نمیدانم چه میخواهم خدایا
به دنبال چی میگردم شب و روز
چه میجوید نگاه خسته من
چرا افسرده است این قلب پرسوز
ز جمع آشنایان میگریزم
به کنجی میخزم آرام و خاموش
نگاهم غوطه ور در تیرگیها
به بیمار دل خود میدهم گوش
گریزانم از این مردم که با من
به ظاهر همدم و یک رنگ هستند
ولی در باطن از فرط حقارت
به دامانم دو صد پیرایه بستند
از این مردم که تا شعرم شنیدند
به رویم چون گلی خوشبو شکفتند
ولی آن دم که در خلوت نشستند
مرا دیوانه بدنام گفتند
دل من، ای دل دیوانهی من
که میسوزی از این بیگانگیها
مکن دیگر ز دست غیر فریاد
خدا را بس کن دیوانگیها
فروغ فرخزاد
هدایت شده از <..Kolbe gomshode..>
خواهش میکنم عزیزم فقط تموم کردی بیا باهم زار بزنیم
"تُهے"
خواهش میکنم عزیزم فقط تموم کردی بیا باهم زار بزنیم
تو که ادمینی همینجا بگو خب😭