eitaa logo
طلاب الکریمه
12هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
3.6هزار ویدیو
1.5هزار فایل
«هر آنچه که یک بانوی طلبه لازم است بداند را در طلاب الکریمه بخوانید»🧕 📌 منبع: جزوات و نمونه سوالات طلبگی و اخبار روز ارتباط با ادمین: @talabetooba
مشاهده در ایتا
دانلود
فایل‌های صوتی درس اصول فقه ۱ ،مظفر تدریس استادحیدری و بلوچیان سطح ۳ رشته کلام، فلسفه، تفسیر 👆👆👆👆 @tollabolkarimeh
SharhMantegh [@hozebook].pdf
8.88M
ترجمه و شرح فارسی منطق مظفر @tollabolkarimeh
دوشنیه 11 تیر 24 ذی‌الحجه روز مباهله 🌿 شهادت آیت اااله صدوقی چهارمین شهید محراب به دست منافقان 🍂 5 روز مانده به محرم 🍂 @tollabolkarime
از اَلمَنُّ يُفسِدُ الإحسانَ. منّت گذاشتن، عمل نيک را تباه مى کند. 🥀 غرر الحکم: ۷۸۴. @tollabolkarimeh
اشتباه کردم نماز مغرب و عشا را توی مسجد خواندم. باید می‌رفتم منزل آقا. دامادشان آنجا مجلس گرفته‌اند. اینها برای خودشان مسجد را مشکی‌پوش کرده‌اند. زشت بود. باید به صاحب عزا احترام می‌گذاشتند. سر می‌اندازم بین صفوف را ببینم. میان زن‌ها همهمه است. لب می‌گزند و رنگشان با هر حرف درگوشی زردتر می‌شود. دختر آقا هم مسجد نیامده‌اند. توی مراسم منزل خودشان، به عزا نشسته‌اند. این زن‌ها آمده‌اند به کی تسلیت بگویند؟ من هم اشتباه کردم آمدم اینجا. ظهر که اسما را دیدم گفت برای نماز مغرب مراسمی در بیت آقا برپاست. دلم برای دختر آقا شور می‌زند. بارداری و مصیبت با هم جور در نمی‌آید. زن‌ها موقع عزا بی‌تاب می‌شوند. حواسشان به جنین نیست. دختر آقا اما با زن‌های دیگر فرق دارد. کوه صبر است. آنقدر بی‌تابی نمی‌کند که مراقبت از شکم فراموشش شود. این مسجد مثل مسجدی نیست که بزرگش را از دست داده. صدای ‌پای مردها دلم را آشوب می‌کند. حالا که مراسم جدا گرفته‌اند بنشینند عزاداری کنند. این تکاپو برای چیست؟ زن‌ها دل به روضه نمی‌دهند. خود روضه خوان هم چشمش به حرف‌های در گوشی صف اولی‌هاست. فایده ندارد. این مجلس عزا نیست. سجاده‌ام را مچاله می‌کنم توی کیف دستی. صدای فاتحه مع‌الصلوات می‌آید. بچه‌ها از زیر پرده میان مسجد می‌دوند در گوش مادرانشان چیزی می‌گویند. زن‌ها بلند می‌شوند. کفش‌ها را کامل نمی‌پوشند. فرار می‌کنند. این مراسم نمایشی هم تمام شد. حیاط مسجد خلوت است. انگار نه انگار دقایقی قبل مراسمی بوده. سر راه می‌روم برای خانم چیزی بگیرم. رویم نمی‌شود دست خالی بروم. شهر به دنیای مردگان شبیه شده. سرها پایین. نگاه‌ها دزدکی. می‌ترسند. حتی از خودشان. از سوالی که ناخواسته بین‌شان رد و بدل شود. درب خانه آقا بسته است. باد پارچه مشکی بالای در را تکان می‌دهد. چراغ کم‌سویی روشن است. پس مراسم کو؟ آرام می‌کوبم به در. این خانه محل نزول فرشتگان است. حرمت دارد. اسما را بین در می‌بینم. چشمانش خیس است. منتظر سوال نمی‌شود. داماد آقا، خانم را سوار بر مرکب کردند و رفتند. _کجا؟ توی محله! توی شهر. هر جا یاران پدرشان زندگی می‌کنند. رفتن برای مولا رای جمع کنند. کیسه‌ میوه‌ها از دستم رها می‌شود. سر می‌خورند میان کوچه. صاحب عزا و در خانه این و آن رفتن؟ زن حامله و مرکب؟ رای برای علی؟ مگر سال پیش توی آخرین حجی که رفتیم پیامبر خودشان برای علی رای جمع نکردند؟ از همه بیعت نگرفتند؟ پس این چه حیله‌ای است؟ روی زمین می‌نشینم. تکیه می‌دهم به دیوار خانه وحی. از میان آجر‌ها بوی بهشت می‌آید. اسما بین در نشسته اشک می‌ریزد. گریه‌ام نمیاید. من عصبانی‌ام. از مردمی که باید لحظه‌ای دختر داغدار پیامبر را رها نکنند ولی توی خانه‌هایشان قایم شده‌اند. از مردمی که عهدشان با امام را فراموش کرده‌اند بیزارم. از این بی‌تفاوت‌های عافیت طلب برائت می‌جویم. امامت از جانب خدا به علی داده شد ولی وقتی امت پای‌کار نباشند، دختر پیامبر یک تنه برای رای‌ دادن مردم تبلیغ می‌کند... ✍️مریم حمیدیان @tollabolkarimeh
