eitaa logo
خانه قرآن شهری ترنج بندرانزلی
435 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
3.1هزار ویدیو
30 فایل
۲۷ سال سابقه نشر و ترویج و اشاعه فرهنگ قرآنی. برگزاری محافل بزرگ قرآن کریم. برگزاری مجالس اهل بیت علیهم السلام ترنج ( تربیت. نیروی. جوان ) ارتباط با مدیر کانال، حسین رضوانی ۰۹۱۱۶۶۰۸۹۶۰ ۰۹۱۱۹۸۸۹۱۳۱ در پیام رسان ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بر من مکشوف شده است و قائل براین هستم که چهارمین کسی که در عالم است؛ وجود نازنین (سلام الله علیها) است. والله قسم آنقدر آبرو دارد که اگر دستان کوچک اش را بالا بیاورد ، نکرده می‌ گوید شد. این کرامت بسیار زیبا و شنیدنی نازدانه ی علیه السلام، از استاد رو ببینید و بشنوید. @torraanj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چگونه حرف زدن را از بیاموزیم! دوازدہ ویژگی یک"سخن خوب" از دیدگاہ قرآن کریم؛ ۱. آگاهانه باشد. "لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ" ۲. نرم باشد. "قَوْلاً لَّيِّناً" زبانمان تیغ نداشته باشد. ۳.حرفی که می زنیم خودمان هم عمل کنیم."لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ" ۴.منصفانه باشد."وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا" ۵.حرفمان مستند باشد."قَوْلًا سَدِيدًا" منطقی حرف بزنیم. ۶.سادہ حرف بزنیم."قَوْلاً مَّیْسُورًا" پیچیدہ حرف زدن هنر نیست. "روان حرف بزنیم" ۷.کلام رسا باشد." قَوْلاً بَلِیغًا" ۸.زیبا باشد."قولوللناس حسنا" ۹.بهترین کلمات را انتخاب کنیم. "یَقُولُ الَّتی هِیَ أحْسَن" ۱۰.سخن هایمان روح معرفت و جوانمردی داشته باشد. "و قولوا لهم قولا معروفا" ۱۱.همدیگر را با القاب خوب صدا بزنیم. "قولاً كريماً" ۱۲.کمک کنیم تا درجامعه حرف های پاک باب شود. "هدوا الی الطّیب من القول" @torraanj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌 خیلی مهمّه!!! به دو نفر زیاد کن، تا هیچ وقت فقیر و درمونده نشی! {وَ اْحرِصْ في الدنيا على الاِثنين} @torraanj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😭عجب وضعیتیه تو ! شبیه فیلمای آخرالزمانی شده! 😔 صحنه‌ایی از آوارگی فلسطینی‌ها در جنوب نوار غزه در نتیجه تهدیدات ارتش اسرائیل و بمباران مداوم آن یارب برسان تو را... اللهم عجل لولیک الفرج @torraanj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️سلام علیکم صبح بخیر . شهادت سه ساله حضرت ارباب، بر ارواحنافداه، نائب بر حقش، و بر تمامی دوستداران آل الله تسلیت باد.🖤 ❤️بہ یمن طلــــــــــــوعــی تازه، آرزو میکنم ❤️هرچہ صفای دل ❤️سلامت تن ❤️ لبخند ❤️عشق پاک ❤️و اجابت دعاست، ❤️از آن شما مهربانان باشد. ❤️صبح زیبای اول هفته تون ، پُر از الطاف الهی.    ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌ @torraanj
فقط اونجا که گفت : بکشید ما را، بعد صهیونیست ها منتظر بودن در ادامه بگه : ملت ما بیدار تر میشوند ولی در ادامه گفت : . سید حسن نصرالله خطاب به صهیونیست‌ها: بکشید ما را، ما نیز می‌کُشیم شما را. جملات و حرف های ما همیشه یک سان نیست و به یک خروجی منجر نمی شود! 👈 اصولا حرف مرد بعضی وقت ها اتفاقا دوتاست بکشید ما را، ما نیز می‌کُشیم شما را. @torraanj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روی لب‌هایَش‌ هَنوز آیِه ای اَز قُرآن‌ اَست... سالروز شهادت سلام الله علیها، بنت_الحسین علیه السلام بر تمامی شیعیان و محبین اهل بیت علیهم السلام تسلیت باد. @torraanj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چگونه صدای سلام الله علیها از خرابه به کاخ یزید رسید؟ به مناسبت سالروز سه ساله سلام‌الله‌علیها @torraanj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
