🔴 #گلاویز_شدن_با_شیطان
💠 یکی از مکرهای ویرانگر #شیطان زمانی است که زن و شوهر نسبت به یکدیگر سوءظن پیدا کرده و #کینه یکدیگر را به دل میگیرند!
💠 مکر شیطان این است که فقط بر اتفاقی که بخاطر آن #ناراحت شدید جولان میدهد و مدام به شما میگوید از او نگذر! او خیانت کرده و باید #تاوان اشتباه خود را بدهد.
💠 توصیه دین این است که با شیطان #گلاویز شوید و نگذارید حجم کینه و دلخوری شما را بیشتر کند.
💠 حتما با یادآوری صفات #خوب همسرتان و خدمتهای دلچسبی که به شما کرده و یا با مرور #خاطرات خوبی که با یکدیگر داشتید، میتوانید دلخوری و کینه شدید خود را #تعدیل کنید و مقدمهای برای تصمیمگیریِ بدون احساسات و تعصب شود.
💠 با مشاور دینی حتما ارتباط بگیرید و با کمک او زندگی را بر خود #شیرین کنید.
🆔 @zanashooi_amoozesh
🔴مردی به سختی صخره ها...!!
🔸 #حاج_حسین_یکتا، مسئول جمعیت امام رضایی ها در تپههای الله اکبر خوزستان، کنار مردم سیل زدهای که آب خانههایشان را فراگرفته است
#امام_رضایی_ها
#کنارتم_هموطن
📲 کد دستوری مشارکتهای نقدی:
*780*888#
💳 شماره کارت:
5041-7210-7083-6565
📞 تلفن تماس:
021-78080
🔵به کمپين #صدای_مردم بپيونديد 👇
http://eitaa.com/joinchat/2427125773C9e377925d3
🗣🗣🗣🗣🗣🗣🗣
همانطور که میدانید بسیاری از عادتهای ما از کودکی و نوجوانی شکل میگیرد پس برای بهبود وضعیت کتابخوانی باید کودکان را به خواندن کتاب تشویق کنیم، چند روش کارآمد برای این موضوع:
۱. خواندن : از آنها بخواهید کتاب بخوانند.
۲. اتاق کودکتان را با کتاب پرکنید.
۳. الگویی برای کودکان خود باشید.
۴. دانشآموزان را تشویق کنید کتابهای جدیدی برای خود فراهم کنند.
۵. از دانشآموزان و کودکان بخواهید که دستجمعی کتاب بخوانند.
۶. گردش کتاب ایجاد کنید : از کتابخانه محلی، کتابخانه دانشگاه ... هدف مشاهده هزاران کتاب است.
۷. به کتابهای صوتی گوش دهید.
۸. نویسندگان را دعوت کنید.
۹. خلاقیت را تشویق کنید: داستان نباید خاتمه داشته باشد و بچهها باید خلاقانه از آنچه خواندهاند لذت ببرند.
۱۰. مکانی امن و راحت برای خواندن فراهمکنید.
