ما را فقیر درگه جانان نوشتهاند
ریزهخورانِ خوانِ حسنجان نوشتهاند . .
.
.
@tollabolkarimeh
#پاراگراف
دیگر نتوانست خودش را کنترل کند. آمد جلو، با دستانش یقه ام را گرفت، خیلی تند و جدی گفت:
- تو غلط میکنی توی کار خدا فضولی کنی... مگه دست توئه؟ وقتی خدا قرار داده که من با تو برم جبهه و شهید بشم، تو حق نداری فضولی کنی. فکر میکنی کی هستی خیلی هم دلت بخواد وسیله شدی منو ببری جبهه، اصلا نمیتونی عوضش کنی.
سرم را که انداخته بودم پایین، آوردم بالا و در چشمانش خیره شدم که پر بودند از اشک شوق. شروع کردم های های گریه کردن. او هم شروع کرد به گریه. میدانستم تا چندوقت دیگر از او خبری نخواهد ماند. التماس می کردم، زار می زدم:
- مصطفی جون، تو رو خدا... با من نه. با بچه های دیگه برو. من تحمل دوریت رو ندارم...
- حمیدجون، مگه واسه چی با تو رفيق شدم؟ برای همین چیزا دیگه.
- بی معرفت، خودخواه...
- هرچی که میخوای، بگو. ولی خدا این وظیفه رو که من رو برسونی جبهه، انداخته گردن تو. عوضش هم نمیتونی بکنی. خیالت راحت باشه، نه من کوتاه می آم، نه خدا.
📚دیدم که جانم میرود
نویسنده: حمید داودآبادی
@tollabolkarimeh 🌷
نامِ کریم اهل بیت که میآید، غمی در دلم تازه میشود، نمیدانم از کدام درد باید نالید؟! از داغِ کوچههای بنی هاشم؟ از نامردانِ منفعت طلب؟ از یارانِ بیاخلاصِ خیانتکار و حق ناشناس؟ از بیعتهای سُست؟ از طعنهها و زخمِ زبانها؟ از جگرِ سوختهاش؟
از تشییعِ غریبانهی پیکرش که آماج تیرهای کینه شد؟ از غربتی که در خاندان پیامبر موروثی است و تا همین امروز هم ادامه دارد؟ از مردمانی که امام زمانشان را تنها میگذارند؟
ای کاش تمام شود این همه غربت. کاش درس بگیریم از این همه مصیبت و با زهرِ دنیادوستی، ریا، تفرقه، جهل و ناآگاهی، جگرِ مجتبای زمانمان را نسوزانیم.
کاش برای آمدنش کاری کنیم. تا هرچه زودتر بیاید و تمام شود این همه مظلومیت.
▪️▪️▪️▪️
@tollabolkarimeh
▪️ درسي از زيارت پيامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم): مبارزه با طوفان ترديدها نسبت به معاد
🔹يك محور مهم در اين زيارتنامه كه در كتب ادعيه آمده و مورد توصيه امروز است، ضروت توجه به ابعاد معاد و تقويت باور به آن به ويژه در اين عصر #شكگرايي است كه امثال آقايان #شبستري، #سروش، #ملکیان، #آقاميري و ... به آن دامن مي زنند.
