10.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺بعضی ها به ما میگن چرا میگید سرطان اصلاحات..؟
میگن خب اینا هم یه حزب هستن و افکار و عقاید خودشون رو دارن...
🔹بشنوید از زبان خود اصلاحاتی ها و دختر گاد فادرشون افکار و عقایدشون رو تا متوجه بشید چرا میگیم سرطان اصلاحات...
🔹جماعت هزار رنگه نون به نرخ روز خوری که هر وقت هر چیزی که کمک کند اینها بر سر قدرت بماند طرفدار همان تفکرند..
🔺یک روز میگفتن پونز تو سر دختران بی حجاب بکنید.. الان میگن روسری رو از سر دختران بردارید..
🔹لعنت خدا و اولیای خدا بر شما منافقین..
#سرطان_اصلاحات
#نفوذی_های_دشمن
#شمرهای زمانه
🌹 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ 🌹
🌺🌷🌹
🌺🌷 منتظران ظهور 🌷🌺
🇮🇷
🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج 🌷
@tooba73
7.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️صفآرایی خودجوش مردمی درمقابل کشفحجابهای سازماندهیشده
📍درهنگام امربهمعروف و نهیازمنکر یا #تذکر_لسانی با زبان خوش، اگر طرف مقابل اقدام به فحاشی و فیلمبرداری کرد واکنش ما چگونه باشد؟
@tooba73
.
♻️ دانش آموز سیزده ساله انگلیسی بخاطر پوشیدن جوراب کوتاه جریمه شد.
به اولیویا دانش آموز ۱۳ ساله انگلیسی گفته شد قوزک پاش معلومه و اینکار باعث حواس پرتی و عدم تمرکز معلم و دانش آموزان میشه و سه روز او را به مدرسه راه ندادند.
این قوانین در حالی در کشورهای غربی اجرا میشود که تمام رسانههای آنها و همچنین مزدوران فارسی زبان بر خلاف این ترویج میشود.
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
@tooba73
11.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 آرنولد فاندور، عضو حزب اسلام ستیز هلندی و سازنده فلیم موهن به پیامبر اسلام (ص):
⭕️ پیام من به همه دنیا این است که به رسانه ها و سیاستمداران توجه نکنید،
👌 اگر تحقیق کنید خواهید فهمید که اسلام تنها راه حل است.
@tooba73
🇮🇷 سه شنبه ها با شهدا 🇮🇷
🤲 قرائت دعای توسل توسط مداح اهل بیت آقای سیدمحسن طباطبائی
🥀هديه به روح مطهرحضرت امام خمينى (ره) و۸۸ شهیدمحله پزوه🥀
🌹به ویژه شهید عباس امینی (شعبانعلی)🌹
🕡زمان : سه شنبه ۱۴۰٢/٠٣/۳۰
💥همراه با نماز مغرب وعشا
🕌 مکان: مسجدالائمه اطهار (ع) - پزوه
─┅═༅𖣔🌷𖣔༅═┅─
🇮🇷##خانواده شهید _ پایگاه هاى مقاومت بسیج امام صادق ع والزهرا س -
كانون فرهنگی هنری امام صادق ع
@tooba73
📣📣📣📣📣
ثبت نام کلاسهای تابستانه شروع شد
❇️ کلاس گلبرگ 🌺🌺🌺
روخوانی وروانخوانی ویژه
سنین ۷تا۱۸ سال
یکشنبه ها وسه شنبه ها صبح
۱۰ جلسه ۵۰ تومان
❇️کلاس آفتابگردان🌻🌻
حفظ قرآن
ویژه ۷تا۱۸ سال
یکشنبه ها وسه شنبه ها بعدازظهر
۱۰ جلسه ۵۰ تومان
❇️کلاس گلدوزی با دست
ویژه ۱۰تا ۱۸ سال
۱۰ جلسه ۷۰ تومان
❇️کلاس خلاقیت
ویژه سنین ۴تا۶ سال
۱۰ جلسه ۱۰۰ تومان
❇️کلاس آموزش والیبال ولیوان چینی
۷ تا ۱۸ سال
همراه با شرکت در مسابقات
۲۰ جلسه ۱۰۰ تومان
❇️ضمنا استفاده از تخفیف برای دختران فعال صالحین فراهم شد
❇️دختران عزیز فعال که در چهار جلسه کلاس صالحین شرکت داشتند
از تخفیفات اردو وکلاسهای صالحین برخوردار میشوند
پس تا دیر نشده ثبت نام کنید☺️☺️☺️☺️
زمان ثبت نام:از ۲۴ خرداد تا اول تیر
جهت ثبت نام به صورت حضوری
میتوانید روزهای یکشنبه و چهارشنبه
ساعت ۴ تا ۶ بعدازظهربه پایگاه الزهراسلام الله علیها واقع در مسجد ائمه اطهارعلیهم السلام محله پزوه مراجعه فرمایید و
یا به آیدی زیر پیام بدید.
