نماز «حاج قاسم» با تربت یک شهید
شهید مهدی نعمایی عالی
دوستان آقا مهدی از خاک محل شهادتش چند عدد مُهردرست کرده بودند؛ من این مُهرها را به سردار نشان دادم و ایشان گفتند «من میخواهم با مهر تربت شهید در این اتاق نماز بخوانم.»
💠 @torbatkarblA
همسر شهید «مهدی نعمایی» درباره عید نوروزی که سردار سلیمانی نخستین مهمانشان بود، میگوید:
در این دیدار سردار وارد اتاق آقا مهدی شدند؛ دوستان آقا مهدی از خاک محل شهادتش چند عدد مُهر درست کرده بودند؛ من این مُهرها را به سردار نشان دادم و ایشان گفتند «می خواهم با مهر تربت شهید در این اتاق نماز بخوانم.»
بعد از شهادت سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی، وقتی پای صحبت خانواده شهدا مینشینیم، خوب احساس میکنیم که آنها عزیزترین سردار را از دست داده اند؛ حتی فرزندان کم سن و سال شهدا درد فراق سردار را با تمام وجود حس کردند؛ این داغ برای دختران شهید «مهدی نعمایی» آن قدر سنگین بود که بعد از شهادت سردار توان مدرسه رفتن را هم نداشتند و تا امروز انگشتر یادگاری سردار را به انگشت دارند و با یادش گاهی بغض میکنند و گاهی لبخند میزنند.
پای حرفهای همسر شهید «مهدی نعمایی» مینشینیم؛ او روایت میکند از سردار سلیمانی که نخستین مهمان عید نوروز سال ۹۸ بود و حال و روز دختران شهید بعد از شهادت حاج قاسم را.
💠 @torbatkarblA
عیدی ویژه شهید نعمایی به خانوادهاش
در زمان تحویل سال ۱۳۹۸ به همراه بچهها سر مزار آقامهدی رفته بودیم؛ به آقا مهدی گفتم «زمانی که شما در کنار ما بودید، هر سال یک عیدی خوب به من و بچهها میدادید؛ عیدی امسال ما فراموش نشود.»
از ابتدای عید نوروز امسال تا هفت فروردین به مسافرت رفته بودیم و تا آن روز هیچ مهمانی به منزل ما نیامده بود؛ همان شب که به منزل رسیدیم با ما تماس گرفته شد و گفتند «سردارسلیمانی قرار است فردا به دیدن خانواده شهدای ساکن در البرز بیایند و اگر آمدن به منزل شما قطعی شد، فردا اطلاع میدهیم.»
صبح روز هشت فروردین منتظر تماس بودم که با من تماس گرفته شد و گفتند «سردار سلیمانی حدود ساعت ۱۰ به منزلتان میآیند.» من بچهها را بیدار نکردم و با مادر آقامهدی تماس گرفتم و گفتم که «قرار است سردار سلیمانی به منزلمان بیایند.» در حال آماده کردن منزل بودم که زنگ منزلمان زده شد؛ سراغ بچهها رفتم و گفتم «بچهها بیدار شوید، مهمان عزیزی به منزلمان میآید.»
در را باز کردم؛ سردار و یکی از محافظان به منزلمان آمدند؛ ایشان بعد از احوالپرسی سراغ بچهها را گرفتند؛ به ایشان گفتم «بچهها دارند، آماده میشوند تا خدمت برسند.» سراغ بچهها رفتم؛ آنها چادرشان را سر کردند و با اینکه خوابآلود بودند با دیدن سردار شاد شدند؛ سردار روی ریحانه و مهرانه را بوسیدند و بچهها کنار ایشان نشستند. روی میز پذیرایی تبلت ریحانه را آماده گذاشته بودم تا از سردار عکس بگیرم؛ ایشان بعد از احوالپرسی به تبلت روی میزاشاره کردند و گفتند «این تبلت برای کیه؟» من گفتم «برای ریحانه خانم» سردار گفتند «خب، با تبلت ریحانه خانم یک عکس یادگاری بیندازید.» با تبلت عکس گرفتم اما کیفیت عکسها پایین بود؛ بعد با گوشی خودم تعدادی عکس گرفتم.
