eitaa logo
طلاب الکریمه
12.1هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
3.8هزار ویدیو
1.5هزار فایل
«هر آنچه که یک بانوی طلبه لازم است بداند را در طلاب الکریمه بخوانید»🧕 📌 منبع: جزوات و نمونه سوالات طلبگی و اخبار روز ارتباط با ادمین: @talabetooba
مشاهده در ایتا
دانلود
BQACAgQAAx0CVB_TDgACEkFjW_AjIQ_QUy8BcLyBs86sYJ9gHgAC2Q8AAsS94VKu8-3XhAUs-CoE.pdf
440K
🔺متن کامل بیانیه مشترک و بسیار مهم وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه درباره اغتشاشات اخیر ▪️فراز پایانی: اما در باب گروهک­ ها و پیاده نظام شیطان و اغتشاشگران، قصد بر ادامه­ ی شناسایی و تعقیب آن­ها تا آخرین نفر است که این روند هم اکنون جریان دارد و البته راهی هم برای افراد فریب­ خورده و نادم باز گذاشته شده تا خود را معرفی و شامل تخفیف در مجازات شوند. ▪️و نهایتاً در پیرامون دشمنان اصلی، جنایات آن­ها در وقایع اخیر فراموش یا بخشوده نخواهد شد و این وعده­ ی قرآن کریم است که : «اِنّا مِنَ المُجرِمینَ مُنتَقِمُون» @tollabolkarimeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🎬 راه میانبر دوستے با از دو مسیر مے توان به صورت ویژه به امام زمان (عج) نزدیک شد... 👤استاد عالی @tollabolkarimeh
راهکاری برای رهایی از غم و اندوه 🔻امام صادق عليه‌السلام: ما يَمنَعُ اَحَدَكُم اِذا دَخَل عَلَيهِ غَمٌّ مِن غُمُومِ الدُّنيا اَن يَتَوَضَّاَ ثُمَّ يَدخُلَ مَسجِدَهُ وَ يَركَعَ رَكعَتَينِ فَيَدعُوَ اللّه فيهِما؟ اَما سَمِعتَ اللّه يَقُولُ: «و َاستَعينوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاةِ»؟ 💡چه چيز مانع می‌شود كه هرگاه بر يكى از شما غم‌واندوه دنيايى رسيد، وضو بگيرد و به سجده‌گاه خود رود و دو ركعت نماز گزارد و در آن دعا كند؟ مگر نشنيده‌اى كه خداوند مى‌فرمايد: «از و مدد بگيريد»؟ 📚 وسائل‌الشیعه، ج ۸، ص ۱۳۸ ‌ ‌ @tollabolkarimeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 صف‌آرایی حق و باطل در دانشگاه ⭕️ فحاشی، شکست بزرگی است برای کسانی که حرفی برای زدن ندارند! ⭕️ اهل کرسی و مناظره نبودن طرف مقابل، یک پیروزی است برای شما. ⭕️ صحنه‌ را ترک نکنید؛ فحاشی‌ها را برای نمایشگاه فرهنگی ضبط کنید! 🔰 @tollabolkarimeh
چه سعادتمند بودید که خون پاک تان در مکانی شریف، ساعاتی آسمانی و با بدن مطهر به وضو بر زمین ریخته شد. چه حلال بود غذاهایی که خورده بودید آنچه که آشامیده بودید. چه پاک بود پولی که برای خرید کفش و چادر خرج کرده بودید... همه عاقبت بخیر شدید. @tollabolkarimeh
🔻بانوی طلبه «نخبه» از دغدغه‌هایش می‌گوید 💢خانم لیلا رمضان‌نیا، طلبه سطح چهار حوزه، معاون آموزشی مرکز تخصصی ریحانه الرسول(س) جویبار و استاد حوزه، حافظ کل قرآن و مادر چهار فرزند: 🔹در دیدار با رهبر معظم انقلاب، از دغدغه های ایشان و رئیس جمهور، این بود که برنامه ها نباید صرفا برای تقدیر و در حد همایش باقی بماند و تمام بشود، بلکه باید با بکارگیری عاقلانه و اشتغال‌زایی بر اساس توانمندی و دانش آنها انجام شود. 🔸دیدار با رهبر انقلاب قابل وصف نیست، در آن لحظه دعا کردم که قسمت همه بشود و انگیزه ای شده تا از لحاظ علمی تلاش مضاعف داشته باشم تا شرایط دیدار دوباره فراهم گردد. 🔹افراد نخبه نباید دغدغه معیشتی و زندگی داشته باشند تا امکان ادامه تحقیقات پژوهشی و ارتباط با مراکز علمی برای آنها فراهم گردد. @tollabolkarimeh
