عصری یه خانم فقیرو پریشون تو خیابون نشسته بود داشت نون خالی میخورد
کمی جلوترمیوه فروشی بود کمی میوه گرفتم وپول نقد برگشتم بدم به اون خانم،
که قبول نکردگفت امروز سیر شدم تا فردا،
گفتم خواهش میکنم خوشحال میشم لااقل پولو بگیرید لازمتون میشه
گفت نه اصلا من گدا نیستم
گفتم باشه عزیزم هر طور راحتید♥️
گفت اسمتو بگو برات دعا کنم عزیزم
تجربه ی عجیب یه حس غریب💔
*ܢܿاܤܢܸܒ*
🗣 @tootiter
همسایه کانادایی درخونه رو زد گفت: از خونهت همیشه صدای خنده میاد، صدای زندگی. بوهای خوب میاد چی میپزی؟ گفتم واست میارم، آش رشته پختم بردم گفتم شبیه سوپه، اومد ظرف رو پس بده گفت: این سوپ نبود روح داشت، خیلی بیشتر از سوپ بود. من و نینیمون دوس داریم یه روز بیاییم خونهت دوست شیم باهات :)
Mahshid
🗣 @tootiter
صف شلوغ بود
یک خانم نوبتش که شد فروشنده وزن کرد و گفت میشه صد تومن
کارت بانکیش رو داد و فروشنده کشید و بلند گفت موجودی نداره!
کارت رو گرفت سرش رو پایین انداخت جوری که نگاهش با کسی درگیر نشه، بار رو برگردوند ریخت سرجاش!
حقیقتا کی بعضیا میخوان یاد بگیرن تو این شرایط که موجودی ندارد زیاد شده موجودی نداره رو داد نزنن!
Buh_LOL
🗣 @tootiter
روزی در جايی میخواندم كه شيطان، حضرت مسيح را به بالای برج برد و گفت: اگر تو وابسته و عزيز خدايی، از اين بالا بپر تا خدای تو، تو را نجات دهد!
مسيح آرام آرام شروع به پايين آمدن از برج كرد.
شيطان پرسيد، چه شد؟ به خدايت اعتماد نداری؟!
مسيح پاسخ گفت: مكتوب است كه تا زمانی که ميتواني از طريق عقلت عاقبت کاری را بفهمی، خدايت را امتحان نكن!
تا آنجا كه میتوانیم برای هر كاری سر به آسمان نگيرم و استمداد نطلبیم چون او بزرگترين یاریاش را كه عقلانيت است، قبلا هديه داده است.
نکته جالب متن فوق اینجاست که بزرگترین موهبت الهی که عقل است را نمیبینیم و باز دنبال معجزات دیگر هستیم...!
🗣 @tootiter
معلم دیفرانسیل صدام زد پای تخته، گفت این معادله رو حل کن. در حالی که داشتم نومیدانه فکر میکردم یه نفر از ته کلاس اشاره کرد که «مشتق اول بگیر».
من: دوستان میگن مشتق اول بگیر.
معلم: من هم میگم مشتق دوم بگیر بعدش.
و همینطور تا پایان معادله گفت که چه کنم. بعد پرسید «چرا درس نمیخونی؟»، یه نفر گفت «آقا شعر میگه»، یکی دیگه گفت «آقا ساز میزنه». گفت «دیدهاید یه عده بز وقتی میرسن به رودخونه همینجور میایستن به آب خیره میشن و جرئت ندارن رد بشن؟ بعد اولین بزی که زد به آب همۀ بزا میخوان از روی سر و کلۀ هم، از همون جایی که اولی رد شده، رد بشن فکر میکنن از جاهای دیگه نمیشه رد شد. ما عین اون بزاییم. فکر میکنیم همهمون باید از یه راه بریم. تو اگه موسیقی یا ادبیات دوست داری اینجا چیکار میکنی؟ چرا نمیری پی علاقهت؟».
من هم رفتم کنکور انسانی شرکت کردم. امیدوارم تندرست باشی آقای ناطق که خیلی معلمی کردی در حق من.
»مسعود راستیپور«
🗣 @tootiter
من نه از کسی عقب ترم و نه از کسی جلوترم!
من در زمان خودم زندگی میکنم...
تجربیاتی داشتم، انتخاباتی داشتم
تربیتی داشتم،اصولی داشتم
و خیلی چیزایی دیگه که باعث شدن امروز تو این نقطه و جایگاه باشم!