برای پذیرایی از مهمانها در حال رفتن به آشپزخانه بودم تا چای بیاورم؛ سردار گفتند «دخترم زحمت نکش بیا کنار ما بنشین.» من هم نشستم و سردار از مسائل و اوضاع و احوال زندگی پرسیدند. وقتی که با سردار سلیمانی صحبت میکردیم، یاد قرار سال تحویل افتادم که از آقامهدی عیدی خواسته بودم؛ همان موقع داستان را برای سردار تعریف کردم و به ایشان گفتم «دیدن شما در منزلمان عیدی من و بچهها بود.» سردار فرمودند «ان شاءالله عیدی شما دیدن روی حضرت مهدی (عج) باشد.»
بعد سردار پرسیدند «شما به دیدن رهبر انقلاب رفتید؟» من هم گفتم «سالی که نکوست از بهارش پیداست. وقتی اولین مهمان عید امسال ما شما هستید، ان شاءالله تا پایان سال دیدار با رهبر انقلاب نصیب ما میشود.» ایشان هم گفتند «ان شاءالله»
روی مبل نشسته بودیم، سردار به محافظی که در منزلمان بودند، گفتند که «جعبه انگشترها را بدهید که میخواهم به دخترانم انگشتر هدیه بدهم» ایشان یک انگشتر به مهرانه و ریحانه دادند و جعبه را روبروی من نگه داشتند و گفتند «دخترم یک انگشتر به انتخاب خودت بردار» من هم گفتم «سردار خودتان لطف کنید یک انگشتر به من بدهید» که یک انگشتر به من دادند و گفتم «این هدیه خیلی ارزشمند است.»
💠 @torbatkarblA
نماز حاج قاسم با تربت شهید مدافع حرم
بعد از گفت وگوی خودمانی سردار با بچهها، بچهها به ایشان گفتند «ما یک اتاق داریم که تمام وسایل بابا در آنجاست.» سردار گفتند «بسیار خوب، برویم به اتاق بابا.» به همراه سردار به اتاق آقامهدی رفتیم؛ سردار به در و دیوار اتاق آقا مهدی که قاب عکسهایی از شهید بود نگاه میکردند؛ عکسی از سردار و آقامهدی بود. من در کمد را بازکردم تاسردار کفش و پوتین و لباسهای آقامهدی را ببینند؛ سردار گفتند «احسنت، احسنت به شما که موزه درست کردید، خیلی کار قشنگی بود.»
بعد هم من در ویترین را باز کردم و انگشتر آقا مهدی را که سردار به شهید داده بود، نشان دادم. دوستان آقا مهدی از خاک محل شهادتش چند عدد مُهردرست کرده بودند؛ من این مُهرها را به سردار نشان دادم و ایشان گفتند «من میخواهم با مهر تربت شهید در این اتاق نماز بخوانم.» سردار اجازه ندادند برایشان سجاده بگذارم و با همان مهر تربت نماز خواندند.
بعد از اینکه نماز سردار تمام شد، مهرانه و ریحانه کنار ایشان ایستادند تا عکس یادگاری بگیرند؛ سردار به من گفتند «دخترم خودت هم بیا یک عکس بگیریم». من هم رفتم کنار بچهها با سردار عکس گرفتیم.
قاب عکسی از سردار و آقامهدی روی دیوار بود؛ من آن قاب عکس را به ریحانه و مهرانه دادم و گفتم «سردار به شما هدیه دادند شما هم این قاب عکس را به ایشان هدیه بدهید.» بچهها این قاب عکس را به سردار هدیه دادند و گفتند «این قاب عکس را به اتاقتان بزنید.»
زمان رفتن حاج قاسم فرا رسید؛ اصلا دلمان نمیخواست سردار از منزلمان بروند؛ موقع خداحافظی به سردار گفتم «برای من و بچهها دعا بفرمایید.» سردار گفتند «شما باید ما را دعا بفرمایید. دعا بفرمایید که من شهید بشوم.» با این جمله سردار جا خوردم و گفتم «سردار الان زود است؛ ان شاءالله سالهای سال سایهتان بالای سر ما باشد و آخر عمرتان به شهادت.» ایشان خم شدند و بچهها را بوسیدند. چندین بار از سردار خواهش کردم که باز هم در کنار ما بمانند اما حیف که دل کندن از سردار دلها خیلی سخت بود.
