eitaa logo
خانه قرآن شهری ترنج بندرانزلی
437 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
3.1هزار ویدیو
30 فایل
۲۷ سال سابقه نشر و ترویج و اشاعه فرهنگ قرآنی. برگزاری محافل بزرگ قرآن کریم. برگزاری مجالس اهل بیت علیهم السلام ترنج ( تربیت. نیروی. جوان ) ارتباط با مدیر کانال، حسین رضوانی ۰۹۱۱۶۶۰۸۹۶۰ ۰۹۱۱۹۸۸۹۱۳۱ در پیام رسان ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
(صلےالله‌علیه وآله) بر مردی وارد شدند، که از زندگی شکایت می کرد و آرزوی داشت، صلوات الله علیه به او فرمودند: ▫️«آرزوی مرگ نکن، چرا که اگر آدم خوبی باشی در صورت زنده بودن، بر خوبی هایت افزوده می‌شود. و اگر بدی کرده باشی فرصت جبران بدی ها و طلب رضایت از دیگران را پیدا می کنیم. بنابراین آرزوی مرگ نکنید» ▫️زمانی برسد که ما محتاج گفتن یک لا اله الا الله و محتاج گفتن یک استغفرالله می شویم و دیگر به ما فرصت نمی دهند چرا خودمان آرزوی از دست رفتن فرصت را بکنیم؟ @torraanj
عليه السلام به همراهى مردى سياحت مى كرد، پس ‍ از مدتى راه رفتن گرسنه شدند و به دهكده اى رسيدند. عيسى عليه السلام به آن مرد گفت : برو نانى تهيه كن و خود مشغول شد. آن مرد رفت و سه عدد نان تهيه كرد و بازگشت ، اما مقدارى صبر كرد تا نماز عيسى عليه السلام پايان پذيرد. چون نماز طول كشيد يك دانه نان را خورد. حضرت عيسى عليه السلام سوال كرد نان سه عدد بوده ؟ گفت : نه همين دو عدد بوده است . مقدارى بعد از غذا راه پيمودند و به دسته آهوئى برخوردند، عيسى عليه السلام يكى از آهوان را نزد خود خواند و آن را ذبح كرده و خوردند. بعد از خوردن عيسى فرمود: به اذن اى آهو حركت كن ، آهو زنده شد و حركت كرد. آن مرد در شگفت شد و سبحان الله گفت : عيسى عليه السلام فرمود: ترا سوگند مى دهم به حق آن كسى كه اين نشانه قدرت را براى تو آشكار كرد بگو نان سوم چه شد؟ گفت : دو عدد بيشتر نبوده است ! دو مرتبه به راه افتادند و نزديك دهكده بزرگى رسيدند و به سه خشت طلا كه افتاده بود برخورد كردند. آن مرد گفت : اينجا ثروت زيادى است ! فرمود: آرى يك خشت از تو، يكى از من ، خشت سوم را اختصاص مى دهم به كسى كه نان سوم را برداشته ، آن مرد حريص گفت : من نان سومى را خوردم . عيسى عليه السلام از او جدا گرديد و فرمود: هر سه خشت طلا مال تو باشد. آن مرد كنار خشت طلا نشسته بود و به فكر استفاده و بردن آنها بود كه سه نفر از آنها عبور نمودند و او را با خشت طلا ديدند. همسفر عيسى را كشته و طلاها را برداشتند، چون گرسنه بودند قرار بر اين گذاشتند يكى از آن سه نفر از دهكده مجاور نانى تهيه كند تا بخورند. شخصى كه براى آن آوردن رفت با خود گفت : نان ها را مسموم كنم ، تا آن دو نفر رفيقش پس از خوردن بميرند و طلاها را تصاحب كند. آن دو نفر هم عهد شدند كه رفيق خود را پس از برگشتن بكشند و خشت طلا را بين خود تقسيم كنند. هنگامى كه نان را آورد آن دو نفر او را كشته و خود با خاطرى آسوده به خوردن نانها مشغول شدند. چيزى نگذشت كه آنها بر اثر مسموم بودن نان مردند. حضرت عيسى عليه السلام در مراجعت چهار نفر را بر سر همان سه خشت طلا مرده ديد و فرمود:(1) (اين طور دنيا با اهلش رفتار مى كند.)(2) یکصد موضوع پانصد داستان 1- هكذا تفعل الدنيا باهلها. 