مقایسه رو رها میکنم..
درست و غلط و بحثهای بی نتیجه رو با آدمهای که ارزشش رو ندارن تموم میکنم و اونارو کنار میزارم و تلاش میکنم خودم باشم..
و زندگیمو بسازم اونجوری که دوست دارم و دلم میخواد!
نه با ترس از زبون این و اون...
✍🏼نیکتا
🗣 @tootiter
اول راهنمایی بودم
علوم نمره ام ۱۱ شد
و باید به بابام برگه نشون میدادم که امضا کنه
وقتی دید گفت چرا؟
گفتم معلمش آدم مزخرفیه،
سوالای سختی بود
گفت اینا درست، کجای کار تقصیر تو بود؟!
نمیشه که همش همه اشتباهات رو کامل بچسبونی به این و اون
ببین اشکال خودت کجاست
و درستش کن
این باعث شد
از اون به بعد تو هر جایی کمبود امکانات و اشکالات محیطی ای اگر بود
با زحمت بیشتر بتونم جبران کنم
سخت بود ولی شدنی
》WTF《
🗣 @tootiter
دیشب عروسیشون بوده
امروز صبح عروس با گریه زنگ میزنه به پدرش که کتک خورده
پدر عروس و تعدادی از مهمونهایی ک خونشون بودن میرن خونه عروس و داماد
هرچی در میزنن کسی درو باز نمیکنه
از دیوار میرن بالا و درو باز میکنن
حسابی داماد رو کتک میزنن و دختر رو با خودشون میبرن
حالا چرا کتک خورده؟! چون خانواده عروس طبق انتظارات داماد روز عروسی سنگ تموم نذاشتن
شما رو با سمی که الان شنیدم تنها میذارم
واقعا چی شد به اینجا رسیدیم
✍️ سیانوباکتر سابق
🗣 @tootiter
در ژاپن تعدادی بیمار باتشخیص اختلال استرس پس از سانحه(PTSD) القا شده توسط رئیس جهت درمان مراجعه می کردند. پرسیدم این چه تشخیصیه؟ گفتند اینها کسانی هستند که بخاطر تنبیه های شدید رئیسشان بیمار شده اند.پر بودند از کابوس و استرس و رنج. انسانها موجودات بلوری اند که رویشان باید نوشت: شکستنی
•دکتر روح الله صدیق•
🗣 @tootiter
مامانم چند روزه یهویی بی دلیل دستش درد گرفته
کلا هم خیلی به دکتر رفتن اعتقادی نداره بعد دیشب دیدم دنبال نوبت دکتره!!!
گفتم چقدر درد داری که میخوای بری دکتر؟
گفت دردم خیلی مهم نیس!
فکر اینم که آخرماه زایمان کنی چجوری بیام بالاسرت
با این درد کاری ازم برنمیاد🥲
》فهیم《
🗣 @tootiter
یه تاب توی باغمون هست که ما همیشه سوارش میشیم، یه روز که برادرزاده ام رو سوار تاب کرده بودم و مامانم تو حیاط داشت قدم میزدم، به ذهنم خورد چرا هیچ وقت به مامان نگفتیم بیا سوار تاب بشو، شاید اونم دلش میخواد ولی نمیگه، صداش زدم و سوار تابش کردم و کلی تابش دادم و اون خوشحال شد. اونجا بود یادگرفتم هیچ وقت آدمها را تو قالب سنشون یا جایگاهشون نذارم، گاهی لازمه اونا هم فارغ از همه ی قالبها خودشون باشن و شادی کنند.
》Mahnaz《
🗣 @tootiter
شریفترین آدمی که تو زندگیم دیدم پسرداییمه. مادرش چندسال پیش MS گرفت و رحمت خدا رفت. تو مدتزمانی که درگیر بیماری بود پروانهوار دور این مامان میگشت. یه شب خونشون خوابیده بودم دیدم تا صبح چند بار از خواب پا شد، صبح بهش گفتم: چت بود پس دیشب نذاشتی بخوابیم؟
گفت: مادرم گناه داره نمیتونه این دنده به اون دنده بشه میرم جابجاش میکنم که اذیت نشه. و برای چند سال این برنامه هر شبش بود!
》رهی《
🗣 @tootiter