👓 این کتاب روایت هایی صمیمانه و خودمانی از زندگی است. روایت هایی با تجربه های تلخ و شیرین. 😊
📖 برشی از کتاب
🌪️ احساس کرد درست وقتی که فکر میکرده زندگی برای او به بهترین حالتش رسیده است باید از همهی چیزهایی که برای بهدست آوردنشان جنگیده بود، از همهی چیزهایی که عمیقا دوست داشت، زنش، دخترهایش، شغلش، خانهاش، موقعیتش دست بردارد.
🌊حس کرد کسی که نمیدانست کیست یا چیست ناگهان از او میخواهد بازی را رها کند؛ آنهم دقیقا زمانیکه او دارد به بهترین شکل ممکن بازی میکند.
⚡ برای اولین بار احساس کرد دارد چیزی را از دست میدهد که همیشه فکر میکرد تنها متعلق به خودش بوده است. حس کرد در بازی نابرابری فریب خورده است. مثل کودکی بود که ناگهان اسباببازیاش را از او گرفته باشند.
😢 دلش خواست بزند زیر گریه، دلش خواست جیغ بکشد، اعتراض کند، التماس کند، فحش بدهد. دلش خواست برود وسط خیابان و رو به جایی که نمیدانست کجاست، فریاد بزند: "از جون من چی میخواید؟"
📚 برای امانت رایگان کتاب ها با خانم صداقت به آیدی
🆔 @borhan_112
هماهنگی بفرمایید.
♥️♥️♥️
✨ حریر هفده ساله، شر و شیطان ولی بسیار بیآلایش به عقد پسرعمویش درآمده است. روز عروسی باید به شهر دیگری برای زندگی برود، اما اتفاقی میافتد که همه چیز بهم میریزد.
🎭 دست سرنوشت حریر را به دربار پهلوی میکشاند در حالی که همسر دلخسته و مجروحش تنها چند فرسخ با او فاصله دارد و به دنبال همسر گمشده اش میگردد.
🖋️ این اثر در کنار روایت داستان دلدادگی یک دختر و پسر روستایی، وقایع تاریخی زمان آنها را نیز روایت میکند.
✅ نوجوانان و به طور کلی علاقهمندان به رمان و داستان، مخاطبان این کتاباند.
📚 برای امانت رایگان کتاب ها با خانم صداقت به آیدی
🆔 @borhan_112
هماهنگی بفرمایید.
♥️♥️♥️