2- پند تاريخ 2/124 - انوار نعمانيه ص 353.. @torraanj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✳️ الله الله فی الایتام... ✍ [شهاب‌الدین] بعد از حمام دوباره به رخت‌کن برگشت. مشغول لباس پوشیدن بود. حمامی گفت: «آقا، خاطرتان هست پسرانتان کوچک بودند اینجا می‌آمدید؟» «بله.» «من از شما خاطره‌ای دارم که هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم.» «عجب! چه خاطره‌ای؟» «آقا، یک روز توی همین سربینه چند بچه بودند. شما و آقازاده‌هایتان وارد حمام شدید. بچه‌ها تنها آمده بودند. شما از من پرسیدید: «این بچه‌ها تنهایند؟ بزرگ‌تری همراهشان نیست؟» من به شما عرض کردم این بچه‌ها یتیم‌اند. به پسرانتان آرام گفتید جلوی آن‌ها شما را بابا صدا نزنند. پول حمام آن بچه‌ها را هم حساب کردید. یک مقداری هم به من پول دادید. چون نزدیک شروع مدارس بود، فرمودید برای این بچه‌ها لوازم مدرسه تهیه کنم.» شهاب‌الدین دستی به ریش‌هایش کشید و گفت: «کار عجیبی نکردم؛ سفارش مولایمان است. «الله الله فی الایتام...» یتیم خیلی حرمت دارد؛ اگر اشک بریزد عرش به لرزه در می‌آید. خدا ما را کمک کند در خدمت به ایتام. 📚 از کتاب | برش‌هایی از زندگانی آیت‌الله سید شهاب‌الدین 📖 صفحات 175 و 176 @torraanj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
، ، چرا درک نمی کنیم این ها تاوان دارد... دل شکستن دارد ... چرا متوجه نیستیم این ها به ما مربوط نیست👇 فلانی دزده ... فلانی زشته ... فلانی خیانت کرده و ... 👈چرا کسی متوجه زندگی شخصی خودش نیست؟ همه شدند ... همه شدند ... همه کارند جز خودمان ... ای کاش این را بدانیم که👇 در هر قبری فقط یک نفر دفن می شود ... 🔴پس فکر اعمال و افکار خودمان باشیم ... فقط کافیست پاهایمان را کمی از زندگی بقیه بیرون بکشیم... باور کنیم خودمان هم آرام می شویم ... @torraanj
تاثیر عجیب در حق دیگران علیه السلام مےفرمایند: "اگر شخصی در پشت سر برادر مؤمنش برای او دعا کند، از عرش ندا می شود؛ برای تو صد هزار برابر مثل او است (صد هزار برابر برای تو ظاست) این در حالی است كه اگر برای خودش دعا می كرد، فقط به اندازه همان یك دعایش به او داده می شد. پس دعای تضمین شده ای که صد هزار برابر آن داده می شود، بهتر است از دعایی(دعای شخص دعا کننده برای خود) که معلوم نیست مستجاب بشود یا نشود." 📚‍ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۲۱۲ 👈حال اگر کسی برای بهترین مخلوق (علیه السلام) دعا کند چه می شود ؟ 💠 اللّهُمَّ عَجّل لِوَلیّکَ الفَرَج وَ العافیَه وَ النَّصر @torraanj
✅حضرت آیت‌الله قدس‌سره: ✨به‌گونه‌ای بخوان که چشم تو قرآن را ببیند، گوش تو قرآن را بشنود و قلب تو نسبت به معارف بلند او حضور داشته باشد. ☘️ باید آن را از آفرینندۀ قرآن تلقی کند، که قرآن را می‌گوید و تو شنونده قرآن هستی. 📚برگرفته از خاطرات حجت‌الاسلام‌والمسلمین حاج شیخ علی بهجت @torraanj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میرزا ابوالفضل قهوه چی در مسجد جمکران خدمت (عجل الله تعالی فرجه) مشرف شد و سوال کرد : شما که این همه یار دارید, پس چرا تشریف نمیارین ؟!  🎙استاد @torraanj