36.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دیدن این فیلم ۹۰ درصد شبهات این روزها را پاسخ می‌دهد چرا در ایران مانند کشورهای غربی متمدن آزادی وجود ندارد؟ چرا باید حجاب_اجباری باشد؟ ظلم جمهوری اسلامی به زنان! اینکه شعار آزادی زنان را فوری به خارج نسبت می‌دهید نشانه خالی بودن دست شماست! چرا نظام خود را به رفراندوم نمی‌گذارد؟ چرا رهبری به هیچ ارگانی پاسخگو نیست؟! چرا اختیارات رهبری هیچ حد و مرزی ندارد! جمهوری اسلامی در این ۴۳ سال چه خدمتی به مردم کرده؟ @tollabolkarimeh
♨️ شایعه جدید ضد انقلاب ❌ امروز تصویری در کانال های ضد انقلاب منتشر شد و ادعا کردند که فرد تروریست شاهچراغ ، از مریدان همفکر حاج قاسم سلیمانی است و در نماز و تشییع حاج قاسم حضور داشته ✅ اما عکس منتشر شده در نماز و تشییع، عکس پسر حاج قاسم است و هیچ ارتباطی با فرد تروریست ندارد @tollabolkarimeh
به فکر رسیدن به مقام فرشتگان باشیم 💠 انتظار بشر از دین در حقیقت درخواست بشر از دین است و پاسخ دین از قبل به صورت مائده و مأدبه برای بشر آماده شده است، لذا خداوند فرمود هر چه می خواهید در این سفره الهی یافت می شود؛ چه بدانید چه می خواهید و چه از نیاز خود آگاهی نداشته باشید ما از نیازها و انتظارات شما باخبریم و آنها را به شما ارائه کرده ایم. 🔶 حضرت فرمود «العُلَماءُ وَرَثَةُ الأنبياءِ»؛ این جمله به داعیه انشاء القاء شده است؛ یعنی بکوشید که وارث انبیاء باشید و این از علم الدراسه بر نمی آید بلکه علم الوراثه می تواند این مهم را تامین کند. 🔷 تنها از علم الوراثه امثال این مطالب فهمیده می شود که صرف انجام کار خیر ثمری ندارد بلکه انسان باید کار خوب خود را با خود ببرد؛ «من جاءَ بِالحسنه فَلَهُ خَیرٌ منها». ☑️ خداوند به ما سفارش می کند «تَثْبيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ» یعنی اگر کسی در راه خدا کار خیر انجام داد مانند عالمی که «فی انفسهم قولا بلیغا» حرف را به دل ها و جان های افراد می رساند و نه تنها به گوش های افراد، چنین افرادی با کار خیرخود در حقیقت جای خود را مستحکم می کنند در نتیجه اگر پس از درس و بحث و یا انجام دیگر امور خیر، دیدیم هنوز دنبال اعتباریات دنیایی مانند نام و جاه و مقام هستیم باید بدانیم که کار ما خیر نبوده و ثمری برای ما نداشته است. کار خیر آن است که جای ما را محکم کند و وظیفه طلبه این است که اینگونه باشد؛ یعنی جایگاه خود را با کار خیر در راه خدا تثبیت کند و از لغزش ها در امان بماند. 📖 قرآن می فرماید «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ»، در این آیه خداوند نام علما را در کنار نام خود ذکر می کند همچنین طبق بیان ائمه معصومین علیهم السلام فرشتگان، فراشان حوزه های علمیه و خدمتگذار طلاب علوم دینی هستند، اما آیا وقتی این فرشتگان پرواز می کنند ما نیز با آنها پرواز می کنیم؟ این مقامی است که باید با علم الوراثه به آن رسید. علم الدراسه تا حدی مشکل جامعه را حل می کند اما نباید به این اکتفا کرد بلکه باید به فکر رسیدن به مقام فرشتگان باشیم. 🔶 در میراث مادی تا مورث نمیرد ارثی به وارث نمی رسد اما در میراث معنوی تا وارث نمیرد چیزی به او نمی رسد؛ لذا می فرماید «موتوا قبل ان تموتوا» و اگر این ممکن نبود از ما نمی خواستند و به ما توصیه نمی کردند. 🔷 حیف است طلبه ای که در خود استعداد لازم و کافی را می بیند از حوزه خارج شود و مشغول اموری غیر از درس و علم شود؛ 🔻 این نوعی نهال فروشی است. این طلبه باید در حوزه بماند و مرجعیت و مدیریت آینده حوزه های علمیه را تامین کند. لازم است همانگونه که انتظارات خود را از دین دنبال می کنیم، انتظارات جامعه را نیز از خود بشناسیم و آنها را نیز دنبال کنیم. 🗓 16 اسفندماه 96 آیت الله العظمی جوادی آملی ( حفظه الله) @tollabolkarimeh
✍ به مناسبت روز نوجوان و بسیج دانش آموزی/ ۸ آبان، روز شهادت شهید فهمیده 🌹یادی از یکی دیگر از بزرگمردان کوچک 🌹 شهید رضا پناهی جوانترین شهید استان البرز در سال ۱۳۴۸ در خانواده ای مذهبی در شهرستان کرج متولد شد، اما بیشتر از ۱۳ سال تن کوچکش نتوانست روح بزرگش را تحمل کند. او یکی از بزرگ مردان کم سن و سالی است که در دوران هشت سال دفاع مقدس با احساس مسئولیت و تعهد ناشی از عقبه معرفتی و بصیرتی منبعث از انوار تربیتی حرکت عظیم حضرت امام خمینی (ره)، توانست با وجود سن کم، خود را به جبهه های نبرد حق علیه باطل برساند و پس از مجاهدت و تلاش های بسیار، در تاریخ ۲۷ بهمن ۱۳۶۱ در جبهه قصرشیرین به فیض شهادت نایل آید. رضا به اتفاق چند نفر به مأموریت دیده بانی و شناسایی رفته بود که در برگشت مورد اصابت خمپاره ۶۰ دشمن قرار گرفت و به همراه یکی از دوستانش به شهادت رسید.او علاقه ویژه ای به مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) داشت. 🔴 تلنگری برای هر روزِ ما!👇 ✅ فرازی از وصیت نامه شهید پناهی🔰 ✍ از شما ملت قهرمان میخواهم که پشتیبان روحانیت مبارز و متعهد به اسلام باشید، که همیشه به قول امام عزیزمان، روحانیت است، که تاکنون اسلام را، زنده نگه داشته است. هیچ گاه از روحانیت مبارز دست بر ندارید. اگر روزی روحانیت مبارز را کنار بگذاریم، [] ما را وابسته به می کنند، چون قشر روحانیت از و آیت الله کاشانی تا حال این را ثابت کرده اند. @tollabolkarimeh
داداشی دستم را می کشد و هی می‌گوید:" آجی بیا بازی کنیم." _چه بازی؟ +مار و پله. -من مار وپله دوست ندارم. یه بازی دیگه بکنیم. +نه. همون مار و پله بازی کنیم. مار و پله مثل زندگی می‌مونه. به حرفهای داداشی می‌خندم و دنبالش می‌روم تا با او و "قندون" ، مار‌ و پله بازی کنم. تاس می‌ریزم و شش می‌آورم و ذوق می‌کنم. شانس بهم رو کرده و دارم تند‌ و تند جلو می‌روم. از یکی دوتا نردبان هم بالا می روم و مثل بچه ها ذوق می‌کنم. اما ناگهان یک مار خوش خط وخال نیشم می‌زند و مهره‌ام سر می‌خورد چندین خانه پایین تر. ناراحت می‌شوم و اخم هایم می‌رود توی هم‌. داداشی می‌گوید:"آجی ناراحت نباش، حالا که نیش خوردی به بلندترین نردبان نزدیکتر شدی." بازی ادامه پیدا می‌کند و بالاخره مهره‌ی قندون به خانه آخر می‌رسد و من هم دوم می‌شوم و داداشی سوم. داداشی را نگاه میکنم که ناراحت نیست و می‌‌خندد و می‌گوید :"آجی! یه بار دیگه...