🆔 📚 @tohid_store
مرحوم راشد تربتی در شرح حال پدر بزرگوارش مرحوم مُلا عباس تربتی در کتاب فضیلتهای فراموش شده می نویسد:
( از جمله چیزهایی که ما (افراد خانواده) از او دیدیم و همچنان برای ما مبهم ماند یکی این است که پدرم در روز یکشنبه ۲۴ مهر ماه سال ۱۳۲۲ هجری شمسی مطابق با ۱۷ شوال سال ۱۳۶۲ هجری قمری در حدود دو ساعت از آفتاب گذشته درگذشت در حالی که نماز صبحش را همچنان که خوابیده بود خواند و حالت احتضار بر او دست داد و پایش را به سوی قبله کردند و تا آخرین لحظه هوشیار بود و آهسته کلماتی می گفت، مثل این که متوجه جان دادن خودش بود و آخرین پرتو روح با کلمه لا اله الا الله از لبانش برخاست. درست در روز یکشنبه هفته پیش از آن بعد از نماز صبح رو به قبله خوابید و عبایش را بر روی چهره اش کشید، ناگهان مانند آفتابی که از روزنی برجائی بتابد یا نورافکنی را متوجه جایی گردانند روی پیکرش از سر تا پا روشن شد و رنگ چهره اش که به سبب بیماری زرد گشته بود متلاءلی و شفاف گردید چنانکه از زیر عبای نازک که بر رخ کشیده بود دیده می شد و تکانی خورد و گفت: سلام علیکم یا رسول الله. شما به دیدن این بنده بی مقدار آمدید. پس از آن درست مانند این که کسانی یک یک به دیدنش می آیند بر حضرت امیر المؤمنین علی علیه السلام و یکایک ائمه تا امام دوازدهم سلام می کرد و از آمدن آنها اظهار تشکر می کرد. پس بر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام سلام کرد. سپس بر حضرت زینب سلام کرد و در اینجا خیلی گریست و گفت: بی بی ! من برای شما خیلی گریه کرده ام. پس بر مادر خودش سلام کرد و گفت: مادر از تو ممنونم، به من شیر پاکی دادی و این حالت تا دو ساعت از آفتاب برآمده دوام داشت. پس از آن روشنی که بر پیکرش می تابید از بین رفت و به حال عادی برگشت و باز رنگ چهره به همان حالت زردی بیماری عود کرد و درست در یکشنبه دیگر در همان دو ساعت، حالت احتضار را گذرانید و به آرامی تسلیم گشت. در یکی از روزهای هفته مابین این دو روز من به ایشان گفتم که ما از پیغمبران و بزرگان چیزهایی به روایت می شنویم و آرزو می کنیم که ای کاش خود ما می بودیم و میفهمیدیم. اکنون بر شما که نزدیکترین کس به من هستید چنین حالتی دیده شد. من دلم می خواهد بفهمم که این چه بود؟ سکوت کرد و چیزی نگفت. دوباره و سه باره با عبارتهای دیگر تکرار کردم باز سکوت کرد. بار چهارم یا پنجم بود که گفت: «اذیتم نکن حسینعلی» گفتم: قصد من این بود که چیزی فهمیده باشم. گفت: «من نمی توانم به تو بفهمانم، خودت برو بفهم». این حالت برای من و مادر و برادر و خواهرم و عمه ام همچنان مبهم باقی ماند و تاکنون هم که این مطالب را می نویسم و هم اکنون که به اینجا رسیده ام ساعت ۹ / ۳۰ صبح سه شنبه ۲۴ تیر ۱۳۵۴ هجری شمسی و پنجم ماه رجب سال ۱۳۹۵ هجری قمری است چیزی از این موضوع نمی دانم فقط می گویم که چنین حالتی دیده شد.
📗فضیلتهای فراموش شده، حسینعلی راشد،انتشارات اطلاعات.
@tohid_store
#معرفی_کتاب
سیر و سلوک با همسر و خانواده نیز مانند مباحث دیگرنیازمند معرفتی عمیق و سپس عمل مطابق با معرفت است.
"کتاب #سلوک_با_همسر نه حرف من ،نه حرف تو،حرف خدا "حاوی نکاتی لطیف و داستان هایی دلنشین در زمینه این نوع سلوک است.
توصیه میشود دوستان علاوه بر مطالعه این کتاب،کتاب را به عروس و داماد ها هدیه( #بهترین_هدیه_عروسی) بدهندتا زمینه رشد وسلوک را برای دیگران فراهم نمایند.
https://eitaa.com/kosar3
#سلوک_با_همسر
#نه_حرف_من_نه_حرف_تو_حرف_خدا
کانون توحید:
*دیدار یازدهم خرداد*
روایت خانم زینب مولایی، نویسنده کتاب «دلتنگ نباش!» از دیدار با رهبر انقلاب*
سه شنبه ۷ خرداد ۱۳۹۸ گوشی موبایلم زنگ خورد.
یک آقایی پشت خط بود که گفت:
«من از بیت رهبری با شما تماس میگیرم.»
ایشان گفتند «شما پدید آورنده کتاب ارزشمند دلتنگ نباش هستید؟»
گفتم بله
گفتند «حضرت آقا کتاب دلتنگ نباش را خواندند و فرمودند با شما و همسر شهید تماس بگیریم و تشکر کنیم.»