◽️بسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ 🔹...أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ ۚ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَٰلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَىٰ أَشَدِّ الْعَذَابِ ۗ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ...آیا به بخشی از کتاب [آسمانی] ایمان می آورید و به بخشی دیگر کفر می ورزید؟ پس کیفر کسانی از شما که چنین تبعیضی را [در آیات ] روا میدارند، جز خواری در زندگی دنیا نیست، و روز آنان را به سوی سخت ترین عذاب باز میگردانند، و خدا از آنچه انجام می دهید، بی خبر نیست. ▪️سوره بقره قسمتی از آیه ۸۵ یکی دیگر از اقسام ایمان که مورد نکوهش است ایمان گزینشی است که متاسفانه در عصر کنونی مبتلایان زیادی دارد. برخی تنها به آن دسته از احکام و عقاید ایمان دارند که مطابق خواستشان است و ضرر خاصی به آنها نمی رساند و اگر خلاف این باشد با توجیهات گوناگون گاه حکم خدا را مخالف عقل خود و گاه آن را خلاف می دانند و با آن می جنگند. نشانه‌ى ايمان واقعى، عمل به دستوراتى است كه برخلاف سليقه‌هاى شخصى انسان باشد. 🔸️از علیه السلام  سوال شد: بودن فرد با چه چیز شناخته می شود؟ فرمود: با تسلیم در برابر خدا و رضایت از هر غم و شادی که به او می رسد. اصول کافی:ج ۲ص۶۳ @torraanj
38.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اثر فاخر و گرانسنگ موسیقی فیلم بوی پیراهن یوسف ساخته استاد مجید انتظامی یاد و خاطره همه شهدای والامقام میهن و مفقود الاثرها گرامی باد. @torraanj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کتابی که به این زیبایی می‌شود و بر جان می‌نشیند حتما کلام خداست. (حتی فارغ از محتوای فاخر و حتی فارغ از هم‌گامی آواهای صامت و مصوت حرف به حرف در موسیقی کلام !) 🔴ببینید و بشنوید، صوت ملکوتی و قطعه ای روح افزا و متحیر کننده از خادم الرضا علیه السلام، استاد @torraanj
مرد یهودی از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) از برتری (صلی الله علیه و آله ) بر سایر انبیاء و پرسید و گفت: امر کرد فرشته ها بر آدم(علیه السلام ) کردند ولی بر (صلی الله علیه و آله ) چنین مقامی نداد....؟ (علیه السلام ) فرمود: خداوند متعال افضل تر از آنچه به آدم داد به (صلی الله علیه و آله ) عطا فرمود، و آن این است که سبحان به محمد صلوات فرستاد و امر کرد فرشته ها بر آن حضرت بفرستند و تمام خلقش را متعبد و متعهد کرد که تا بر آن حضرت صلوات بفرستند... 📚 حلیة الاعمال صفحه ٣٠٣ با نشر مطالب در ثواب آنها سهیم باشیم. @torraanj
آیت الله ره: من یادم هست وقتی که بچه بودم، در خانواده وقتی همه به خواب می‌رفتند، آخر شب می‌آمدم خدمت پدر. پدرم این قصه‌های پیغمبران را در همان طفولیت برای من نقل می‌کرد و گاهی مثلاً یک قصه چندین شب طول می‌کشید و همین‌طور مقید بودم و گوش می‌کردم. وقتی این برنامه‌اش مصادف شد به ایام محرم، پدرم جریان و جریان مسافرت حضرت، جریان بیعت گرفتن از علیه السلام در مدینه، جریانی که از این شروع شده است، به تفصیل، شب به شب نقل می‌کرد. 🔺اینها کارهای موثری است. یعنی و یکی از خدمات بزرگی که به می‌کنند همین است که سرگذشت اینها را برای طفل بیان کنند. این در وجود طفل از همان طفولیت اثر می‌گذارد. در اخلاقش، کردارش، رفتارش، در عبادتش، نمازش، روزه اش اثر می‌گذارد و همهٔ اینها را اصلاح می‌کند. ‌‌ @torraanj