که باشی، معنای زیباتری دارد. آنجاست که تمام آرزوهایت تنها در یک واژه خلاصه می شود. خوشبختی یعنی عاشق « (علیه السلام)» باشی. انتظار «زیارت» او در دلت بماند. و تمام آرزویت سفری تا مقصد « » باشد. @torraanj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگر دیدید نمازتان به شما نمیدهد، قبل تکبیر و شروع بگویید: 🖐 صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین" (رحمت الله علیه) @torraanj
@torraanj 🔴 پیرمردی بود که پس از پایان هر روزش از درد و از سختی هایش می نالید. دوستی از اوپرسید : این همه چیست که از آن رنجوری ؟ پیرمرد گفت : 👈 دو دارم که باید آنها را کنم. 👈 دو تا هم دارم که باید مواظب باشم ، بیرون نروند. 👈 دو تا هم دارم که باید آنها را و کنم. 👈 یک هم دارم که آنرا حبس کرده ام. 👈 یک نیز دارم که همیشه باید آنرا در قفسی آهنین ، زندانی کنم. 👈 و نیز دارم که باید از او مراقبت کنم و در خدمتش باشم. مردگفت : چه می گویی؟ آیا با من شوخی میکنی؟ مگر می شود انسانی این همه را با هم در یکجا جمع کند و مراقبت کند!؟ پیرمرد گفت : شوخی نمی کنم. اما حقیقت تلخ و دردناکی است. @torraanj 👈آن دو باز منند که باید باتلاش و کوشش از آنها مراقبت کنم. 👈آن دو خرگوش منند که باید مراقب باشم بسوی کشیده نشوند. 👈آن دو عقاب نیز ، منند که باید آنها را به کارکردن آموزش دهم. تا خودم و خرج دیگر برادران نیازمندم را مهیا کنم. 👈آن مار ، من است که مدام باید آن را در بند کنم. تا مبادا کلام ناشایستی از او سر بزند. 👈شیر ، من است که با وی همیشه در نبردم. که مبادا کارهای شرّی از وی سر زند. 👈و آن بیمار ، من است که محتاج هوشیاری ، مراقبت و آگاهی من دارد. ✅ این کار روزانه من است که این چنین مرا کرده و امانم را بریده اند. @torraanj
بعد از واقعه عاشورا دشمن تمام کسانی را که زنده مانده بودند ، اسیر کرد. میان این اسرا، یک دختر کوچک هم دیده می ‏شد. این دختر کوچک رقیه بود. رقیه دختر امام حسین علیهاالسلام که حالا بعد از شهادت پدرش به همراه عمه ‏اش زینب و اسرای دیگر به طرف شام می ‏رفت. از داخل خرابه های شام، صدای یک کودک به گوش می ‏رسید. تمام کسانی که در میان اسرا بودند، می ‏دانستند که این صدای رقیه دختر کوچک امام حسین است. رقیه از خواب بیدار شده بود و سراغ پدرش را می ‏گرفت. گویا خواب پدرش را دیده بود. در این حال یزید، دستور داد سر امام حسین علیه‏ السلام را به رقیه نشان بدهند. وقتی حضرت رقیه علیهاالسلام سر بریده پدرش امام حسین علیه‏ السلام را دید، با فریاد و ناله خودش را روی سر بریده پدرش انداخت و همان جا، از دنیا رفت. «شهادت دختر سه ساله علیهما السلام تسلیت باد» @torraanj
پس از اینکه (سلام الله علیها) رحلت کردند، یزید دستور داد چراغ و تخته غسالی برای غسل ایشان ببرند و پس از غسل حضرت رقیه (سلام الله علیها)، ایشان را با همان پیراهن کهنه ای که بر تن داشتند کفن کنند. زن غساله ای را آوردند و آب و کافور برای غسل ایشان آماده نمودند. زنان اهل بیت در آن شب تاریک، آن طفل مصوم را برهنه کردند و روی تخته گذاشتند. وقتی چشم زن غساله به پیکر نحیف و بی جان حضرت رقیه (سلام الله علیها) افتاد، دست از غسل دادن کشید و گفت بزرگ این اسیران کیست؟ (سلام الله علیها) فرمودند چه می خواهی؟ زن غساله از ایشان پرسید بیماری این دختر چه بوده که این چنین تنش کبود است؟ حضرت زینب (سلام الله علیها) در جواب فرمودند ای زن غساله، این دختر بیمار نبود. این کبودی هایی که بر روی بدن او می بینی، آثار تازیانه های لشگریان یزید بر بدن از گُل لطیف تر این طفل خردسال است. پس از آن زن غساله دوباره مشغول غسل شد و زنان در اطراف پیکر ایشان به گریه و عزاداری پرداختند. سپس پیکر ایشان را کفن کردند و در همان خرابه به خاک سپردند. البته برخی نوشته اند که حضرت رقیه (سلام الله علیها) را در همان پیراهن پاره ای که بر تن داشتند کفن کردند. ذکر این نکته لازم است که در کتاب معالی السبطین آمده است که وقتی برای تعمیر قبر حضرت رقیه (سلام الله علیها) پیکر سالم ایشان را از قبر بیرون آوردند، هنوز آثار زخم و جراحت تازیانه بر بدن آن حضرت باقی بود. منابع: ۱- زینب فروغ تابان کوثر، صفحه ۳۷۰ ۲- الخصائص الزینبیه، صفحه ۲۹۶ ۳- الوقایع و الحوادث، جلد ۵، صفحه ۸۱ ۴- ریاض القدس، جلد ۲، صفحه ۳۲۵ ۵- معالی السبطین، جلد ۲، صفحه ۱۷۱ @torraanj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوره مبارکه اسراء ، آیه ١٧ با صدای قاری مطرح کشور مصر مرحوم استاد وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَىٰ أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا و پاسى از شب را زنده بدار، تا براى تو [به منزله‌] نافله‌اى باشد، اميد كه پروردگارت تو را به مقامى ستوده برساند. @torraanj
✍عصر خلافت علیه السلام بود، آن حضرت روزي در مسجد كوفه در حضور جمعيت بالاي منبر رفت، پس از حمد و ثنا فرمود: اي مردم! بر سه گونه اند: ❶ گناهي كه آمرزيده شده است ❷ گناهي كه آمرزيده نشده است ❸ گناهي كه بر صاحبش، هم اميد بخشش داريم و هم ترس عدم بخشش. حبه عرني عرض كرد: اي ! آنها را براي ما شرح بده. امام (علیه السلام) فرمود: ①←گناهي كه آمرزيده است: آن گناهي است كه بنده اش را به خاطر آن به بلاها مبتلا و مجازات كند، پس خداوند بردبارتر و كريم تر از آن است كه بنده اش را دو بار مجازات نمايد. ②←اما گناهي كه آمرزيده نشود: عبارت است از ستم هايي كه بعضي از انسانها بر بعضي مي كنند، در واقع هيچ ظالمي (بدون مجازات) نگذرد، گرچه آن ظلم، زدن مشتي به مشتي، يا ماليدن دستي به دستي (براي هوسراني) و يا شاخ زدن شاخداري به بي شاخ باشد. پس خداوند براي بندگان، از يكديگر قصاص مي گيرد، تا ستمي از كسي (بدون مجازات) نماند، سپس خداوند در روز آنها را براي حساب رسي زنده كند. ③←اما گناه سوم: گناهي است كه خداوند آن را پوشانده است و توبه را بر صاحبش ارزاني فرموده است و گنهكار به گونه اي شده كه از گناهان خود ترسان و به رحمت خدا، اميدوار است، ما براي چنين گنهكاری، همان حال را داريم كه خودش همان حال را دارد كه عبارت از ترس از عذاب و اميد به رحمت الهي باشد 📚‍ اصول کافی، باب في ان الذنوب ثلاثة،حديث ۱ ص۴۴۳ ج۲ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @torraanj
@torraanj نصوح مردى بود شبیه زن ها ، صدایش نازک بود . صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت. او با سوء استفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار دلاکی مى کرد و کسى از وضع او خبر نداشت. او از این راه هم امرار معاش می کرد و برایش لذت بخش نیز بود. گرچه چندین بار به حکم وجدان کرده بود ، اما هر بار توبه اش را می شکست. روزی دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد. از قضا گوهر گرانبهایش همانجا مفقود شد ، دختر پادشاه در غضب شد و دستور داد که همه را تفتیش کنند. وقتی نوبت به نصوح رسید او از ترس رسوایی