🔹#روش كسب #سلامت_معنوي: رفع #ترديدها نسبت به #معاد، تبديل فهم به باور، و تقويت آن، با ياداوري و تفكر در اوصاف قيامت
🔻در بخشي از زيارتنامه چنين از خدا مي طلبيم:
خداوندا، پناه میآورم به بزرگواری ذاتت، از اینکه مرا خوار و رسوا سازي در:
1. روزی که پردهها در آن دریده شود و اسرار و رسواییها در آن آشکار گردد
2. روزي كه اندامها در آن بلرزد
3. روز حسرت و پشیمانی
4. روز نزدیک
5. روز زیانکاری (براي گنهكاران)
6. روز جدا کردن (حق از باطل)
7. روز پاداش
8. روزی که طول آن پنجاه هزار سال است
9. روزی که بلرزاند لرزانندهای
10. روزی که از پی آن لرزانندهای دیگر آید
11. روز ارائۀ اعمال
12. روزی که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان بپا خیزند
13. روزی که فرار کند انسان از برادر و مادر و پدر و همسر و فرزندانش
14. روزی که زمین و کرانههای آسمان شکافته شود
15. روزی که هرکسی بیاید و از وجود خود دفاع کند
16. روزی که بندگان برگردانده شوند به سوی خدا
17. روزي كه بندگان را به آنچه انجام دادهاند آگاهشان سازند
18. روزی که از رفیق به رفیق سودی نرسد
19. روزی که مردم بازگردانده شوند به سوی دانای نهان و آشکار
20. روزی که مردم از قبرها شتابان درآیند، گویی به سوی نشانههایی میدوند و گویی ملخهایی پراکندهاند، درحالیکه چشم دوختهاند به سوی دعوت کننده به جانب خدا
21. روز حادثه اي ويژه
22. روزی که زمین به سختی بلرزد
23. روزی که آسمان همانند فلزّ گداخته و کوهها همانند پنبه زده شده، میشوند
24. روزي كه هيچ دوستي از دوستش احوالي نپرسد
25. روز گواه و روز گواهی شده
26. روزی که فرشتگان صف در صف باشند.
متن عربي: وَأَعُوذُ بِكَرَمِ وَجْهِكَ أَنْ تُقِيمَنِي مَقامَ الْخِزْيِ وَالذُّلِّ يَوْمَ تُهْتَكُ فِيهِ الْأَسْتارُ، وَتَبْدُو فِيهِ الْأَسْرارُ وَالْفَضائِحُ، وَتَرْعَدُ فِيهِ الْفَرائِصُ يَوْمَ الْحَسْرَةِ وَالنَّدَامَةِ، يَوْمَ الْآفِكَةِ، يَوْمَ الْآزِفَةِ، يَوْمَ التَّغابُنِ، يَوْمَ الْفَصْلِ، يَوْمَ الْجَزاءِ، يَوْماً كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ، يَوْمَ النَّفْخَةِ، يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ، يَوْمَ النَّشْرِ، يَوْمَ الْعَرْضِ، يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ، يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ وَصاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ، يَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ وَأَكْنافُ السَّماءِ، يَوْمَ تَأْتِي كُلُّ نَفْسٍ تُجادِلُ عَنْ نَفْسِها، يَوْمَ يُرَدُّونَ إِلَى اللّٰهِ فَيُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا، يَوْمَ لَايُغْنِي مَوْلىً عَنْ مَوْلىً شَيْئاً وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ إِلّا مَنْ رَحِمَ اللّٰهُ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ؛
يَوْمَ يُرَدُّونَ إِلىٰ عالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ، يَوْمَ يُرَدُّونَ إِلَى اللّٰهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ، يَوْمَ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ سِراعاً كَأَنَّهُمْ إِلىٰ نُصُبٍ يُوفِضُونَ وَكَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ مُهْطِعِينَ إِلَى الدَّاعِي إِلَى اللّٰهِ يَوْمَ الْواقِعَةِ، يَوْمَ تُرَجُّ الْأَرْضُ رَجَّاً، يَوْمَ تَكُونُ السَّماءُ كَالْمُهْلِ وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ وَلَا يَسْأَلُ حَمِيمٌ حَمِيماً، يَوْمَ الشَّاهِدِ وَالْمَشْهُودِ، يَوْمَ تَكُونُ الْمَلائِكَةُ صَفّاً صَفّاً.
