بیعت بگیری وگرنه اونا رو بکش از همون اول آقا اباالفضل مثل شیر سینه سپر کردن و اعلام همراهی کردن با سیدالشهداء(ع) وگرنه محمد حنفیه هم برادر سیدالشهداء(ع) بود همونکه تو فیلم مختار دیدین و نقششو شریفی نیا بازی میکرد محمد حنفیه و آقا اباالفضل(ع) هر دو پسر مولا(ع) هستن و برادر هستن ولی جایگاه محمد حنفیه کجا جایگاه اباالفضل(ع) کجا؟! اصلا قابل قیاس نیست! محمد حنفیه حضرت سید الشهداء(ع) رو نصیحت میکرد!! امام زمانشو نصیحت میکرد!! میگفت خودتو با یزید گلاویز نکن این وحشیه رحم نداره مثل باباش اهل ظاهرسازی نیست ولی اباالفضل(ع) اطاعت محض بود 🌴💎🌹💎🌴