سردار رفتند من از پشت پنجره ایشان را دیدم که خودشان در را باز کردند و سوار ماشین شدند. در آن لحظه فقطاشکم جاری بود. خانواده آقا مهدی هم چند دقیقه بعد از رفتن سردار به منزلمان رسیدند و ایشان را ندیدند.
💠 @torbatkarblA
هدیه ویژهای که سردار سلیمانی از کرمان برای رهبر انقلاب برد
بیستم اسفند سال ۹۵ بود که «حاجقاسم» از کارگاه ساخت گنبد حرم مطهر اباعبدالله (ع) در کرمان بازدید کرد و «اتاق تربت» آخرین بخشی بود که پذیرای قدوم سردار شهید حاجقاسم سلیمانی شد. بعد از این زیارت بود که درخواست کرد مقداری از آن تربت را برای هدیه به رهبر انقلاب برایش جدا کنند.
💠 @torbatkarblA
بیستم اسفند سال ۱۳۹۵ بود که گفتند حاج آقا فقط ربع ساعت فرصت دارند تا از کارگاه ساخت گنبد حرم مطهر اباعبدالله (ع) در کرمان بازدید کنند.
آمدند و برخلاف ضیق وقت، با دل و جان به توضیحات یار دیرین خود علی مهاجری رئیس ستاد بازسازی عتبات استان کرمان گوش فرادادند از بخشهای مختلف کارگاه با دقت بازدید کردند و به بخش خشتهای طلا رسیدند و توضیحات مسئول مربوطه را هم شنیدند.
«اتاق تربت» آخرین بخشی بود که پذیرای قدوم سردار شهید حاجقاسم سلیمانی شد. اتاقی که حاوی تربتهایی است که از اطراف مرقد مطهر امام حسین (ع) از فواصل مختلف برداشته و برای انجام آزمایش به کرمان منتقل شده است.
صندوقهایی حاوی تربت که روی هر کدام فاصله از قبر مطهر قید شده و قرآنهایی که روی این تربتها قرار گرفته است.
💠 @torbatkarblA
وقتی شنید این تربت از نزدیکترین مکان به قبر مطهر امام حسین (ع) که شاهد ماجراهای کربلاست برداشته شده،
بیقرار شد، با ادب و احترام آن را بوئید و بوسید، چشم بر تربت گذاشت و با مولای خود نجوا کرد.
دقایقی فرصت خواست تا تنها باشد. در این خلوت عارفانه چه گفت و چه شنید، فقط خدا میداند؛ اما هرچه بود، «کلهُ خیر» بود و با چند سال تاخیر و البته حکماً بهوقت خودش محقق شد.
💠 @torbatkarblA
بعد از این زیارت بود که درخواست کرد مقداری از آن تربت را برای هدیه به رهبر انقلاب برایش جدا کنند.
هدیهای ناب از کرمان که توسط سرباز ولایت برای رهبر عزیز تدارک دیده شد.
و خلاصهی کلام، بازدیدی که قرار بود ربع ساعته تمام شود، سه ساعت به طول انجامید.
💠 @torbatkarblA
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)
#ما ملت امام حسینیم
#ما ملت شهادتیم
#سردار دلها
💠 @torbatkarblA
👈 مگر آن سرزمین چه سرزمینی است؟
آن سرزمین، تربت عشاق است،
کعبه ی عاشقین است،
نه من عرض میکنم، آقای ما ، امام اول ما
امیرالمؤمنین فرمود:وقتی دارد به سوی صفین می آید، رسید به آن سرزمین، آن همه سربازانش، سپاهیانش با او هستند، در آن بیابان که عبورش افتاد ، و الان این فرمایش را که می فرماید، امام حسن با او هست، امام حسین با او هست، شمر با او هست، شبث با او هست، خلق کثیری با او هستند دارند می روند به سوی صفین.
