eitaa logo
شاخه طوبی
133 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.6هزار ویدیو
103 فایل
بسیجیان پایگاه الزهراسلام الله علیها محله پزوه.حوزه ۷خواهران خوراسگان ادمین کانال @admintooba73
مشاهده در ایتا
دانلود
📣📣📣 نکات مهم راجع به تعطیل شدن بازی سپاهان الاتحاد: ۱. تیم الاتحاد بخاطر عدم حضور کریم بنزما و احتمال شکست قطعی بدنبال برهم زدن بازی بود. ۲. همین تیم دیروز در ورزشگاه نقش جهان تمرین کرده بود و به تندیس حاج قاسم عزیز هیچ عکس العملی نشان نداد. پس برنامه ریزی قبلی قطعی است. ۳. حاج قاسم سلیمانی یک چهره بین المللی مبارزه با تروریسم است نه چهره سیاسی! و تندیس ایشان از ۴ سال پیش در ورزشگاه نصب است. ۴. عربستان از حامیان تروریسم بین المللی یعنی داعش کثیف بود و به همین خاطر به حاج قاسم حساسیت نشان می دهد. ۵. مراقب باشیم بخاطر سه امتیاز غیرت ملی و اقتدار بین المللی خودمان راچوب حراج نزنیم. ۶. روز قبل از بازی AFC ورزشگاه را بررسی و تایید کرده است.
📣 مهم و فوری : 🇮🇷 پویش تغییر پروفایل با عنوان ✅ اطلاع رسانی گسترده🌹
9.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای کاش که مسئول اگرکار نمیکرد رویش بنویسیم که... @tooba73
👆 ۵ دروغ بزرگ درباره مهاجران افغانستانی @tooba73
46.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ زنگ انشاء 👨‍🏫 به مناسبت سالگرد شهید محمود دایعلی و آغاز سال تحصیلی کارگردان : علی عابدینی تدوین: یونس امینی مدیر تصویر برداری:مهدی ایوبی خواننده: ایمان فلاح شاعر:میلاد نظری @tooba73
⭕️ خانم سمیه حیدری،اولین بانوی مدال آور در رقابت های جهانی در رشته‌ی جودو: موقع اهدای جوایز مسابقات آسیایی کره جنوبی، مسؤولان تشریفات کره جنوبی به من گفتند گرمکن بپوش و روی سکو برو. گفتم چادرم را بیاورید؛ من با چادر روی سکو می روم. گفتند نه باید گرمکن بپوشیدکه من گفتم اصلا برای من مهم نیست روی سکو بروم یا نروم؛ مهم این است که با چادر روی سکو بروم. ۲۰ دقیقه ای طول کشید و در نهایت چون همه منتظر بودند و نگران که چه اتفاقی افتاده، گفتند که هر چی می خواهد به او بدهید که سریع برود روی سکو. البته در نهایت چادرم را آوردند و من با چادر رفتم روی سکو. وقتی از سکو پایین آمدم و رفتیم هتل، متوجه شدم در هتل جلسه ای تشکیل شده و دبیر کمیته ملی المپیک به مسؤولین فدراسیون جودو اعتراض کردند که چرا فلانی با چادر روی سکو رفته است! مگر با چادر مسابقه داده! برای جمهوری اسلامی خیلی بد شده است! این کار به ضرر ما شده است! بعد در اتاق را زدند و گفتند که این کار شما، برای ما خیلی بد شده است و فدراسیون جودو را زیر سؤال بردید!چرا این کار را کردید؟ من آن موقع خیلی ناراحت شدم و فقط به حضرت زینب(سلام الله علیها) گفتم من فقط به خاطر خودت و به عشق خودت با چادر رفتم روی سکو. تا اینکه از دفتر حضرت آقا با من تماس گرفتندو پیغام ایشان را به من رساندن. و من این قدر هیجان زده شدم که از خوشحالی زیر سِرُم رفتم.اصلا باورم نمی شد. 💠بعد از آن به دیدار آقا رفتم و ایشان گفتند: خیلی کار خوبی کردید که با چادر روی سکو رفتید. باعث افتخار مملکت ایران هستید. من سجده شکر به جا آوردم که شما با چادر رفتید روی سکو. @tooba73
