eitaa logo
تونل زمان
36.3هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
14 فایل
﷽ به کانال خودتون خوش اومدید. تونل زمان @admin_tonnelzaman پاسخگویی به مشکلات کانال و انتقادات __________________________ تبلیغات👇👇👇 @zaman_tabligh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ دو همسفر، ناصرالدین‌شاه و امپراتور ژاپن! سوغات این دو مسافر از سفر به اروپا برای کشورهای‌شان چه بود؟ تقارن جالبی است؛ ناصرالدین شاهِ ما و امپراتور مِی‌جیِ ژاپن در یک زمان به اروپا رفتند؛ اروپایِ پیشرفته و صنعتی. قرار بود این سفر، نگرشی تازه برای زمامداران دو کشور به‌وجود بیاورد. مِی‌جی از سفر که بازگشت، سه هیات با سه ماموریت ویژه به اروپا فرستاد. یک گروه مسئول بررسی و کنکاش در نظام آموزش و پرورش چند کشور مثل بلژیک، هلند، آلمان، فرانسه شد. گروه دوم مسئول بررسی قانون اساسی این کشورها و نحوۀ اجرایی شدن آن شد و گروه سوم هم ماموریت یافت تا صنایع جدیدی که در اروپا متداول شده بود را فرا گیرند. به‌هر سه گروه البته ماموریت ویژه «بررسی نظام حکومتداری کشورها» نیز محول شد. اما رهاورد ناصرالدین‌شاه از سفر به اروپا، سه دستور عجیب بود. او سالن نمایش «آلبرت هال» را در لندن دید و دستور داد تا با الگوبرداری از آن، «تکیه دولت» را در تهران احداث کنند و در آن گروه‌های تعزیه هنر خود را به‌نمایش بگذارند! دستور دومش این بود که به‌رسم رقصنده‌های اروپایی، زنان حرمسرا، دامن‌های چین‌دار بپوشند. و سومین دستور این که «سرسره» وارد کشور کنند تا او از بالا به آغوش زنان حرمسرا بیفتد! (احتمالا شما هم از این تفاوت فکر شوکه شده‌اید و بی‌اختیار می‌خندید) امپراتور مِی‌جی با تکیه بر گزارش‌های سه‌هیات، در اولین قدم ژاپن را به‌هشت قسمت تقسیم کرد، در هر قسمت ۲۰۰مدرسه، ۳۰دبیرستان و یک دانشگاه تاسیس کرد و عجیب اینکه در همان‌سال‌ها در ایران، حسن رشدیه برای تاسیس مدرسه به فلاکت و بیچارگی دچار شده بود و مدارسش را تخریب می‌کردند و از ترس، از شهری به‌شهر دیگر پناه می‌برد و نهایتا با این تعقیب و گریزها موفق شد ۱۵مدرسه بسازد! @tonnel_zaman
خاطره ای تکان دهنده از استاد شفیعی کدکنی نزدیکی های عید بود، من تازه معلم شده بودم و اولین حقوقم را هم گرفته بودم، صبح بود، رفتم آب انبار تا برای شستن ظروف صبحانه آب بیاورم. از پله ها بالا می آمدم که صدای خفیف هق هق گریه مردانه ای را شنیدم، از هر پله ای که بالا می آمدم صدا را بلندتر می شنیدم... (استادکدکنی حالا خودش هم گریه می کند و تعریف میکند...) پدرم بود، مادر هم او را آرام می کرد، می گفت: آقا! خدا بزرگ است، خدا نمیگذارد ما پیش بچه ها کوچک شویم! فوقش به بچه ها عیدی نمی دهیم!... اما پدر گفت: خانم! نوه های ما، در تهران بزرگ شده اند و از ما انتظار دارند، نباید فکر کنند که ما........ 