حال خودم را نمیفهمیدم. اینکه رهبر جهان اسلام از ما بخواهند تشکر کنند برایم غیر قابل باور اما شیرین و دلچسب بود.
بعد از پایان مکالمه با همسر شهید تمام گرفتم. به او هم همین پیغام را رسانده بودند. همسر شهید خواستار دیدار حضرت آقا شده بودند.
صبح شنبه ۱۱ خرداد با ما تماس گرفتند و گفتند همسر شهید به همراه نویسنده کتاب بیایند برای نماز و بعد از نماز هم دیداری با حضرت آقا داشته باشند.
سریع خودمان را رساندیم. نماز که تمام شد از همسر شهید و بنده خواستند که همراهشان برویم.
لحظات را میشمردیم. حضرت آقا مشغول صحبت با چند نفر از مسئولین بودند.
به ما که رسیدند سلام کردیم. آقا با لبخند جواب سلاممان را دادند.
یکی از مسئولین بیت گفتند: «ایشان همان هایی هستند که گفتید باهاشون تماس بگیریم.»
حضرت آقا به خاطر آوردند و با سر تایید کردند.
همسر شهید با بغض گفت: «آقا جان ۴ ساله روحالله شهید شده و تو این ۴ سال لحظه شماری میکردم برای دیدارتون.» آقا دعا کردند و تشکر.
به بنده گفتند «شما نویسنده کتابی؟»
گفتم «بله»
گفتند: «خیلی خوب نوشته بودید.»
کسی که کتاب خوان حرفهای است این جمله را در مورد کتاب دلتنگ نباش فرمود که واقعا برای من لذتبخش بود.
تشکر کردم و از ایشان خواستم برای ما دعا کند.
همسر شهید گفتند: «چند روز قبل از شهادت روحالله، روحالله بهم گفت صدای پای امام زمان را میشنوم.»
آقا لبخندی زدند و فرمودند «خوش به سعادتشان.»
دو انگشتر نصیب همسر شهید و یک چفیه هم به بنده از ایشان رسید که توتیای چشم هایمان کردیم.
به حضرت آقا گفتم: «ما کتاب آورده بودیم برامون یادگاری بنویسید اما اجازه ندادند بیاریم داخل.»
ایشان فرمودند: «روی همون کتاب براتون چیزی نوشته بودم. میگم همون رو بهتون بدهند.»
بهترین روز زندگی ام در تقویم رقم خورد و ۱۱ خرداد ۱۳۹۸ شد بهترین روز زندگی من.
همه این عنایت ها را مدیون خدای مهربانم که لطف و محبتش بی اندازه است. همچنین عنایت شهید و دعای خیر پدر و مادرم.
@tohid_store
🔴 #قُرص_روضه
💠 برای هر زن و شوهری در زندگی مشترک، دلخوری، سوءظن، بگو مگو، دلشکستگی و گلایه از #همسر کم و بیش، پیش میآید. اما مهم آن است که با #مدیریت ذهن، رفتار و گفتار، فضای دلگیر و گاه سرد و بیروح خانه را #گرم کنیم.
💠 یکی از فرمولهای بسیار قوی و مجرّب در این مواقع که در کلام #عرفا و بزرگان معنوی تاکید شده است #روضه بر سیدالشّهدا علیهالسلام است.
💠 وقتی از سختیهای زندگی #خسته میشوید و بر دلتان غصه و اندوه مینشیند خلوتی برای خود فراهم کنید اگر میتوانید زیارت #عاشورا قرائت کنید و با شنیدن روضهای از جنس #کربلا، اشک بریزید. هفتهای یک بار #قرص روضه را بر خود لازم بدانید.
💠 از معجزات اشک بر اباعبدالله الحسین علیهالسلام #نشاط و سبک شدن روح است. و البته با سبکشدن خود، فرصت را غنیمت بشمارید و با تدبیر، گذشت و فراموش کردن بدی همسرتان، آرام، پرانرژی و با دلی حسینی و کربلایی به زندگی #صمیمانه و مداراگونهی خود ادامه دهید.