یه بار دیگه..." *** قندون و داداشی مشغول بازی می‌شوند و من به مار و پله‌ی زندگی فکر می‌کنم. به بالا رفتن و پایین آمدن. به ناامید نشدن. به اینکه نباید دلبسته‌ی نردبان‌ها شد و از مارها نباید ترسید. به تلاش کردن تا رسیدن به خانه‌ی آخر. به نردبان ها فکر می‌کنم و به مارها. به مارهایی که گاهی برمان می‌گردانند سرجای اولمان و مارهایی که که گاهی به نردبان های بلندتر نزدیکمان می‌کنند. نردبانهایی مثل قبول شدن در دانشگاه، ازدواج کردن، فرزند دار شدن، پیداکردن شغل. مارهایی مثل بیمار شدن، ترک تحصیل، از دست دادن عزیزان، ورشکست شدن و دوباره به زندگی ادامه دادن و جانزدن. و این است ✍فاطمه جلالی @tollabolkarimeh
برای ما انگشتر خونین ،خود روضه مجسم است.... صلی الله علیک یا اباعبدالله(ع) @tollabolkarimeh
°•🦋 «اذان بیداری مادران ایرانی» 🦋•° 🔹وعده ما: سه‌شنبه ۱۰ آبان ماه، ساعت ۱۱:۳۰ رو بروی دانشگاه تهران، به همراه اقامه‌ی نماز جماعت و گفتگوی تبیین‌گر 👈 جهت کسب اطلاعات بیشتر با آیدی زیر ارتباط بگیرید؛ 🆔 @Sheykhi4 به 💧بپیوندید: https://eitaa.com/joinchat/1242038283C53201e044e
آغاز ثبت‌نام دوره‌های آموزشی مهارت‌های فضای مجازی در مدرسه کوثرنت ✅عکاسی با موبایل ✅عکس نوشته ✅تولید پادکست ✅نویسندگی خلاق در شبکه‌های اجتماعی ✅یادداشت‌نویسی طنز در شبکه‌های اجتماعی 📋اعطای گواهینامه‌ی معتبر و رسمی از سازمان فنی و حرفه‌ای اطلاعات بیشتر در رواق کوثرنت kowsarnet.whc.ir ❗️ویژه‌ی خواهران طلبه ❗️ظرفیت ثبت‌نام محدود ❗️مهلت ثبت‌نام تا ۱۴۰۱/۸/۲۰ (تمدید نخواهد شد)
از هاشم اجازه گرفتم تا با مادرم به قبرستان برویم. عصرهای پنج شنبه همه اهالی روستا قرارگاه شان قبرستان بود. بعد از زیارت اهل قبور به سمت خانه پدری ام رفتیم. بوی غذای مادر تمام فضای کوچه را پر کرده بود و من باردار را از خود بیخود می کرد. چند روزی بود به خانه پدر نرفته بودم. با اصرار مادر وارد خانه شدم. پدرم همه جا را گشته بود تا هاشم را پیدا کند اما موفق نشده بود. شب از راه رسید و خبری از هاشم نبود. باید به خانه می رفتم. مادرم ظرف غذایی برای هاشم در دستم گذاشت و پدرم همراهیم کرد تا مبادا مشکلی پیش آید. به در خانه رسیدیم. در زدم. چراغهای اتاق خاموش شد. صدای خش خش آرام پاهای هاشم را شنیدم. پشت در ایستاده بود. در زدنهایمان فایده ای نداشت. پدرم اصرار داشت که به خانه شان بروم و صبح باز گردیم اما با هر زحمتی بود پدرم را راضی کردم به خانه برود. به در تکیه دادم آرام زمزمه کردم :《پدرم رفت. همسرت پشت در، در تاریکی شب، تنها داخل کوچه ایستاده، منتظر می مانم تا شاید در را باز کنی.》 در باز شد. همانطور که وارد اتاق می شد. گفت:《 هاجر راست می گوید تو هر شب می خواهی خانه پدرت باشی. اینطور که نمی شود. این چه زندگی است و......》 باز رد پای نامادری اش در زندگیمان نمایان شد. هیچ نگفتم تا آرام شود. این یک جهاد است؛ در برابر بد اخلاقیهایش صبر می کنم . می دانم زمان همه چیز را درست می کند. ✍️مریم نوری امامزاده ئی @tollabolkarimeh