آن آتشی که معاویه روشن کرده،
برای خاموش کردن آن آتش.
همه بودند؛
امیرالمؤمنین که با این سپاهیانش، آن خلق مُعظَم، و عرض کردم این چند تن را که به زبان آوردم هم با امیرالمؤمنین بودن، امام حسن و امام حسین هست و شمر و شبث هم با او هستند، رسید به سرزمین کربلا،
سپاهیان می بینند که امیرالمؤمنین در این بیابان ایستاد،
سربازان ایستادند، ایستادند ، صف ها پشت هم ایستادند،گردن کشیدند: چیه ؟ چه خبره؟ چه شده؟ اینجا جای توقف نبود.
چه پیش آمد؟ چه حادثهای پیش آمده؟
گردن کشیدند، دیدند آن صادق مصدّق، آن آگاه به باطن عالم، آن باخبرِ از علوم مکنونهِ، از حقایق پنهانی، از آینده و از گذشته، وَعَلَّمَ آدَمَ الاَسماءَ کُلَّها
نگاه می کند به زمین ، نگاه می کند و با دست خود اشاره می کند می فرماید:
هاهنا اینجا و جای دیگر را ، اشاره می کند هاهنا اینجا ، جای دیگر را، هاهنا اینجا،
اینجا، آنجا، آنجا .
چیه یا امیرالمؤمنین؟
فرمود که:هاهُنا مَصارِعُ عُشّاقُِ الحَقّ
این خاک، این جا، این مکان، خوابگاه عشاق حق است.عاشقان خدا،خوابگاه عاشقان خدا.
💠 @torbatkarblA
امام حسین در کلام علامه حسن زاده املی
شعر در مدح و رثاى اهل البيت (ع )
امام صادق عليه السلام فرموده است :
من قال فينا بيت شعر، بنى الله له بيتا فى الجنه ؛ كسى يك بيت شعر درباره ما بگويد،خداوند براى او بيتى در بهشت بنا مى كند.
و نيز آن امام به حق ناطق فرموده است : من انشد فى الحسين عليه السلام بيتا من شعر فبكى او تباكى فله الجنه ؛ كسى كه در ماتم سالار شهيدان امام حسين عليه السلام بيتى سرود، پس گريست (اگر فعل بكى از تبكيه باشد، بدين معنى است كه ديگران را به گريستن برانگيخت )، و يا خود را به گريه زد، مر او را بهشت است
💠 @torbatkarblA
امام حسین در کلام علامه حسن زاده املی
حسن حال حر
مناسبت نقل در اين مقام كلام سيد نعمت الله جزائرى شوشترى در كتاب انوار نعمانيه است :
عده اى از موثقين حكايت كرده اند كه : شاه اسماعيل وقتى بر بغداد دست يافت به مشهد حضرت امام حسين آمد و از برخى مردم شنيد كه به حر بن يزيد رياحى طعن مى زدند، وى به نزد قبر وى آمد و دستور داد كه نبش قبر وى نمايند، او را خوابيده به همان وضعى يافتند كه شهيد شده و ديدند بر سر وى دستمال بسته شده ، شاه اسماعيل - نور الله ضريحه - خواست آن دستمال را بردارد؛ زيرا در كتب سير و تواريخ نقل شده بود كه آن دستمال حسين عليه السلام است ، كه سر حر را در آن واقعه اى كه مجروح شد بست و بر همان هياءت دفن گرديده است ؛ وقتى آن دستمال را از سرش باز كردند، خون حر راه افتاد به طورى كه قبر از آن پر شد، وقتى آن دستمال را بر سر بستند، خون باز ايستاد وقتى دوباره آن را باز كردند خون راه افتاد، و هر چه خواستند به غير آن دستمال جلوى خون را بگيرند ممكن نشد. پس بر آنها حسن حال حر روشن شد، شاه فرمان داد كه بر قبر وى ساختمانى بسازند، و خادمى براى قبر وى برگمارند تا در آن خدمت كند
💠 @torbatkarblA
امام حسین در کلام علامه حسن زاده املی
مرض خوره اندرونى در يزيد
آورده اند به نقل صحيح كه يزد را در آخر عمر مرضى پيش آمد كه آنرا خواره اندرونى گويند، كه روزى هزار بار آرزوى مرگ در دلش مى گذشت امام از كمان قهر قضا و قدر تير مرگش ميسر نمى گشت . ع : به مرگ خويش راضى گشتم و آن هم نمى بينم مى گفت .