یـڪ بـا حجـــ❣ـــاب : 💎براے پدرش افتخار؛ 💎براے برادرانش عزت؛ 💎بـراے همســرش گـنـج؛ 💎براے فرزندانش بهترین الگو؛ 💎و براے جامعہ آرامش مےباشــد... @torraanj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 به گوشی همسرت سرک نکش🔻 باید اینو قبول کنی که تو زندگی مشترک لازمه به حریم خصوصی همسرت احترام بزاری... تلفن همراه، رايانه و تبلت همسرت محدوده‌های شخصی اونه.. تصور نكن ممنوع بودن وارد شدن به اين محدوده‌ها، به معنی اينه كه اتفاقات ممنوعه وحشتناكی توی اونها داره... ❌حق نداری به تلفن همسرت سرك بكشی نه به اين دليل كه ممكنه تو پيامك‌ها و تماس‌هاش رد پای رابطه ممنوعه‌ای رو ببینی. اين حق همسرته كه درد دل‌های پيامكیش با خواهرش رو دور از چشمت نگه داره يا اينكه تو دفترچه يادداشت گوشیش حرف‌های دلش رو بنویسه. @torraanj
🔴 💠 بحث و به وسیله نوشتاری، بدترین نوع بحث کردن است. زیرا طرفین نمی‌توانند لحن و صحبت کردن یکدیگر را ببینند و این مسئله در اکثر موارد باعث می‌شود چرا نمی‌توانند مقصود یکدیگر را در فضای پیامکی به طور‌ کامل به یکدیگر منتقل کنند. 💠 اگر گاهی مجبور شدید مطلبی را در مواقع دلخوری، با پیامک انتقال دهید حتما منظور خود و یا حالت درونی خود را بیان کنید مثلا بیان کنید که این پیامم بود و یا از روی علاقه و یا عصبانیت و ... بود. 💠 اما سعی کنید و یا تلفنی مسئله را حل کنید. 💠 برکات صحبت کردنِ حضوری، صدها برابر فضای پیامکی است. @torraanj
🔴 💠 یک نکته‌ی مهم اینکه اگر از سمت همسرتان دریافت می‌کنید هیچ وقت از همان اول شروع به انتقاد نکنید: ⁉️ چرا رنگ قرمزش را نگرفتی؟ ⁉️چرا کوتاه ترش را نگرفتی؟ ⁉️ چرا فلان مدل را نگرفتی؟ ⁉️ چرا .... 💠 اخلاق اسلامی حکم می‌کند که با کمال میل هدیه‌ی همسرتان را بپذیرید. سعی کنید حتی اگر خوشتان نیامد از آن استفاده کنید تا نتایج آن را ببینید! 💠 هیچ وقت هدیه‌ی همسرتان را به کسی نبخشید؛ فکر اینکه بخواهید بروید مغازه و آن را تعویض بکنید را از سرتان بیرون کنید. 💠 با کمال میل و با هیجان، هدیه‌ی همسرتان را قبول کنید. این رفتار، شما را به شدّت می‌کند. 💠 حتی اگر روزی همسرتان فهمید که برخی خصوصیات این هدیه، مورد پسند شما نبوده به او بگویید بخاطر علاقه‌ام به تو از آن استفاده کردم و چون انتخاب تو بود برایم شیرین و لذت‌بخش بود. @torraanj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸این مبلغ را نذر شما کردم🔸 📝 دکتر علی حائری شیرازی ( مرحوم آیت الله ) از 🔹 مدتی بعد از آنکه پدر امامت جمعه را رها کردند، در قم رحل اقامت گزیدند. متاسفانه بعضاً هم تنها بودند! گاه گداری من و بچه ها سری می زدیم ... به واسطه ی بیماری ای که داشتند رژیم غذایی سختی هم گرفته بودند و مثلاً بین گوشتها فقط مجاز به خوردن شکمبه گوسفند بودند بلکه مداومت به آن مانند یک دارو . خب شکمبه ها را هم به جهت ارزان تر شدن و هم به جهت تمایل شخصیشان، پاک نکرده می گرفتند و خودشان پاک می کردند. از نیمه های شب چند ساعتی به حمام زیر زمین میرفتند و آنها رو خوبِ خوب تمیز می کردند و بار می گذاشتند و صبح، چنانچه همچو منی مهمانشان بود، با هم می خوردیم ... 🔹 در این ایام، اموراتشان هم نوعاً از سخنرانی هایی که دعوت می شدند می گذشت. پاکت سخنرانی را هم در جیب بالای قبایشان می گذاشتند. من هم به رسم فضولی، بعضاً پاکت را چک می کردم تا ببینم وسعت دخل و خرج به چه میزان است؟ این بار در پاکت فقط یک تراول پنجاهی بود و میبایست تا سخنرانی بعدی با همین مبلغ مدیریت میکردیم ... بماند. 🔹 یک روز صبح گفتند: فردا جلسۀ کمیسیون خبرگان دارم و می‌خواهم یک حمام اساسی بروم. تو هم میای؟! اول استقبال نکردم ... بعد ادامه دادند، در یکی از کوچه های فرعی گذر خان، یک حمام عمومی قدیمی هست. قبلاً یکبار تنهایی رفتم؛ خوب دَم می شود، دلاک کار بلدی هم دارد. احساس کردم تنهایی سختشان است که بروند؛ پذیرفتم همراهیشان کنم. بقچه ای از حوله، لباس و صابون فله‌ای با خود بردیم. وقتی وارد شدیم، روی در نوشته بود: «هزینه هر نفر، دو هزار و پانصد تومان». پیش قدم شدم و حساب کردم. پدر راست می گفت. آنچنان حمام دم داشت که گویی به سونای بخار رفته ایم. دلاک پیرِ کار بلد هم روی هر نفر قریب نیم ساعت تا سه ربع ساعت وقت می گذاشت! حمام خیلی خیلی خوبی بود. آدم واقعاً احساس سبکی و نشاط میکرد. 🔹 در وقت خارج شدن، دم در به من گفتند انعام دلاک را حساب کردی؟ گفتم نه! گفتند: صدایش کن. پیرمرد را صدا کردم آمد. پدر دست در جیب کرد و همان پاکت تراول پنجاهی را به او داد! او تراول را گرفت، بوسید، بر چشم گذاشت و نگاهی به بالا کرد و رفت. من هاج و واج و متعجب به پدر نگاه می کردم. گفتم زیاد ندادید؟ گفتند نه! بعد مکث کردند و گفتند: مگر چقدر بود؟ گفتم پنجاه تومان؛ و این هر آنچه بود که در پاکت داشتید! نگاهی تیز و تند کردند. پنج یا پنجاه؟ پنجاه!! نچ ریزی گفتند و برگشتند بسمت حمام. چند قدم نرفته، توقف کردند، برگشتند نگاهی به بالا کردند، بعد به سمت من آمدند. گفتند: «دیگه امیدوار شده، نمیشه کاریش کرد، بریم» 🔹 وارد گذر خان شدیم به فکر مخارج تا شب بودم. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که کسی از حجره‌ای با لهجه غلیظ اصفهانی بلند داد زد: «حَجا آقا! حَجا آقا! خودش را دوان دوان بما رساند و رو به من کرد و گفت: «آقای حائری شیرازی هستند؟» گفتم: بله. گفت: «حاج آقا یه دقه صبر کنید»! رفت و از میز دکان، پاکتی آورد و به پدر داد. پدر با نگاهی تند گفت: «من وجوهات نمی گیرم!» گفت: «وجوهات نیست، نذر است». گفتند: «نذر؟» گفت: «دیروز برای باری که داشتم، در گمرک مرز اشکالی پیش آمد. شما همان موقع در شبکه قرآن مشغول صحبت بودید. مال، خراب شدنی بود. نگاهی به بالا کردم که اگر مشکل همین الان حل شود، مبلغی را به شما بدهم. همان موقع، حل شد و شما امروز از این جا رد شدید!!» پدر متبسم شد. رو به من کرد که پاکت را بگیر. گرفتم. خداحافظی کردیم و راه افتادیم. 🔹 در حین حرکت، آرام در گوشم گفتند: «بشمارش!! » من هم شمردم. ده تا تراول پنجاه هزار تومانی بود. بعد بدون آنکه چیزی بگویم، درِ گوشم گفتند: 🧮 «ده تا بود؟!» بعد این آیه را خواندند: «مَن جَاءَ بِالحَسنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمْثَالِهَا» ... نگاهی به بالا کردند و گفتند: بی‌حساب می‌دهد. به هرکه اهل حساب و کتاب باشد با نشانه می‌دهد که بفهمی مال اوست نه دیگری. آنرا در جیبت بگذار تا به اهلش بدهیم. @torraanj
از شخصـے پرسیدند: تا چقدر راه است؟ گفت: یڪ قدم گفتند: چطور؟! گفت: مثل یڪ پایتان را ڪہ روے نفس شیطانـے بگذارید پاے دیگرتان در بهشت. @torraanj