@Goli8965
@tooba73
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃
واسطه ازدواج شهيد عبدالمهدي كاظمي و همسرش مرضيه بديهي، شهيد سيد مجتبي علمدار بود. هر دو به اين شهید متوسل میشوند که همسری متدین نصیبشان شود...
سوم دبيرستان بودم و به واسطه علاقهاي كه به شهيد سيد مجتبي علمدار داشتم، در خصوص زندگي ايشان مطالعه ميكردم.
اين مطالعات به شكل كلي من را با شهدا، آرمانها و اعتقاداتشان بيش از پيش آشنا ميكرد.
حب به شهيد علمدار و زندگياش موجي در دلم ايجاد و ايمانم را تقويت كرد. شهيد علمدار سيد بود و علاقه عجيبي به مادرش حضرت فاطمه زهرا(س) داشت.
عاشق اباعبدالله الحسين(ع) و شهادت بود. ياد دارم در بخشهايي از خاطراتش خوانده بودم كه يك روز وقتي فرزندشان تب شديد داشت، سيد مجتبي دست روي سر بچه ميكشد و شفا پيدا ميكند.
شهيد علمدار گفته بود به همه مردم بگوييد اگر حاجتي داريد، در خانه شهدا را زياد بزنيد. وقتي اين مطلب را شنيدم به شهيد سيد مجتبي علمدار گفتم حالا كه اين را ميگوييد، ميخواهم دعا كنم خدا يك مردي را قسمت من كند كه از سربازان امام زمان(عج) و از اوليا باشد. حاجتي كه با عنايت شهيد علمدار ادا شد و با ديدن خواب ايشان، با همسرم كه بعدها در زمره شهدا قرار گرفت، آشنا شدم.
يك شب خواب شهيد سيد مجتبي علمدار را ديدم كه از داخل كوچهاي به سمت من ميآمد و يك جواني همراهشان بود.
شهيد علمدار لبخندي زد و به من گفت امام حسين(ع) حاجت شما را داده است و اين جوان هفته ديگر به خواستگاريتان ميآيد. نذرتان را ادا كنيد.
وقتي از خواب بيدار شدم زياد به خوابم اعتماد نكردم. با خودم گفتم من خواهر بزرگتر دارم و غير ممكن است كه پدرم اجازه بدهد من هفته ديگر ازدواج كنم.
غافل از اينكه اگر شهدا بخواهند شدني خواهد بود. فردا شب سيد مجتبي به خواب مادرم آمده و در خواب به مادرم گفته بود. جواني هفته ديگر به خواستگاري دخترتان ميآيد.
مادرم در خواب گفته بود نميشود، من دختر بزرگتر دارم پدرشان اجازه نميدهند. شهيد علمدارگفته بود كه ما اين كارها را آسان ميكنيم.