روزى يكى از حكما يزيد را گفت كه هيچ مى دانى كه تو را مرض چيست و نيش و ريش درون را باعث كيست ؟ يزيد گفت : از كثرت نيش و در خبر دارم ، امام از حقيقت آن حال غافل و ناهوشيارم .فى الحال حكيم مقدار نخود موم انگبين را به رشته باريك بسته بدو داد، گفت : سر ريسمان را گرفته اين موم را فرو بر تا بر تا بر تو راز درونت از بيرون آشكار گردد و يزيد به قول حكيم موم را فرو برد و سر رشته را به دست نگاه داشت ، بعد از زمانى سر رشته را كشيده موم را بيرون آوردند دو عقرب سياه بر آن موم چسبيده بود از خلق او بيرون آمد.حكيم گفت : يا ابا الحكم دانستى كه ريش درونت به كدام نيش آراسته است و حجره تاريك ضميرات به زخم كدام جانور پيراسته ؟ گفت : آرى والله كه بدين ريش و بدين نيش گرفتارم . مدت مديد فريادها مى كرد تا بمرد. ع : اين است سزاى آن كه آتش عمل است . و هرگاه خواهند عقرب را از سوراخش بيرون آرند به همين دستور عمل بايد نمود كه در محبت موم آن شوم بى اختيار است ، و به دام چشم هايشان شهد مايل و گرفتار در صحراى دستپول و ششدر كودكان عرب جهت بازى طرب على الدوام با عقرب اين عمل مى نمايند كه بسيار مشاهده رفته
💠 @torbatkarblA
امام حسین در کلام علامه حسن زاده املی
ولايت امر بديهى است !
اسلام يعنى شيعه ، شيعه يعنى اسلام ، قرآن يعنى على عليه السلام ، قرآن يعنى حسين عليه السلام ، قرآن يعنى بقيه الله عليه السلام ، قرآن ولايت ، ولايت يعنى قرآن و قرآن ناطق و قرآن كه كتاب الله است ، اينها هيچ گاه از هم جدا نمى شوند و هيچ عارفى ، هيچ حكيم الهى و هيچ فرد مسلم و اهل قرآن نمى تواند به برهان دو دو تا، چهار تا از ولايت روگردان باشد، به خصوص كه علماى اماميه اثنى عشريه در كنار سفره ولايت به مقامات رسيده و صاحب تصنيفات و تاءليفاتى مى باشند، ركن اعظم آنها ولايت است و بدون ولايت محال است كه انسان به جايى برسد
💠 @torbatkarblA
امام حسین در کلام علامه حسن زاده املی
عظمت خداى تعالى
كلام مبارك مولايمان ، سيدالشهداء، ابو عبدالله ، حسين بن على عليه السلام است كه در دعاى عرفه فرمود: چگونه با آنچه كه در وجودش محتاج توست ، بر (وجود) تو استدلال آوريم ؟! آيا جز تو را ظهورى است كه تو را نيست ، تا آن ، مظهر تو باشد؟!.
پس ، خداى تعالى بالاتر و والاتر از آن است كه ذاتش به واسطه خلقش شناخته شود، بلكه بايد گفت كه حقيقت غير او شناخته نشود جز به او
💠 @torbatkarblA
امام حسین در کلام علامه حسن زاده املی
تفسير توحيد
صمد يعنى چه ؟ جناب ابن بابويه در توحيد از حضرت سيد الشهداء عليه السلام امام ابى عبدالله الحسين عليه السلام ، كه : انما يعرف القرآن من خوطب به ، در باب تفسير قل هو الله احد روايت كرده است كه :
الصود الذى لا جوف له ؛ صمد آن كسى است كه براى او جوف نيست . اجوف نيست ، جاى خالى ندارد، پر است .اگر يك خردل را، يك ذره را از حيطه وجودى او به در ببرى ، او را اجوف دانسته اى نه صمد.