😔 حالا دیگر ماجرا روشن تر از این بود که بخواهم دلیل گریه های پدر را از مادرم بپرسم دست کردم توی جیبم، 100 تومان بود کل پولی که از مدرسه (به عنوان حقوق معلمی) گرفته بودم روی گیوه های پدرم گذاشتم و خم شدم و گیوه های پر از خاکی را که هر روز در زمین زراعی همراه بابا بود بوسیدم. آن سال، همه خواهر و برادرام ازتهران آمدند مشهد، با بچه های قد و نیم قدشان.... پدر به هرکدام از بچه ها و نوه ها 10 تومان عیدی داد؛ 10 تومان ماند که آن را هم به عنوان عیدی به مادر داد. اولین روز بعد از تعطیلات بود، چهاردهم فروردین، که رفتم سر کلاس. بعد از کلاس، آقای مدیر با کروات نویی که به خودش آویزان کرده بود گفت که کارم دارد و باید بروم به اتاقش؛ رفتم، بسته ای از کشوی میز خاکستری رنگ کهنه گوشه اتاقش درآورد و به من داد. گفتم: این چیست؟ گفت: "باز کنید؛ می فهمید". باز کردم، 900 تومان پول نقد بود! گفتم: این برای چیست؟ گفت: "از مرکز آمده است؛ در این چند ماه که شما اینجا بودی بچه ها رشد خوبی داشتند؛ برای همین من از مرکز خواستم تشویقت کنند." راستش نمی دانستم که این چه معنی می تواند داشته باشد؟! فقط در آن موقع ناخودآگاه به آقای مدیر گفتم: این باید 1000 تومان باشد، نه 900 تومان! مدیر گفت: از کجا می دانی؟ کسی به شما چیزی گفته؟ گفتم: نه، فقط حدس می زنم، همین. در هر صورت، مدیر گفت که از مرکز استعلام می‌گیرد و خبرش را به من می دهد. روز بعد، همین که رفتم اتاق معلمان تا آماده بشوم برای رفتن به کلاس، آقای مدیر خودش را به من رساند و گفت: من دیروز به محض رفتن شما استعلام کردم، درست گفتی! هزار تومان بوده نه نهصد تومان! آن کسی که بسته را آورده صد تومان آن را برداشته بود که خودم رفتم از او گرفتم؛ اما برای دادنش یک شرط دارم... گفتم: "چه شرطی؟" گفت: بگو ببینم، از کجا این را می دانستی؟! گفتم: هیچ، فقط شنیده بودم که خدا ده برابر کار خیرت را به تو بر می گرداند، گمان کردم شاید درست باشد...!! @tonnel_zaman
خواستگاری از دختر لویی چهاردهم با وجود هزار فرزند از جمله اتفاقات جالب و بی نظیری که در منابع تاریخی فرانسه ذکر شده، این است که مولاي اسماعيل با وجود داشتن صدها زن و هزاران فرزند از پرنسس ماریه آنه بوربون دختر لویی چهاردهم پادشاه فرانسه خواستگاری کرد. اما لویی چهاردهم به دلیل آنچه تفاوت های دینی و اعتقادی می نامید، دختر خود را به ازدواج او درنیاورد. اما حقیقت این بود که تعدد زوجات حاکم مراکش و فرزندان بسیار او دلیل اصلی این ممانعت بود. حاکم مغرب پرنسس فرانسوی را هرگز ندیده بود بلکه شرح زیبایی او را از زبان سفیر خود شنيده بود. سفیر او دو بار تقاضای ازدواج را مطرح کرد و هر دو بار پاسخ منفی شنید. این ماجرا دستمایه تمسخر و استهزای بسياری قرار گرفت. پ.ن:اسماعيل بن مولای علي الشريف العلوی (۱۷۲۷_ ۱۶۴۵ ) معروف به اسماعیل بن شریف بر مراکش حکمرانی می کرد. در کتاب رکوردهای گینس نوشته شده که او ۸۸۸ فرزند داشته است، در حالی که در کتاب به جای مانده از یک دیپلمات فرانسوی و معاصر با اسماعیل بن شریف، شمار فرزندان او ۱۱۷۱ نفر ذکر شده است. او ۴ همسر و ۵۰۰ کنیز داشت و تا ۵۷ سالگی صاحب فرزند شد. @tonnel_zaman
دروازه شهرری دوره قاجار @tonnel_zaman