🆔 @zanashooi_amoozesh
بسم الله الرحمن الرحیم
انشاء الله تمرین عملی برای این هفته را در مورد موضوع غذا و لباس خواهیم داشت و اینکه سعی کنیم خود را از وابستگی ها و دل مشغولیها به لذتهای خوردنی و نوشیدنی و اشتغالات ذهنی در مورد لباس و مد روز بودن و امثال اینها رهایی ببخشیم.
در وهله ی اول باید این موضوع برایمان روشن شود که خوردنیها و پوشیدنیها وسیله هستند یا هدف؟ و اگر وسیله اند، آیا ما هم به عنوان وسیله ای برای بندگی خداوند متعال به آنها نظر داریم و یا اینکه صِرفاً از نگاه ما خوردنیها ، وسیله ای است برای لذت بردن و لباس را هم وسیله ای برای خودنمایی و جلب توجه دیگران می دانیم؟
البته این موارد که بیان شد به معنای غذای خوب و مفید و سالم نخوردن و لباس خوب و تمیز و مرتب نپوشیدن، نیست؛ بلکه تلنگری است برای تفکر در اینکه سعی کنیم هر چیزی را بر اساس میزانِ اهمیتی که دارد مهم بداریم ، نه بیشتر و نه کمتر.
و اینک فرمایشی را از آیت الله جاودان ( دامت برکاته ) تقدیم میکنیم که جای بسی تامّل و تدبر دارد .
رضا:
🔘 فلسفۀ وجود پیغمبر این است که «فرمانده» باشد
🔘 تکلیف «فرمانبری از پیغمبر و امام» در زمان غیبت چه میشود؟
🔻 #گناه_و_توبه (ج۲۱) - ۲
🔸 فلسفۀ وجود پیغمبر چیست؟ آیا پیغمبر فقط برای این است که پِیک باشد و از خدا حرف بزند؟ معمولاً برداشت عمومی مردم-بدون اینکه بخواهند عمیقاً فکر کنند- این است که «پیغمبر یعنی کسی که فقط پیام خدا را به ما میرساند!» اما این تلقی اشتباه است.
🔸 موضوع محوری دین «فرمان» است و فلسفۀ وجود پیغمبر هم طبق آیۀ قرآن، این است که فرمانده باشد «ما أرسَلنا مِن رسولٍ إلّا لِیُطاعَ بإذن الله» خدا پیغمبر را نفرستاده که ما فقط از او خوشمان بیاید! بحث این نیست که پیامبر و امام، چقدر فضائل دارند، بحث سرِ فرمانبری از ایشان است!
🔸 حالا وقتی امام زمان غائب است، فرمانده کیست؟ آیا دین تغییر میکند؟ دین که محورش فرمان بود؛ بحث فرمان پیامبر و امام، در زمان غیبت چه میشود؟ وقتی که پیغمبر و امام، غائب هستند آیا این قسمت از دین (موضوع اطاعت از پیامبر و امام) تعطیل میشود؟!
🔸 بعضیها دنبال روایت برای ولایتفقیه میگردند! به آنها میگوییم: شما فکر کنید به اینکه تکلیف بحث فرمانبری از امام، در زمان غیبت چه میشود؟ وقتی پیغمبر نیست و امام پشت پردۀ غیبت است، چه کسی باید دستور بدهد؟ اطاعت از چه کسی در اینجا واجب میشود؟
🔸 کلاً در قرآن، دستور جهاد آمده است؛ اما در یک زمان خاص و حساس، چه کسی باید دستور بدهد که «الان باید به میدان جنگ بروید»؟ در غیاب امام، طبیعتاً باید کسی باشد که این دستورها را به ما بدهد.