💠 @torbatkarblA
امام حسین در کلام علامه حسن زاده املی
كى رفته اى ز دل كه تمنا كنم تو را؟!
به كلام كامل عرشى حضرت سيد الشهداء امام ابو عبدالله در دعاى شريف عرفه در بيان توحيد صمدى توجه بفرماييد كه كل الصيد فى جوف الفرا:
كيف يستدل عليك بما هو فى وجوده مفتقر اليك ؟ ايكون لغيرك من الظهور ما ليس لك حتى يكون هو المظهر نك ؟ متى غبت حتى تحتاج الى دليل يدل عليك ، و متى بعدت حتى تكون الاثار هى التى توصل اليك ؟ عميت عين لا تراك عليها رقيبا، و خسرت صفقه عبدلك تجعل له من حبك نصيبا... ؛
آيا غير تو را نصيبى از ظهور است كه تو از آن بى بهره باشى و آنگاه او تو را ظاهر سازد؟ كى غايب بوده اى كه محتاج به دليلى باشى تا بر تو دلالت كند، كى دور بوده اى كه آثار، ما را به وصلت برساند؟ كور است چشمى كه تو را مراقب خويش نبيند. زيانكار است بنده اى كه از عشقت بهره اى ندارد
💠 @torbatkarblA
امام حسین در کلام علامه حسن زاده املی
ماذا وجد من فقدك ؟
گويم : آن كه خدا دارد چرا بى نور است ؟ تعبير امام سيد الشهداء حسين بن امام على عليه السلام در دعاى عرفه چه قدر شيرين و دلنشين
و شيوا است كه : ماذا وجد من فقدك و ماالذى فقد من وجدك ؟
آن كس كه تو را دارد جانا ز چه محروم است ؟
من كه نشدم محروم تا با تو بپيوستم
💠 @torbatkarblA
امام حسین در کلام علامه حسن زاده املی
بى پناهى حسين (ع )
جناب سيد الشهداء عليه السلام به برادرش فرمود: كه اگر من به لانه حيوانات پناه ببرم ، بنى اميه بر من دست پيدا مى كنند.مى داند كه او را مى كشند و جناب اميرالمؤ منين عليه السلام مى دانست او را شهيد مى كنند، من عالم مى دانم كه من را مى كشند، حالا كه مى داند خوب چرا توى خانه ؟ چرا توى دهليز؟ چرا توى يك بيابانى بى اطلاع ؟ خوب ، حالا كه مرا مى كشند، طورى كشته و شهيد شوم كه خون من هدر نرود، مظلوميت من بر ملا بشود، آنها كه بالاخره على عليه السلام را مى كشتند، لذا مى رود به مسجد. اگر مسجد هم مى رفت آن شب او را مى كشتند، به يك وجه ديگر. چه بهتر كه حقانيتشان را بر مردم معلوم كنند، در مسجد سر نماز (مسجد ماءمن مردم است ) كه قساوت و شقاوت را خوب برساند.
اين را اختيار كرده ، اين مسير را برگزيده است ، نبايد گفت : چرا على اميرالمؤمنين عليه السلام تن به تهلكه داده ؟ چرا؟ قرآن كه مى فرمايد: لا بلقوا بايدكم الى التهلكه
ايشان بالاتر از اين حرفها است . امام اختيار مى كند آن طريق شهادت را كه حقانيتش پياده بشود و بر ملا بشود. فرمايش آقاى قزوينى با سخن جناب آقاى شعرانى هر دو يكى است كه فرمود: ائمه تقيه نمى كردند؛ چون عالم بودند به وقت و كيفيت وفات خود، بله امر به تقيه مى نمودند.
💠 @torbatkarblA
بر غريبى حسين و درد او گريه كنيد!
ثقه جليل ريان بن شعيب گفت : در روز اول محرم بر امام ابى الحسن رضا عليه السلام وارد شدم ، به من فرمود: اى پسر شبيب ! آيا روزه دارى ؟
گفتم : نه .