🔹وقتی فیلم تأسف بار اهانت دانشجویان به رهبری را دیدم که در شعارشان دست آقا را تمسخر می کردند، یاد این نقل تاریخی افتادم که تمسخر و اهانت و استهزا ، کار همیشگی دشمنان تشیع بوده است !! أصْبَغ‌ بن ‌نُباته‌ می‌گوید: امیرمؤمنان‌ امام علی علیه ‌السلام، به ‌ما امر فرمود که ‌از کوفه‌ به ‌مدائن ‌برویم‌‌. روز یکشنبه به ‌راه‌ افتادیم‌‌. در میان‌ راه‌، از میان ما «عمْرو بن‌حریث‌» و «أشعث‌ بن‌ قَیْس» و «جَریر بن‌عبدالله ‌بَجَلی» با پنج ‌نفر دیگر جدا شدند و راه خود را به سوی ‌حیره ‌کج کردند و به ‌ما گفتند‌: چون ‌روز جمعه ‌فرا رسد ما در ‌مدائن ‌به ‌علی(ع)‌ می‌رسیم ‌و قبل‌از آنکه ‌مردم ‌برای ‌نماز جمعه‌ مجتمع‌ گردند می‌آییم‌ تا نماز را با علی(ع) ‌بخوانیم‌‌. آنها به دیاری رسیدند که به آن‌ «خَوْرنق» یا «سَدیر» می‌گفتند‌. آن‌ هشت ‌نفر در خورنق یا سدیر در وقت ‌ظهر ‌نشستند و به خوردن ناهار مشغول شدند. یک‌ ضب (سوسمار) از جلوی‌ آنها گذشت‌‌. آن ‌را صید کردند‌. عَمرو بن‌حریث، دست‌ سوسمار را باز کرد و (با لحنی تمسخر‌ آمیز) به‌ همراهان‌خود گفت‌: با این‌ سوسمار بیعت ‌کنید. این امیرالمؤمنین شماست‌‌. آن‌ هشت ‌نفر با آن ‌سوسمار بیعت‌ کردند و سپس‌ آن ‌را رها کردند و خودشان ‌از آنجا به ‌مدائن‌ کوچ‌ کردند و گفتند علی ‌ابن‌ ابیطالب‌ (ع) چنین ‌می‌پندارد که ‌از علم ‌غیب ‌اطلاع‌ دارد‌. ما اینک ‌او را از امارت ‌مؤمنان، خلع ‌کردیم ‌و به‌ جای ‌او با سوسماری ‌بیعت‌ کردیم‌‌!! آنان روز جمعه ‌به‌ مدائن ‌رسیدند و در هنگامی ‌که ‌أمیرالمؤمنین ع ‌بر بالای‌ منبر ‌خطبه‌ می‌خواند، وارد‌ مسجد شدند. حضرت فرمود‌: رسول‌ خدا (ص)، ‌برای ‌من ‌احادیث ‌بسیاری ‌را به راز گفته ‌است ‌که ‌در هر حدیثی‌ از آن‌ احادیث، ‌دری ‌است ‌که ‌از آن ‌یک ‌در، هزار در دیگر گشوده ‌می‌شود‌. خداوند تعالی ‌در کتاب‌ عزیز خود می‌گوید‌: «یَوْمَ نَدْعُو کُل أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ.»؛ قیامت‌ روزی ‌است ‌که ‌ما در آن‌، هر دسته‌ و جمعیتی ‌از مردم ‌را با امام ‌خودشان‌ می‌خوانیم‌»(اسرا: 71) و من‌ به ‌خدا قسم‌ می‌خورم ‌که ‌در روز قیامت، ‌هشت ‌نفر از این ‌امت، ‌محشور می‌شوند که ‌امام ‌آنها، ضب (سوسمار) است‌‌ و اگر بخواهم ‌نام ‌آنها را ببرم‌، می‌برم‌‌.» در این‌ حال، ‌رنگ ‌از چهره‌هایشان‌ پرید و بند بند آنها لرزیدن‌ گرفت‌ و عمر و بن‌ حریث از شدت ترس ‌و دهشت، مانند شاخه سعف (برگ‌ درخت ‌خرما) تکان ‌می‌خورد.!! منبع: @shamimemalakut @tollabolkarimeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پناه هم ✅ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «مرد در کشاکش زندگی مردانه خود، احتیاج به یک لحظه‌ی آرامشی دارد تا بتواند راه را ادامه بدهد. آن لحظه‌ی آرامش کِی است؟ همان وقتی است که او در محیط سرشار از محبت و عطوفت خانوادگی خودش قرار می‌گیرد. با همسر خودش که به او عشق می‌ورزد، با اوست، در کنار اوست و با او احساس یگانگی می‌کند. وقتی با همسر خود مواجه می‌شود، این همان لحظه آسایش و آرامش است. ♻️زن هم در کشاکش زندگی زنانه خود، با بحرانها و با تلاطمهایی مواجه می‌شود. چه در محیط بیرون از خانه مشغول تلاش و فعالیت و کارهای گوناگون سیاسی، اجتماعی و... باشد یا در داخل خانه مشغول باشد که زحمت و اهمیتش کمتر از کار بیرون نیست. حالا زن در این کشاکش به تلاطمهایی برخورد می‌کند و چون روح او ظریفتر است، بیستر به آرامش، به آسایش، به تکیه کردن به یک شخص مطمئن احتیاج دارد. او کیست؟ او شوهر است.» ۱۳۸۱/۶/۶ @tollabolkarimeh
نذری شاهچراغ سومین سالی هست که نذرش را به حرم شاهچراغ ادا می‌کند. سه سال پیش بود، آمد حرم و از شاه چراغ خواست تا فرزنددار شود. نذر کرد هرسال به ضریح مبلغی پول می‌ریزم. دختر کوچولو خیلی هیجان داشت. خوشحال بود.چون مامان به او قول داده بود، که نذری را می‌دهد تا خودش در ضریح بیندازد. قرار بود از آقای شاه چراغ تشکر کند. مامان همیشه از محبت شاهچراغ و لطف ایشان برایش زمزمه کرده و قصه هرشبش بود.عشق پاک کودکانه دخترک معصوم، بعضی وقت‌ها در خواب او را به دیدن شاه چراغ می‌بُرد . از اینکه حاجت مامانش را برآورده کرده، و زندگی بابا و مامان به خاطر وجود او رنگ شادی گرفته بود؛ برای زیارت خیلی عجله داشت. از صبح می‌رفت سر کیفش و پول نذری را از کیف در می‌آورد و دوباره توی کیف می‌گذاشت. بعد چادر نمازش را سر می‌کرد و جلوی آینه به خودش نگاه می‌کرد. ‌زیر لب حرف‌هایی که قرار بود به آقا بگوید تمرین می‌کرد. وقتی رسیدند به حرم، دوید طرف ضریح و پول نذری را درآورد و زیر لب حرف‌هایش را به امام زاده گفت. لب هایش را گذاشت روی شبکه‌ها بوسید، بعد دست به سینه به تقلید از مامان، عقب عقب می‌آمد که صدای شلیک تیر را شنید. هراسان شد مامان را صدا زد. می‌خواست به بغل مامان پناه ببرد، او را ندید.ترسان دوید، به پشت کولر پناه برد. قلب کوچک او توی سینه‌اش پرپر می‌زد، که قاتل ترسناک آمد سراغ او. یاد قصه دختر کوچولوی امام حسین افتاد که مامان با اشک و بغض برایش گفته بود. دختر کوچولوی امام از ترس حرمله پشت بوته‌های خار پنهان می‌شد.الماس‌های اشک در چشمان زیبایش حلقه زد، خیلی زود روی گونه‌های لطیفش سرازیر شد. حرمله رسید پشت کولر و قلب کوچک او را به پرواز درآورد. ✍نرجس خاتون محمدی @tollabolkarimeh
هر جا که خاک گردم امید است روز حشر ، از خاک کربلایِ تو سر در بیاوردم🖤 @tollabolkarimeh
هدایت شده از طلاب الکریمه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آغاز ثبت‌نام دوره‌های آموزشی مهارت‌های فضای مجازی در مدرسه کوثرنت 📋اعطای گواهینامه‌ی معتبر و رسمی از سازمان فنی و حرفه‌ای اطلاعات بیشتر در رواق کوثرنت kowsarnet.whc.ir ❗️ویژه‌ی خواهران طلبه ❗️ظرفیت ثبت‌نام محدود ❗️مهلت ثبت‌نام ۱۴۰۱/۸/۹ تا ۱۴۰۱/۸/۲۰ (تمدید نخواهد شد) https://kowsarnet.whc.ir/thewire/view/42950719
چرا نباید به بچه‌ها دروغ گفت؟ 🔸‌خیلی از اوقات والدین برای دوست داشتن یا حفاظت از بچه‌هاشون از دروغ گفتن استفاده می‌کنن، کاری که خیلی از اوقات شاید آسیبش زیادتر از خطری که ازش نگران بودن باشه. @tollabolkarimeh