👤#استادعلیرضاپناهیان
🚩مسجد امامصادق(ع)- ۹۸.۰۳.۰۸
__
🔶@tohid_store1
____
📚نام کتاب: "سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می آید"
🖋نویسنده: نادر ابراهیمی
📑انتشارات: سوره مهر
📖توضیحات:
معرفی کتاب
کتاب "سه دیدار"
در جلد نخست خود با عنوان «رجعت به ریشه ها» داستان بلندی از زندگی امام خمینی (ره) را روایت می کند که در آن نویسنده کوشیده ابعاد مختلف شخصیت رهبر انقلاب را در قالب یک داستان بلند مورد توجه قرار دهد. شرح وقایع دوران کودکی امام (ره) و شکل گیری شخصیت وی در دامن پرمهر مادر و صاحبه خانم (عمه ایشان)، مرام و منش پدر امام (ره) و نحوه شهادت ایشان، حضور بنیانگذار کبیر انقلاب در کلاس درس مدرس، بررسی شجره نامه اجداد، امام و شرحی از زندگی پدر بزرگ ایشان، مراحل آشنایی امام (ره) با دفتر حاج آقا ثقفی تا ازدواج، موارد و عناوینی است که نویسنده به شرح آنها پرداخته است.
«در میانه میدان» عنوان جلد دوم مجموعه «سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می آمد» است که روایتی دیگر از زندگینامه امام خمینی (ره) در قالب داستان است. خاطراتی از پدر در زندان شاهی و شهادت وی در آنجا در ایام قبل از تولد امام ، استفاده از افکار و سخنان عمه «صاحبه خانم»، دوران مبارزه در جوانی، حضور با برادر جهت تحصیل علوم حوزوی در اصفهان، سال مصیبتی که “وبا” ۸ تن ازنزدیکترین بستگان «امام خمینی» را به کام مرگ کشاند، حکایت هایی از همسر امام (ره) که همیشه یاور و مشوق همسرش در راه مبارزات سیاسی بودند، خاطراتی از مبارزات رجال آن زمان و… از مهمترین موضوعاتی است که در این کتاب مورد توجه نویسنده قرار گرفته است.
📗📘📙
@tohid_store 1
کانون توحید
📚نام کتاب: " مفاتیح الحیات "
🖋نویسنده: آیت الله جوادی آملی
📑انتشارات: اسراء
📖توضیحات:
این کتاب در ۴ بخش تقسیم بندی شده که عبارتند از " ارتباط انسان با خود، ارتباط انسان با دیگران، ارتباط انسان با طبیعت و ارتباط انسان با حیوانات".
بیش از یک صد عنوان کتاب حدیث و ۶ هزار حدیث برای این کار مورد استفاده قرار گرفته و حدود ۱۴ هزار عنوان تهیه شده است تا بتوان از تمام این احادیث، احادیث مرتبط را استخراج کرد. کتاب از فصلهای متعددی تشکیل شده و در هر فصل احادیث معتبری در خصوص موضوعات آن فصل ارائه شده که متن عربی و منبع این احادیث نیز در پاورقی صفحات درج شده است.
📗📘📙
@tohid_store 1
🔸🔸🔸🔸🔸
✨﷽✨
💢 #نکته_اخلاقی
#استاد_جاودان(دامت برکاته):
💠 فقط کافي است که آدم از خانه بيرون بيايد. تا به خانه برگردد کافي است. براي اينکه انسان ... مگر اينکه انسان خيلي مراقبت کند. من در خاطر دارم که سابقا در محله ما اصلا زن بي حجاب نمي آمد. اصلا کسي نمي آمد. شايد هم اگر مي آمدند همان سر کوچه. اما حالا... خب اين آدم را معيوب مي کند. من از اين طرف فرار مي کنم، چشمم به آن طرف مي افتد. لذا ما به دوستان عرض مي کنيم فقط جلوي پايت را نگاه کن. اگر توانستي جلوي پايت را نگاه کني، امکان نجات وجود دارد. اگر کسي جلوي پايش را نگاه کند و با اين حال چشمش به چيزي بيفتد، ايرادي ندارد. چرا؟ چون چاره نداشته. من براي جلوي پايم که چاره ندارم. نمي توانم چشمم را ببندم. پس ناگزيرم چشمم باز باشد و جلوي پايم را نگاه کنم. اگر جلوي پايم را نگاه کردم و چشمم به چيزي افتاد، ايرادي ندارد.