خواستگاري درست هفته بعد انجام شد. طبق حدسي كه زده بودم پدرم مقاومت كرد اما وقتي همسرم در جلسه خواستگاري شروع به صحبت كرد، پدرم ديگر حرفي نزد و موافقت كرد و شب خواستگاري قباله من را گرفت. پدر بدون هيچ تحقيقي رضايت داد و در نهايت در دو روز اين وصلت جور شد و به عقد يكديگر درآمديم.
🍃🌸@tooba73
گمشده ما چی بود
کودک که بودیم نجس و نیمه نجس به حساب می امدیم در خانه ای که اهل ان خود را مقید به احکام نجاست و پاکی می دانستند ما را در اخر صف می نشاندند اول بزرگترهای بالغ چایی مینوشیدند و سپس به ما اجازه می دادد به استکان و نعلبکی دست بزنیم و چایی بنویشم اگر ما اول شروع می کردیم به زعم انها استکان و نعلبکی را نجس می کردیم به دسته عزاداری و مسجد هم که می رفتیم گاهی نجس حسابمان می کردند مثلا بعد از سینه زنی نشسته بودیم چای ریز به ما که می رسید سر کتری بلندی را که داشت بالا می گرفت و از ما می گذشت و به نفر بعدی که کودک نبود چایی می داد یا اگر منت سرمان می گذاشتند و یک استکان جایی حراممان می کردند پس از صرف چای استکان را بر نعلبکی می خواباندند این کار علامت این بود که کودکی از این استکان چای خورده و ان را نجس کرده و باید ان را اب بکشند ان زمان استکان و نعلبکی دست به دست می شد و مثل اران به هر کسی لیوان یکبار مصرفی اختصاص نمی دادند
ما به نجس بودن محکوم بودیم
معمولا کسی ناممان را با احترام نمی برد حسن اقا و حسین اقا معنا نداشت حسنی و حسینی و .....صدایمان می کردند
به مدرسه که می رفتیم سر کلاس فرمان می دادند دست هایتان را نشان دهید اگر بر دست کسی کوره نشسته بود یا ناخن درازی داشت کتک می خورد ان موقع در کمتر خانه ای حمام و اب گرمکن بود
بی انضباطی شیطنت ننوشتن تکلیف چوب تر معلم را در پی داشت معلمان بیشتر با زبان زور حرف می زدند با خط کش با چوب و ......می خواستند به دانش اموز ادب بیاموزند و او را درس خوان بار بیاورند
ما را حیوان حساب می کردند ما داخل ادم نبودیم
در جایی زندگی می کردیم که هر کسی لقبی داشت انهم القاب زشت و بد ادمها را با لقب می شناختند و گاهی تا لقبی را نمی گفتی طرف را نمی شناختند
نان می خواستی باید ساعتی و گاه یکی دو ساعت در صف نانوایی می نشستی
یک تکه گوشت می خواستی باید در ازدحام جمعیت به صف می ایستادی می خواستی قبض برق و اب را پرداخت کنی باید مدت زمان طولانی در بانک معطل می شدی می خواستی از نقطه ای به نقطه دیگر بروی با اتوبوس شرکت واحد می رفتی که مملو از جمعیت بود و ادمها چنان در هم فشرده می شدند که گاه نفسشان تنگ می شد و بر اثر فشار جمعیت ناله می کردند و ضجه می زدند
می دانی مشکل چی بود گیر کار کجا بود و این نوع رفتارهایی که با ما می شد چه اثری بر جسم و جان و شخصیت ما داشت ؟
در یادداشت بعدی به پرسشهای بالا پاسخ می دهیم
#کانال_خبری_محله_پزوه👇👇
@pozveh88
هدایت شده از تخریب چی
🚨 فرزند کمتر، زندگی سختتر!
⭕️با سالخوردگی جمعیت نیروی کار جوان کمیاب میشود...
🌏 #تخریبچی👇
🆔 @takhribchi110