✍🏽ابوالفضل سجادی
@tollabolkarimeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[شما صدای استاد صفایی حائری را میشنوید]
رحمت برای عالمین
#رسول_الله
@tollabolkarimeh
#اسمتومصطفاست #قسمت_نوزدهم
فروردین ۱۳۸۶بود. ایام عید بود و رفته بودیم شمال،خانه مادربزرگه.باز همان حیاط کوچک باصفا با گل های ناز و اطلسی و یاس و بهِ ژاپنی. باز هوای حریر مانند شمال و بوی گل و طعم دریا .
حس میکردم همه یک جور دیگر نگاهم میکنند.انگار رازی در هوا میچرخید.تعطیلات که تمام شد برگشتیم خانه.
چهارده فروردین که از حوزه آمدم،باز همان رفتار های مشکوک را دیدم. مامان با بابا پچ پچ میکرد ،صحابه با سبحان و سجاد با مامان.
در حال رفتن به پایگاه بودم که صحابه مرا کشید گوشه ای:((آبجی خانم یه خبر!))
_بفرما!
_بگو به کسی نمیگم!
_قول نمیدم.میخوای بگو میخوای نه!
_ولی خیلی مهمه!
_پس بگو.
_قراره فردا برات خواستگار بیاد!
نمیدانم چطور نگاهش کردم که گفت:((به خدا راست میگم آبجی!))
_خب حالا کی هست این آقای خوشبخت؟
_مصطفی صدرزاده.مامانش به مامان زنگ زده و گفته میخوان بیان خواستگاری!
_مصطفی صدرزاده!
_اونم به بابا گفته و موافقتش رو گرفته!
سکوتم را که دید،دست هایش را به هم مالید و گفت:((آخ جون،بالاخره یه عروسی افتادیم!))
➖➖➖➖➖➖➖➖
@tollabolkarimeh
▪️شاید دلتان بخواهد جای من باشید
من همیشه همنشین کسی هستم
که شما دوست دارید
برای لحظهای هم که شده، همنشینش باشید.
▪️لطفی که خدا در حق من کرده
در حق چه کسی کرده؟
چه قدر خودم را زیر دِین خدا احساس میکنم
امّا یادتان باشد خون دلی که من این جا میخورم
هیچ یک از شما نمیخورید
شنیدههای شما همه برای من دیدنی شدهاند.
▪️من اهل مدینهام، وادی بقیع.
من سنگم، سنگی که بالای قبر کریم مدینه گذاشتهاند.
▪️من سنگم؛ ولی دلم از سنگ نیست.
آب شدن سنگ
فقط یک ضرب المثل نیست
عین حقیقت است.
▪️خدا خواسته که سر پا بمانم بالای قبر کریم
و گرنه همان روز اوّلی که مرا این جا گذاشتند
آب شده بودم از غصه.
▪️فولاد هم اگر باشی
این جا برای آب شدن
نیازی به آتش نداری.
آتش غربت کریم به قدری زیاد است
که در چشم بر هم زدنی آبت میکند.
من سنگم و به تنهایی در این وادی غربت
بار گنبد و گلدسته و ضریح را به دوش میکشم.
▪️کاش زیباتر از این بودم!
چه قدر دوست داشتم
حالا که بالای قبر کریم قرار گرفتهام
کسی مرا میداد به حجّار عاشقی تا بتراشد.
▪️من اگر چه پنجرههای ضریح را ندارم
و بلندای گنبد و گلدسته را
امّا به تنهایی کار ضریح و گنبد و گلدسته
را انجام میدهم.
▪️شرمندهام که زیبایی گلدسته را ندارم
و شکل گنبد نیستم
و کسی توان گره زدن دستانش را
به پنجرهای که ندارم ندارد.
▪️گاهی که غصۀ غربت کریم
میخواهد از پا در بیاورد مرا
با چشمهایم دنبال مرقد بینشان مادرش میگردم
و خدا را شکر میکنم که کریم
ضریح و گنبد و گلدسته اگر ندارد، نشانهای دارد
و از چشمها پنهان نیست.