منبع: www.javedan.ir
🚫کپی با ذکرلینک منبع اصلی
🔺 @tahziib
هدایت شده از کانون توحید
کتابهای استاد حدادپور جهرمی در فروشگاههای کانون توحید و پاتوق کتاب سراج
نادری جنوبی نبش کوچه کانون پاتوق کتاب
سبزه میدان مقابل ایستگاه پلیس طبقه پایین کانون توحید
@tohid_store1
📚نام کتاب: " یادت باشد"
🖋نویسنده: محمد رسول ملا حسنی"
📑انتشارات: شهید کاظمی
⚘شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر شهید⚘
.
🍃برگی از کتاب:
سر سفره که نشست گفت:" آخرین صبحونه رو با من نمی خوری؟!"
با بغض گفتم:" چرا این طور میگی؟ مگه اولین باره میری ماموریت؟!"
گفت:" کاش می شد صداتو ضبط می کردم با خودم می بردم که دلم کمتر تنگ بشه".
گفتم:" قرار گذاشتیم هر کجا که تونستی زنگ بزنی، من هر روز منتظر تماست می مونم، منو بی خبر نذار".
با هر جان کندنی بود برایش قرآن گرفتم تا راهی کنم، لحظه آخر به حمید گفتم:" حمید تو رو به همون حضرت زینب(س) هر کجا که تونستی تماس بگیر."
گفت:" جور باشه حتما بهت زنگ می زنم، فقط یه چیزی، از سوریه که تماس گرفتم چطوری بگم دوستت دارم؟ اونجا بقیه هم کنارم هستن، اگه صدای منو بشنوند از خجالت آب میشم".
به حمید گفتم:" پشت گوشی به جای دوستت دارم بگو یادت باشه! من منظورت رو می فهمم."
از پیشنهادم خوشش آمده بود، پله ها را که پایین می رفت برایم دست تکان می داد و با همان صدای دلنشین چند باری بلند گفت:" یادت باشه، یادت باشه!".
لبخندی زدم و گفتم:" یادم هست! یادم هست!".
📗📘📙
@tohid_store1
بچه که بودیم، یکی از توصیههای بزرگترها این بود که بچۀ خوبی باش. چطور میشود بچۀ خوبی بود؟ با رفتار خوب. بچهها رفتار خوب را چهطور یاد میگیرند؟ از رفتار خوب بزرگترها و از قصههای خوب. قصههایخوب برای بچههای خوب نام مجموعهای داستان است بهقلم مردی که از دیرباز برای کودکان و نوجوانان مینوشت: مهدیآذریزدی.
مهدی آذریزدی نویسنده و دوست خوب بچههای دیروز و امروز، 18 تیر 1388 درگذشت و از آن بهبعد، این مناسبت باهدف گرامیداشت یاد و خاطرۀ او، هیجدهم تیر هر سال به روز ملی ادبیات کودکان و نوجواناننامگذاری شد. کمتر کودک و نوجوان کتابخوانی از نسل قدیم است که کتابهایش را نخوانده باشد. امروز هم وظیفۀ ماست که بچههای خوبمان را با آثار نویسندۀ قصههای خوب برای بچههای خوب آشنا کنیم. مثلاً میشود با هر مناسبتی، یکی از جلدهای این مجموعه را به بچههایمان هدیه بدهیم تا لذت خواندنِ قصههای خوب را بچشند.
با این همه، ادبیات کودک و نوجوان به قصه و داستان خلاصه نمیشود. شعر کودک ونوجوان هم بخشی از ادبیات است. بچهها سالهاست که با شعر یارمهربان زندهیاد عباس یمینیشریف، که اگر عمرش به دنیا بود، امسال صدساله میشد، کتاب را یار پنددان و بیزبان خود میدانند. بچههای دیروز حتماً هنوز طعم خوش قصههای مجید و شیوۀ شیرین آقای حکایتی در قصهگویی را بهخاطر دارند. بچههای دیروز و امروز هنوز طعم انار یاقوتوار مصطفیرحماندوست را دوست دارند. هنوز هم باران، با گهرهای فراوان در گوشهایمان ترانه میخواند.