ahkam.pdf
692.6K
آزمون ورودی حوزه علمیه خواهران نمونه سوال (احکام) دیپلم و بالاتر ورودی @tollabolkarimeh
arabi.pdf
1.82M
آزمون ورودی حوزه علمیه خواهران نمونه سوال (عربی) دیپلم و بالاتر ورودی @tollabolkarimeh
فقه الحدیث - 98.pdf
5.56M
این فایلها مربوط به درس دانش حدیث، مدرسان دانشکده علوم حدیث هست ممنون از دوست گرامی بابت فایل ها. @tollabolkarimeh
سلام و درود✋ در روز جمعه ۱۵ تیرماه🗓 ✅ هم در انتخابات شرکت می‌کنیم؛ ✅ هم افراد را به مشارکت دعوت می‌کنیم؛ ✅ هم گزینه اصلح و انقلابی را معرفی می‌کنیم؛ ✅ هم دعا و توسل را برای اعتلای اسلام ناب فراموش نمی‌کنیم. 🤦 برای کوتاهی در هر کدام از اینها پیش خدا و پیغمبر جوابی نداریم.
با سلام و عرض ادب من یک طلبه هستم ساداتم هستم هر وقت به کانالتون(طلاب‌الکریمه) سرمیزنم و از مطالب مفیدتون مثل نمونه سوال و جزوه و... استفاده می‌کنم هر وقت شب امتحان بااستفاده از مطالب کانالتون نمره خوبی می‌گیرم از ته دلم براتون دعای خیر می‌کنم جزاکم‌الله خیراً ممنونم🌷 اجرتون بااهل بیت
یکی از صدها پیام محبت آمیز دنبال کننده های کانال 😍
روایت انتخاب عاشق چشم خمارش شدم. شاید هم موهای لخت و بلندش که روی چشم‌ و مژه‌های مشکی‌اش می‌افتاد و او با دست عقبش می‌زد، اما باز می‌امدند روی چشمش. دستانش کارکرده و روغنی‌ بود. شیفته حرف زدنش که قلمبه سلمبه نبود ساده بود و صمیمی. شفیته نگاه‌های پر مهر دزدکی‌اش شاید اشاره چشمانش. بلند قد و چهار شانه نبود اما به گمانم کوه بود. مثل باقی خواستگارانم تحصیل کرده با خانواده‌های اصیل و مذهبی نبود. کلی طرح و برنامه برای زندگی نریخته بود. قولی به من نمی‌داد اما به نظر من سادگی‌اش خاصش کرده بود. همان بلوز چهارخانه و شلوار مردانه برایم به هزاران لباس دیگر خواستگارانم می‌ارزید. عطرش هم خاص نبود اما من بوی دلدادگی حس می‌کردم. وقت خریدهایمان دائم نظر مادرش را می‌پرسید وقتی ناراضی بودنم را فهمید، گفت: من درباره این مسائل تجربه ندارم. کارشناس نیستم. مادرم کاردان و باتجربه است، خیر ما را می‌خواهد به فکر پیشرفت ماست. زنگ صداقت و همدلی از حرف‌هایش شنیدم،قبولش کردم. توی اینه سفره عقد که تصویرمان را کنارهم دیدم باز قلب برایش تپید. فکر کردم خوشبختی بغلم کرده، هرچند این اینه هم انتخاب مادرش بود. زندگی ما می‌گذشت اما او نه تنها خودش را بلکه مرا هم در حد نظر دادن و تصمیم گرفتن نمی‌دید همه چیز را به دانایی و توانایی مادرش سپرده بود. تیر خلاص زندگیمان وقتی بود که پس‌انداز ما که قرار بود پیش قسط خانه ما باشد، توسط مادرش به خواهرش سپرده شد و ما فرصت خانه‌دار شدن را از دست دادیم. تازه ان‌جا بود؛ که فهمیدم من هم خیلی وقت است نمی‌توانم تصمیم بگیرم، تجربه کنم، تلاش کنم پای خواسته‌هایم بایستم. فهمیدم ادم‌ها باید خودشان تلاش کنند، فکر کنند، برنامه بریزند و باز تلاش کنند نه این‌که بهانه بیاورند کارشناس نیستند و هیچ کاری برای پیشرفت خودشان و زندگیشان نکنند همه چیز را به دیگران بسپارند هرچند ان شخص کاردان و کارشناس باشد و به ظاهر خیرخواه. ✍ فاطمه تیرانداز @tollabolkarimeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽دوام، قوام، عزت و آبروی جمهوری اسلامی در دنیا متوقف به حضور مردم است. @tollabolkarimeh