#بیست_هشت_صفر
#شهادت_امام_حسن
#رحلت_حضرت_رسول
✍🏻محسن عباسی ولدی
@tollabolkarimeh
رئیسی اراده کرده همه آرزوهای روحانی و شرکا رو براورده کنه!
@tollabolkarimeh
اول میگه طلسم تیلور شکست، چون میخواد بگه تیلور (نمایندهی آمریکا) همیشه قهرمان بوده! چون چشم نداره برتری ایران رو ببینه.
آموزش مکاری کلمات با خوندن تیترهای بیبیسی.
✍فاطمه ترکاشوند
#چینش_کلمات
#پدرسوختگی
#سوادرسانه
@tollabolkarimeh
🏴 حال و هوای حرم حضرت فاطمه معصومه(س) در شب رحلت پیامبر(ص)
@tollabolkarimeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اصل مهم تبلیغ در سیره پیامبر(ص)؛
امید دادن به مردم در سختترین شرایط
بیانات مقام معظم رهبری
@tollabolkarimeh
دعای پیامبر(ص) درباره خودشان که ام سلمه را به گریه انداخت
🔸 یک ذره عُجب سبب میشود که خدا عنایت خودش را از بنده بگیرد تا بنده عجزش بر خودش ثابت بشود.
🔹 ما در دعاهایمان میخوانیم: «وَ لاتَکلْنی الی نَفْسی طَرْفَةَ عَینٍ ابَداً». انسان در هر مقامی که باشد، همیشه باید به خدا عرض کند: خدایا مرا یک چشم بر هم زدن به خودم وامگذار.
🔸 امّ سَلَمه میگوید: یک شب در دل شب بیدار شدم، دیدم پیغمبر در بستر نیست. یک وقت متوجه شدم در گوشه اتاق مشغول عبادت است. به سخنانش گوش کردم، دیدم میگوید: «الهی لاتُشْمِتْ بی عَدُوّی وَ لاتَرُدَّنی الی کلِّ سوءٍ اسْتَنْقَذْتَنی مِنْهُ... وَ لا تَکلْنی الی نَفْسی طَرْفَةَ عَینٍ ابَداً». خدایا مرا به بدیهایی که از آنها رهانیدهای برنگردان! خدایا مرا دشمن شاد نفرما! ... خدایا مرا یک لحظه، یک چشم به هم زدن به خودم وامگذار، یعنی عنایت و لطف خودت را از من مگیر. (این را پیغمبر آخرالزمان میگوید).
🔹 به اینجا که رسید، امّ سلمه بیاختیار شروع کرد هق هق گریه کردن و فریاد زدن. دعای پیغمبر(ص) که تمام میشود میفرماید: امّ سلمه چرا میگریی؟ عرض میکند: یا رسول الله! وقتی که شما این سخن را میگویید که خدایا مرا یک چشم به هم زدن به خود وامگذار، پس وای به حال ما.
🔸نفرمود من تعارف کردم، العیاذبالله برای تعلیم تو گفتم. فرمود: البته همین است. برادرم یونس خدا یک لحظه او را به خود واگذاشت، و آمد به سرش آنچه آمد.
📒 استاد مطهری، سیری در سیره نبوی، ص۱۳۵
@tollabolkarimeh
▪️ما از نسل مردمان مدینهایم،
همانها که امامشان را تنها گذاشتند اما طلب کرامت از در خانهی او به جای دیگر نبردهاند.
مهدی جان!
🔹 تو از تبار حسنی،
همانکه بیوفایی از دوست و دشمن دید اما دستخالی کسی را رد نکرد.
این، یعنی چشمان منتظرمان هنوز به دستان بخشنده توست.
دست خالی برنگردانمان...
🔹 الهی بحقّ الحسن الغریب، عجّل فرج ولیّک الغریب...
🏴 ایام شهادت بر وارث غربت و کرامت،
مولا صاحب العصر و الزّمان عجل الله تعالی فرجه، تسلیت باد.
@tollabolkarimeh