آنچه بد است وضع فرهنگی این سرزمین است که امید به بهبودی آن هم نیست. ابتذال میان مردم عادی روزافزون‌است روشنفکران هم بیمارند وهنرمندان سالهاست که کاسبی پیشه کرده‌اند. سهراب سپهری 🆔 @tonnel_zaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در سال 1999 دولت آمریکا به شخصی به نام آبراهام زپرودر و خانواده اش؛ به خاطر اینکه لحظه ی ترور رئیس جمهور جان اف کندی را توانستند فیلم برداری کنند مبلغ 16 میلیون دلار جایزه داد! فيلم آهسته @tonnel_zaman
33.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در کتاب مرموز کلید سلیمان چه دانشی به انسان آموخته شده است؟برگ جدیدی از شیوه جادوگری؟ @tonnel_zaman
"ابن‌ بطوطه" جهانگرد مراکشی عرب است که فارسی یاد گرفته بود او در سفرنامه‌ خود می‌گوید که زبان فارسی همه جا رواج دارد و هرجا برود، یک نفر را می تواند پیدا کند که با او فارسی حرف بزند ! 🆔 @tonnel_zaman
در رم باستان از گیاهی به نام سلیفیم برای جلوگیری از بارداری استفاده می ‌کردند ، این گیاه به قدری ارزشمند بوده که عکس آن روی سکه هایشان ضرب می ‌شده است 🆔 @tonnel_zaman
نفت برای اولين بار در مسجدسليمان، نفت كشف شد. در دوران باستان نفت بصورت خودجوش از برخی حفره ها و چشمه‌ها بیرون می زد و مورد استفاده مردم قرار می گرفت. اين رويداد درپی واگذاری امتياز استخراج و بهره‌برداری از نفت ايران به يک انگليسی «ويليام نكس دارسی» عملی شد. سال ۱۲۸۷هجری شمسی 🆔 @tonnel_zaman
در ايران باستان در برخى موارد؛ فردى كه مجرم شناخته شده يا مورد تهمت قرار گرفته بود براى اثبات بى گناهيش بايد از آتش ميگذشت به اين رسم وَر گفته ميشد فردوسى نيز در ماجراى گذر سياوش از آتش به آن اشاره ميكند. ز هر در سخن چون بدینگونه گشت بر آتش یکی را بباید گذشت چنین است سوگند چرخ بلند كه بر بيگناهان نيايد گزند 🆔 @tonnel_zaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه چیز درباره پادشاهی و حرمسرای ناصرالدین شاه قاجار @tonnel_zaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ناصرالدین شاه، مادرش مهدعلیا و خواهرش عزت‌الدوله در کنار تخت طاووس تصویر از آرشیو هاوارد اصل عکس متعلق به مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران @tonnel_zaman
"انسان‌های موفق همواره 2 چیز بر لب دارند: لبخند و سکوت." 👤مارک زاکربرگ @tonnel_zaman
«بيسوادی» كه پايه گذار «سواد آموزی» نوين در ايران شد اسدالله معرفت سواد خواندن و نوشتن نداشت ولی پس از مشاهده مدارس جدید در روسیه به این فکر افتاد که در میهن خویش چنین مدارسی را بنیان نهد. او در سال ۱۲۷۵ خورشیدی اولین مدرسه را در زادگاهش خامنه بنا کرد و دو سال بعد مدرسه دوم را در مشهد و سومین را در «پطروفسکی» روسیه (مخاچ قلعه امروز) که در آن ایام جزئی از خاک ایران بود برای بچه‌های ایرانی ساخت. او میز، نیمکت و تخته سیاه را از روسیه به ایران آورد و برای شاگردان لباس یک شکل با کمربندی منقش به عبارت «مدرسه معرفت خامنه» تهیه دید. اسدالله معرفت در زمان حیات خرج دفتر و کتاب دانش آموزان و حقوق معلم هارا به عهده داشت. او جهت تداوم تامین مالی مدارس پس از مرگ خود، چند باب مغازه وقف کرد تا با درآمد آنها مدارس پابرجا بمانند. @tonnel_zaman