خود را در خزینه حمام پنهان کرد. وقتی دید مأمورین براى گرفتن او به خزینه آمدند، به رو آورد و از روى اخلاص و بصورت قلبی همانجا توبه کرد. ناگهان از بیرون حمام آوازى بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد. پس از او دست برداشتند و نصوح خسته و نالان٬ شکر خدا به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص شد و به خانه خود رفت. او عنایت پرودگار را مشاهده کرد. این بود که بر توبه اش ثابت قدم ماند و فوراً از آن کار کناره گرفت. چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد . ولی نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم و دیگر هم نرفت. هر مقدار مالى که از راه کسب کرده بود، در راه خدا به فقرا داد و از شهر خارج شد و در کوهى که در چند فرسنگی آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا مشغول گردید. در یکى از روزها همانطور که مشغول کار بود، چشمش به میشى افتاد که در آن کوه چرا می کرد. از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از کیست؟ عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعاً از شبانى فرار کرده و به اینجا آمده است، بایستى من از آن نگهدارى کنم تا صاحبش پیدا شود . لذا آن میش را گرفت و نگهدارى نمود. خلاصه میش زاد و ولد کرد و نصوح از شیر آن بهره مند مى شد. روزی کاروانى راه را گم کرده بود و مردمش از تشنگى رو به هلاکت بودند. عبورشان به آنجا افتاد، همین که نصوح را دیدند، از او آب خواستند، و او به جاى آب ، به آنها شیر داد. به طورى که همگى سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند. وى راهى نزدیک را به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانى کردند و او در آنجا قلعه اى بنا کرده و چاه آبى حفر نمود و کم کم در آنجا منازلى ساخته و شهرکى بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا آمده و در آن محل سکونت اختیار کردند، همگى به چشم بزرگى به او مى نگریستند. رفته رفته، آوازه خوبى و حسن تدبیر او به گوش پادشاه آن عصر رسید که پدر آن دختر بود. از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده، دستور داد تا وى را از طرف او به دربار دعوت کنند. همین که دعوت شاه به نصوح رسید، نپذیرفت و گفت: من کارى و نیازى به دربار شاه ندارم. و از رفتن نزد سلطان عذر خواست. مامورین چون این سخن را به شاه رساندند، شاه بسیار تعجب کرد و اظهار داشت حال که او نزد ما نمی آید ما مى رویم او را ببینیم. پس با درباریانش به سوى نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید، به امر شد که جان پادشاه را بگیرد. بنا به رسم آن روزگار و بخاطر از بین رفتن شاه در اقبال دیدار نصوح، نصوح را به تخت سلطنت بنشانند. نصوح چون به پادشاهى رسید، بساط را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده و بعد با همان دختر پادشاه، ازدواج کرد. روزی دربارگاهش نشسته بود٬ شخصى بر او وارد شد و گفت چند سال قبل، میش من گم شده بود و اکنون آن را از عدالت تو طالبم. نصوح گفت میش تو پیش من است و هرچه دارم از آن میش توست. دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منقول را با او نصف کنند. آن شخص به دستور خدا گفت: بدان اى نصوح، نه من شبانم و نه آن یک میش بوده است. بلکه ما دو فرشته براى آزمایش تو آمده ایم. تمام این ملک و نعمت٬ اجر توبه راستین و صادقانه ات بود که بر تو حلال و گوارا باد، و از نظر غایب شدند. به همین دلیل به و راستین، "توبه نصوح" گویند. @torraanj
آیا می دانید؟؟؟؟ @torraanj