عرضه کتاب در فروشگاه فرهنگی سراج قزوین نادری جنوبی نبش کوچه کانون ۳۳۲۴۰۰۷۶
✍ بسم الله الرحمن الرحیم
🌸 مرحوم حبیبالله چایچیان(حسان) دربارهی ماجرای سرودن شعر «آمدم ای شاه پناهم بده» میگوید: مادرم در آخرین لحظاتی که خدمتشان رسیدم، همیشه آن حال و هوای ارادت به چهارده معصوم را داشت و در همان حال که سکته کرده بود، دکتر را خبر کردیم.
🌺 دکتر مشغول گرفتن نوار شد و وقتی خواست برود، متأسفانه مادرم سکته دیگری کرد. من به دکتر آن را اعلام کردم. دکتر خطاب به من گفت: «فردی که این گونه سکته کند، کمتر زنده خواهد ماند!» به هر حال دکتر راهی شد و من خدمت مادر برگشتم و به ایشان عرض کردم، شما آرزویتان چیست؟
🌼 ایشان گفت: آرزوی من این است که یک بار دیگر حضرت رضا(ع) را زیارت کنم (و این نکته را هم بگویم که راه رفتن ایشان خیلی سخت بود و حال خوبی نداشت و من دو بازوی مادر را میگرفتم تا بتواند یواش یواش حرکت کند.)
🌷 با هواپیما به سمت مشهد رفتیم. نمیدانم در ایام تولد حضرت رضا(ع) بود یا شهادت، حرم خیلی شلوغ بود. وارد شدن به حرم هم یقیناً مشکل و حتی برای مادرم غیرممکن بود،
@tohid_store
🌟 گفتم مادرجان! از همین جا سلام بدهی، زیارتت قبول است. گفت: «ما قدیمیها تا ضریح را نبوسیم، به دلمان نمیچسبد» گفتم: دل چسبیاش به این است که حضرت جواب بدهد.
🌺 هر چه کردم دیدم مادر قبول نمیکند. خلاصه بازوی مادر را گرفته بودم و همین طور به سمت ضریح حرکت میکردیم؛ در همین حال دیدم که حال شعر برایم فراهم شد، من تمام توجهام را به شعر و الهامی که عنایت شده بود دادم، دیدم زبان حال مادرم است نه زبان حال من! و شعر تا «تخلص» رسید.
🌸 وقتی شعر به «تخلص» رسید دیدم مادرم با آن ازدحام که آدم سالم نمیتوانست برود، خودش را به ضریح رسانده بود و داشت ضریح را میبوسید و من هم ضریح را بوسیدم؛ و این شعر در حقیقت زبان حال مادرم در آخرین لحظات عمرش است...
🌼 شعر کامل به شرح زیر است:
🌷 آمدم ای شاه پناهم بده
🌷 خط امانی ز گناهم بده
🍀 ای حرمت ملجأ درماندگان
🍀 دور مران از در و راهم بده
🌷 ای گل بیخار گلستان عشق
🌷 قرب مکانی چو گیاهم بده
🍀 لایق وصل تو که من نیستم
🍀 اذن به یک لحظه نگاهم بده
🌷 ای که حریمت مَثل کهرباست
🌷 شوق و سبکخیزی کاهم بده
🍀 تا که ز عشق تو گدازم چو شمع
🍀 گرمی جانسوز به آهم بده
🌷 لشکر شیطان به کمین منند
🌷 بیکسم ای شاه پناهم بده
🍀 از صف مژگان نگهی کن به من
🍀 با نظری یار و سپاهم بده
🌷 در شب اول که به قبرم نهند
🌷 نور بدان شام سیاهم بده
🍀 ای که عطابخش همه عالمی
🍀 جمله حاجات مرا هم بده
🌷 آن چه صلاح است برای «حسان»
🌷 از تو اگر هم که نخواهم بده
🌹 "السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا"🌹
* میلاد عالم آل محمد(ص) ، امام رئوف ،ولی نعمتان حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) بر شما و خانواده محترمتان تبریک و تهنیت باد*
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
التماس دعا .
🍃🍃🍃🍃🍃