32.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺 انیمیشن فوتبالی و جذاب از بازی نفسگیر تیم ملی با مربیگری حاج قاسم در برابر تیم بن خیکی و رفقاش
✍جانم به این اثر هنری ،یکی از جالب ترین و زیباترین کارهای هنری که دیدم ، #حتماً_ببینید 👌
|صدای ایران،صدای ملت بیدار|
🎙@VOINEWS|@VOINEWS
۱ آذر ۱۴۰۱
۲ آذر ۱۴۰۱
۲ آذر ۱۴۰۱
۳ آذر ۱۴۰۱
۳ آذر ۱۴۰۱
بحرینی عباس:
|بازگشت |🌱
مرگ و آنچه پس از آن اتفاق میافتد، همیشه برای بشر سؤال اساسی بوده..ادیان و مذاهب از تداوم حیات پس از مرگ خبر دادهاند، اما در بیشتر آنها، در مورد پدیده مرگ و حوادث پس از آن، به برخی داستانها و حکایتهای محدود اشاره شده، فقط در اسلام است که حدود یک سوم آیات قرآن و قسمت زیادی از روایات، به موضوع معاد اختصاص دارد. با این حال، همه به دنبال اطلاعات بیشتر در این زمینه هستند. کتاب بازگشت اندکی از دوران پس از مرگ می گوید تا دل خفته غافلان را بیدار کند..💡
▫️رده سنی/مخاطب :عمومی
▫️قالب کتاب:داستان
▫️وزن :۱۲۶ گرم
▫️تعداد صفحه :۱۶۸ صفحه
۳ آذر ۱۴۰۱
پیروزی غرور آفرین یوزهای ایرانی را به همه ملت ایران عزیز تبریک میگوییم
❤️❤️❤️🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@tohid_store1
۴ آذر ۱۴۰۱
#قصه_های_خوب_برای_بچه_های_خوب
یه مجموعه ی ۸ جلدیه که خیلی از ماها و یا حتی پدر و مادرهامون با خوندنش خاطره داریم.
🌷 کتابهایی که رهبر انقلاب راجع بهشون فرمودن: "من خودم را از جهت #تربیت_فرزندانم، بخشی مدیون این مرد و کتاب این مرد میدانم."
🌷 خیلی خوبه که بچه هامونو تو سن پایین با این مجموعه داستان های #پند_آموز آشنا کنیم و اجازه بدیم با مفاهیم فرهنگی غنی تمدنمون انس بگیرند.
🌷
🔹🔷🔹 تعدادی از این مجموعه کم نظیر با قیمت قدیم در فروشگاه کانون توحید قزوین موجود میباشد
۵ آذر ۱۴۰۱
۵ آذر ۱۴۰۱
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
🗒 #قـسمت دوم
چند روز بعد، با دوستانِ مسجدی پيگيری كرديم تا يک كاروانِ مشهد برای اهالیِ محل و خانواده شهدا راه اندازی كنيم. با سختی فراوان، كارهای اين سفر را انجام دادم و قرار شد، قبل از ظهرِ پنجشنبه، كاروانِ ما حركت كند. روز چهارشنبه، با خستگی زياد از مسجد به خانه آمدم. قبل از خواب، دوباره به ياد حضرتِ عزرائيل افتادم و شروع به دعا برای نزديكی مرگ كردم. البته آن زمان سن من كم بود و فكر ميكردم كار خوبی ميكنم. نميدانستم كه اهل بيتِ ما هيچگاه چنين دعايی نكرده اند. آنها دنيا را پُلی برای رسيدن به مقامات عاليه ميدانستند. خسته بودم و سريع خوابم برد. نيمه های شب بيدار شدم و نمازشب خواندم و خوابيدم. بلافاصله ديدم جوانی بسيار زيبا بالای سرم ايستاده. از هيبت و زيبايی او از جا بلند شدم. با ادب سلام كردم. ايشان فرمود:« با من چكار داری❓ چرا اينقدر طلب مرگ ميكنی❓
هنوز نوبت شما نرسيده.» فهميدم ايشان حضرتِ عزرائيل است. ترسيده بودم. اما با خودم گفتم: اگر ايشان اينقدر زيبا و دوست داشتنی است، پس چرا مردم از او ميترسند ميخواستند بروند كه با التماس جلو رفتم و خواهش كردم مرا ببرند. التماس های من بی فايده بود. با اشارهٔ حضرت عزرائيل برگشتم به سر جايم و گويی محكم به زمين خوردم❗️در همان عالمِ خواب ساعتم را نگاه كردم. رأس ساعتِ 12 ظهر بود. هوا هم روشن بود ❗️ موقع زمين خوردن، نيمهٔ چپِ بدن من به شدت درد گرفت. در همان لحظات از خواب پريدم. نيمه شب بود. ميخواستم بلند شوم اما نيمه چپ بدن من شديداً درد ميكرد‼️
خواب از چشمانم رفت. اين چه رؤيايی بود⁉️
واقعاً من حضرت عزرائيل را ديدم⁉️
ايشان چقدر زيبا بود...
‼️ادامه دارد...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#انتشارپستثوابجاریهدرپیدارد🌿
🔸 کانال #زندگی_پس_از_زندگی
https://eitaa.com/joinchat/1212088368C8fb63e430e
۵ آذر ۱۴۰۱
۵ آذر ۱۴۰۱
۵ آذر ۱۴۰۱