گفت : اين روز، روزى است كه زكرياى پيامبر در آن پروردگار خود را خواند و گفت رب هب لى من لدنك ذريه طيبه انك سميع الدعاء
يعنى اى پروردگار من ! مرا از نزد خويش ذريتى پاك ببخش ، همانا كه تو دعا را شنونده اى .
پس خداى تعالى دعاى او را مستجاب كرد، و ملائكه را فرمود تا زكريا را در حالتى كه وى در محراب ايستاده بود و نماز مى گزارد، ندا كردند كه : خداوند تو را به يحيى مژده مى دهد!
پس هر كس اين روز را روزه بدارد و خداى تعالى را بخواند، خداى تعالى او را اجابت كند، چنان كه زكريا را.
آنگاه گفت : اى پسر شبيب ! محرم آن ماه است كه مردم جاهليت در گذشته حرمت آن ماه را نگاه مى داشتند، اما اين امت نه حرمت ماه را شناختند و نه حرمت پيغمبر خود را. و در اين ماه ذريه او را كشتند، و زنان او را اسير كردند، و اثاث او را به تاراج بردند، خداوند هرگز آنان را نيامرزد!
اى پسر شبيب ! اگر براى چيزى گريه خواهى كرد، براى حسين بن على بن ابى طالب عليه السلام گريه كن ، براى آن كه او را مانند گوسفند ذبح كردند، و هيجده مرد از خاندان او با او كشته شدند كه روى زمين مانند آنها نبود.
اى پسر شبيب ! اگر خوشحال مى كند تو را كه در درجات بلند بهشت با ما باشى ، براى اندوه ما اندوهناك باش و از فرح ما شادمان .
و بر تو باد دوستى ما كه اگر مردى سنگى را دوست بدارد، خدا او را روز قيامت با آن سنگ محشور گرداند
💠 @torbatkarblA
36.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تربت امام حسین (ع) که از خاکبرداری زیر ضریح بیرون آمد!
💠 @torbatkarblA
17.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تربت امام حسین ع و اسرار آن
استاد میرباقری-کربلای معلی
💠 @torbatkarblA
فضیلت و آثار و برکاتى که براى تربت حسینى است
براى هیچ تربتى و قطعهاى از قطعات زمین نیست . خاک کربلا قطعهاى از بهشت است که خداوند قادر متعال به واسطه قدردانى از یک فداکار در راه دین که تمام هستى خود را فدا کرده ، در آن خاک، برکت و فضیلت و شفا قرار داده است .
اما در اینکه چرا تنها این خاک داراى چنین ویژگیها و آثار و برکات است؟ باید گفت : هر چیزى که در این عالم ، شرافت ظاهرى و یا معنوى پیدا مىکند، یا به خاطر انتساب آن به خداوند سبحان و شرافت ذاتى است، و یا به خاطر وقوع امر خارق العاده و مهمى است که به آن شرافت و برکت داده است .
در تربت کربلاى سیدالشهدا علیه السلام هر دو امر محقق شده است ، زیرا خاک کربلا بنا بر روایاتى ، هم شرافت ذاتى و خدا دادى ، و هم امر عظیم و واقعهاى مهم در آنجا واقع گردیده که آن شهادت حسین بن على علیه السلام و یاران وفادارش مىباشد ، لذا داراى فضیلت و آثارى خاص است .
آمده است که چون بر قبر امام حسین علیه السلام آب بستند، پس از چهل روز آب فرو نشست و اثر قبر محو گردید، یکى از اعراب بنى اسد آمد و از خاک قبضه قبضه برداشت و بویید تا بر قبر حسین رسید، و چون او را مىبوسید گریه مىکرد و مىگفت : پدر و مادرم به فدایت ، چه اندازه خوشبویى که قبر و تربت تو چنین خوشبو است ، آرى خاک مزار حسین علیه السلام سرمه چشم عاشقان و شیفتگانش بوده و ایشان را مجنون وار به سوى خود مىکشاند.
💠 @torbatkarblA