کارخانه چراغ گاز در سال ۱۲۵۲ اولین کارخانه ‌ای که در تهران تاسیس شد و بعدها، خیابانی که کارخانه مزبور در آن قرار داشت و بدان نام، نامیده شد. این کارخانه به منظور تامین روشنایی اندرون شاهی تاسیس شده بود. ناصرالدین شاه، این کارخانه را پس از اولین سفرش به اروپا، به عنوان ارمغان سفر به ایران آورده بود. در این کارخانه، دیگ‌های بزرگی قرار داشت که حامل گاز "کاربیت" بودند. این دیگ‌ها به وسیله لوله‌هایی به اندرونی متصل شده وحتی به خیابان‌های ناصریه و ارک نیز گازرسانی می‌کردند. بعدها، به دلیل خرابکاری مردم، روشنایی این خیابان‌ها از بین رفت. اندرونی شاهی تا سال‌ها از این روشنایی بهره می‌بردند و تنها منبع روشنایی این خیابان و دارالخلافه، از این کارخانه تامین می‌گردید. خیابان چراغ گاز که از خیابان‌های پرتردد شهر طهران محسوب می‌شد، همواره به دلیل وجود این کارخانه و نزدیکی آن به محل استقرار شاه، دارای اهمیت بود. بعدها، این خیابان به خیابان چراغ برق تغییر نام داد. دلیل آن هم، این بود که مظفرالدین شاه هنگامی که به روسیه سفر کرد یک کارخانه تامین برق خریداری کرد که در مکان کارخانه چراغ گاز نصب شد. 🆔@tonnel_zaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این رزمنده باحال کاشانی که اینگونه همه را ایستگاه کرده بعدها شهید شده است ، این ١٠٠ ثانیه جالب را از بهترین جوانان این سرزمین ببیند. 😂 @tonnel_zaman
دخترانی که در جنگ جهانی اول در کارخانه های نظامی بمب ها را می ساختند به قناری معروف بودند، چون به خاطر استفاده از مواد شیمیایی رنگ پوستشان زرد می شد...! @tonnel_zaman
جامعه کوتاه مدت چه جامعه ای است؟ ضرب المثل هايی که در ادبيات ما وجود دارد که «شش ماه ديگر کی مرده، کی زنده؟» يا «از اين ستون تا آن ستون فرج است» يا «يک سيب را که بيندازی بالا ده تا چرخ می خورد تا بيايد پايين» همه اينها صحبت از اين می کند که هيچ معلوم نيست چه اتفاقی می افتد. ازیک کوتاه مدت به کوتاه مدت بعد رفتن! در جامعه کوتاه مدت، هیچ چشم انداز بلند مدتی چه در زندگی کلان و چه در زندگی شخصی وجود ندارد. يعنی اينکه هم در چشم انداز جامعه کوتاه مدت است و هم در زندگی فردی. 📚 ایران، جامعه کوتاه مدت @tonnel_zaman
ثروتمندترین خانواده جهان خونواده جف بزوس و بیل گیتس نیست! بلکه خاندان یهودی روتشيلد با ثروت چندین تریلیون دلاريست كه 6 قرن نبض بانك هاى بزرگ جهان در دست آنان بوده و حتى به كشورهاى مختلف وام ميدهند! به بزرگترین کانال تاریخی بپیوندید👇👇 @tonnel_zaman
موقع جنگ جوان پانزده شانزده ساله را می فرستادند خط مقدم و میگفتند شجاع است. اما الان حاضر نیستند از یک شغل و از چندین شغل خود بگذرند و جایشان را به جوانی بدهند تا خودش را ثابت کند، می گویند بی تجربه است!!! چطور آن وقت که می خواست دم تیر برود شجاع بود و با تجربه اما الان که می خواهد روی صندلی بنشیند ترسو هست و کم تجربه؟! @tonnel_zaman