18.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◼️ شیعه هیچ وقت به جنگ امام خودش نمیره
استاد محمد حسین رجبی دوانی
#امام_حسین
#حضرت_ابوالفضل
#کربلا
#بین_الحرمین
#طوبای_ولایت 👇
@toobayevelayat
۵ مرداد ۱۴۰۲
4_5929176526489651764.mp3
4.43M
🏴🏴
❇️⬛️مقتل خوانی امام جمعه محترم شهر دارالمومنین منجیل حضرت حجت الاسلام والمسمین خضری
#مقتل_حضرت_عباسع
#یاابالفضلالعباس
#طوبای_ولایت 👇
@toobayevelayat
۵ مرداد ۱۴۰۲
۵ مرداد ۱۴۰۲
5.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️دیگه نمیذاریم عاشورا رو مکتوم کنید
#طوبای_ولایت 👇
@toobayevelayat
۵ مرداد ۱۴۰۲
24.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️یزید هم مجلس عزاداری برای امام حسین(ع) گرفت!
فقط با یک شرط! بحث سیاسی و اینکه چه کسی امام را کشت و... ممنوع!
#طـــــوبای_ولایـــــت 👇
❇️@toobayevelayat
۵ مرداد ۱۴۰۲
43.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️ #کلیپ روایتگری داستان تلنگری «ماجرای دو کیلو شکر» توسط حاجحسن #خلج تقدیم نگاهتان
#طـــــوبای_ولایـــــت 👇
❇️@toobayevelayat
۵ مرداد ۱۴۰۲
❇️فعالیـت امروز ڪانال متبرڪ به نام شهید میلاد حیدری
🌹صلوات هدیه میکنیم به روح مطهر شهید
🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
#طوبای_ولایت 👇
@toobayevelayat
۵ مرداد ۱۴۰۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ امام خامنه ای: بحث درس های #عاشورا یک بحث زنده و جاودانگی است. یک درس دیگر عاشورا درس فداکاری و شجاعت و مواسات است و یک درس دیگر هم همین انقلاب عظیم و کبیر اسلامی است.
#عاشورا
#محرم
#طـــــوبای_ولایـــــت 👇
@toobayevelayat
۵ مرداد ۱۴۰۲
◼️برادری به تعداد نیست!
به معرفتست...
چرا که یوسف (ع) یازده برادر داشت
و حسین (ع)
تنها
عباس را...
#تاسوعای حسینی تسلیت
#طـــــوبای_ولایـــــت 👇
❇️@toobayevelayat
۵ مرداد ۱۴۰۲
مداحی آنلاین - تا مشکت تو آب زدی - مهدی سلحشور.mp3
7.84M
🔳 #واحد #تاسوعا #محرم
🌴تا مشــکت تو آب زدی
🌴موجای دریا شد آروم
#مهدی_سلحشور
#طـــــوبای_ولایـــــت 👇
❇️@toobayevelayat
۵ مرداد ۱۴۰۲
🌱🌱🌱
❇️تو را خدا اگر قصد رفتن در بزم عزای حسین را دارید حتما این داستان را بخوانید*
پدرم در چهل سالگی از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم ومن یتیم به دنیا آمدم ....... وقتی بزرگ شدم . فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند... مفهومش چیست ( در بزم غم حسین مرا یاد کنید )
بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده ؟؟
روزی در بیست سالگی در کوچه میرفتم ...... که مردی حدودا پنجاه ساله بنام حسین که فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت ....
و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست ......
وقتی آرام شد راز گریستن خودش را برای من اینگونه تعریف کرد : ......
در جوانی چند روز مانده به ازدواجم گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه ی زرگری پدرت رفتیم ....و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند .....
از قضا نامزدم سرویس زیبا و بسیار گرانی را انتخاب کرد ، من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان پدرت گفت :
حسین آقا قربان اسمت ، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت . الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است .....و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد .......
من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم بدهی؟ .......کدوم بنایی ؟ .....من طلبی از حاجی ندارم !!......
بالاخره پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ ،... بلکه صد تومان هم خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد.......
گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته .......
آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم .......
وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت ......
وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد : ...........
آنروز بعد از خرید طلا چون چادر مادرم وصله دار بود... حاجی فهمید که ما هم فقیریم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاده تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند ، من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم . و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است حواله ی امام حسین است ، لطفا به دامادتان نگویید که من دادم !!
تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده ، بگونه ای که آنروز پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که زنم نفهمید و خرج جهاز چهار دختر را طوری داد که من نفهمیدم !!! .....
وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم همانگونه که در عزای حسین بر سر می زده ....... دست نوازش بر سر یتیمان هم می کشیده ،..... همانگونه که در عزای حسین بر سینه میزده .......مرهمی به سینه درد مندان هم بوده ،..... و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری می انداخته....... هرگز دستش به مال مردم و بیت المال آلوده نبوده و یک حسینی راستین بوده است........
#طوبای_ولایت 👇
@toobayevelayat
۵ مرداد ۱۴۰۲
❇️عباس علیه السلام دست داد
❇️ولـی دست به دشمن نداد
#طوبای_ولایت 👇
@toobayevelayat
۵ مرداد ۱۴۰۲