این پست رو جایی خوندم جالب بود گفتم بدنیست شما هم بخونید. **** خانمی بدحجاب جلوی یکی از علما رو گرفت و از ایشون سوال کرد: اگه یک تار موی من بیرون باشد، دنیا به آخر می‌رسه؟! چرا اینقده شماها گیر می دین؟ عالم جواب داد: اگــر یــک تــار مــو در غذایــی خــوب و خوشــمزه باشــد، آیــا دنیــا بــه آخــر می‌رسه؟ قطعا خیـر. ایـن تـار مـو حتـی مـزه و طعـم غـذا رو هـم تغییـر نمی‌ده، امـا بسـیاری از افراد طبیعتـا در چنیـن حالتـی دچـار دلزدگـی شـده و اون غـذای خـوب و خوشـمزه از چشمشون می‌افته. حالا بذار یه داستان قشنگ تاریخی هم برات بگم... عالم گفت : روزی یکــی از یــاران امــام صادق ( علیه السلام ) خدمــت ایشــان رســید و گفــت در یــک کــوزه روغــن یــک مــوش افتــاده، آیــا می‌شود آن روغــن را خــورد؟ امــام صــادق (علیه‌السلام) فرمودنــد: نمی‌توانی آن را بخـوری. مـرد گفـت آقـا یـک مـوش کوچکتـر از آن اسـت کـه باعـث شـود غـذای خـود را کنـار بگـذارم و از خیـر روغن‌های گـران قیمـت بگـذرم! امـام صــادق (علیه‌السلام) فرمودنـد: آن چیـزی کـه در نظـر تـو کوچـک اسـت، مـوش نیسـت. ایـن دیـن اسـت کـه در نظـر تـو کوچـک اسـت حالا خانم بزرگوار : وقتـی از ایـن زاویـه بـه ماجـرا نـگاه کنید متوجـه می‌شیم کـه یـک تـار مـو شـاید بـه خـودی خـود اهمیتـی نداشـته باشـه امـا وقتـی بـه ایـن توجـه کنیـم کـه حتـی نمایـش یـک تـار مـو هـم، سـرپیچی از فرمـان پـروردگار جهانیـان اسـت، با این نگاه، بیرون امدن یـک تـار مـو جلوی نامحـرم هـم مهـم می‌شود. @tooba73
اصالت چیست👌✨♥️ در زمانهای گذشته درب قصر یکی از پادشاهان لکه سیاهی افتاده بود خادمین دربار هر کاری کردند، نتوانستد لکه را از بین ببرند یک روز مرد فقیری از این موضوع مطلع شد و گفت من می دانم چرا درب قصر پادشاه سیاه شده است مرد فقیر را پیش پادشاه بردند و ایشان به پادشاه گفت داخل درب گرانبهای قصر شما کِرمی هست که مشغول خوردن درب است! پادشاه به او خندید وگفت ای مردک مگر می شود در داخل درب کرم زندگی کند؟ مرد فقیر گفت ای پادشاه من یقین دارم کرمی در آن وجود دارد پادشاه گفت بسیار خوب! دستور می دهم درب را بشکنند اگر کرمی نبود گردنت را می زنم مرد هم پذیرفت وقتی درب را شکافتند دیدند کِرمی زیر قسمت سیاهی لکه رنگ وجود دارد. پادشاه از پاسخ او خوشش آمد و دستور داد مرد فقیر را به گوشه ای از آشپزخانه برده و مقداری از پس مانده غذاها را به او بدهند! روز بعد پادشاه که سوار بر مرکب یکی از اسبانش شد بود رو به مرد فقیر کرد و گفت این بهترین اسب من است نظر تو چیست؟ مرد فقیر گفت شاید این اسب در تند دویدن بهترین باشد که هست ولی یک ایرادی نیز دارد پادشاه سوال کرد ای مرد بگو ببینم چه ایرادی دارد؟ مرد فقیر گفت: این اسب در اوج دویدن هم که باشد وقتی رودخانه ای ببیند به درون آب می پرد پادشاه باورش نشد! برای اثبات ادعای مرد فقیر ، سوار بر اسب از کنار رودخانه ای گذشت ناگهان اسب با دیدن رودخانه سریع خودش را درون آب انداخت پادشاه از دانایی مرد فقیر متعجب شد و دستور داد که مرد فقیر را مجددا به محل قبلی برده و پس مانده غذاها را به بدهند. روز بعد خواست تا او را بیاورند وقتی فقیر را نزد پادشاه آوردند ؛پادشاه از او سوال کرد: مردک بگو دیگر چه می دانی؟ مرد که به شدت ترسیده بود گفت: می دانم که تو شاهزاده نیستی!! پادشاه به خشم آمد و او را به زندان افکند ولی چون دو مورد قبل را درست جواب داده بود در پی کشف واقعیت نزد مادرش رفت و گفت ای مادر راستش را بگو من کیستم این درست است که شاهزاده نیستم؟! مادرش بعد کمی طفره رفتن گفت:حقیقت دارد پسرم! من و شاه از داشتن بچه بی بهره بودیم و از به تخت نشستن برادرزاده های شاه هراس داشتیم؛ وقتی یکی از خادمان دربار تو را به دنیا آورد تو را از او گرفتیم و گفتیم ما بچه دار شدیم بدین صورت پادشاه از راز شاهزاده نبودن خود باخبر شد !! پادشاه بار دیگر مرد فقیر را خواست و از سِرّ دانایی او پرسید..... مرد فقیر گفت: علت سیاهی در را از آنجایی فهمیدم که هر چیزی تا از درون خودش خراب نشود از بین نمی رود! علاقه اسب به آب را چون پاهایش پشمی بود و کُلک داشتند فهمیدم که در زمان کُره بودن در زمان چریدن در چراگاه حتما روزی از شیر گاومیشی تغذیه کرده و حتما به آب تنی علاقه مند است. پادشاه پرسید : """اصالت""" مرا چگونه فهمیدی؟! فقیر گفت: من پاسخ دو سئوال مهم زندگیتان را دادم ولی تو به جای پاداش مناسب، دو شب مرا به گوشه ای از آشپزخانه فرستادی و‌ غذای پسمانده دربار دادی چون این کار تو را دور از کرامت یک شاهزاده دیدم """"فهمیدم تو نیستی"""" یادمان باشد بنیادی ترین ""خصایص ما انسان ها ذاتی"" است هیچگاه آدم کوچک بزرگ نمی شود و هیچوقت بزرگ و بزرگ زاده کوچک نمی شود نه هرگرسنه ای، فقیراست و نه هر بزرگی، بزرگوار مهم ""اصالت"" و ""ریشه""" آدماست و اینکه درچه مکتب و مسلکی و چگونه محیطی تربیت یافته است!! تو اول بگو با کیان زیستی که تا من بگویم که تو کیستی 🍃💐@tooba73
⭕️‏چرا هر اتفاقی برای صهیونیست‌ها میوفته به من نگاه می کنید؟ 😂😉 سلامتی سربازان عج صلوات🌺 @tooba73
زن برای دست‌دادن دست خود را دراز کرد و امام موسی صدر دستش را روی سینه گذاشت. زن: ترسیدی نجس شوی؟ امام صدر: نه بلکه طهارت شما حفظ شود @tooba73
💢سلامتی آقایی نقل می‌کرد، یکی از دوستانم مدتی سردرد عجیبی گرفت و مشکوک به بیماری خطرناک مغزی بود. دکتر برای او آزمایش‌هایی نوشت. بعد از تحمل استرس طولانی و صرف هزینه زیاد برای گرفتن نتیجه آزمایش‌ به بیمارستان رفتیم؛ چشمان و قلبش می‌لرزید. متصدی آزمایشگاه جواب آزمایش را به ما داد و خودش به ما گفت: شکر خدا چیزی نیست. دوستم از خوشحالی از جا پرید؛ انگار تازه متولد شده؛ رفت بسته شکلاتی خرید و با شادی در بیمارستان پخش کرد. متصدی آزمایشگاه به من هم کاغذ سفیدی داد و گفت: این هم نتیجه آزمایش تو! چیزی نیست شکر خدا تو هم سالم هستی!!! از این کار او تعجب کردم! متصدی که مرد عارفی بود گفت: دیدی دوستت الان که فهمید سالم است، چقدر خوشحال شد و اصلا به خاطر هزینه‌ها و وقتی که برای این موضوع گذاشته ناراحت نشد. پس من و تو هم قدر سلامتیمان را بدانیم و با صرف هزینه‌ای کم در راه خدا، با زبان و‌ در عمل شکرگزار باشیم که شکر نعمت باعث دوام و‌ ازدیاد نعمت است. خدایا شکرت...🌹 خدایا به داده ها ونداده هات شکر...🌹 @tooba73