#داستان_پندآموز
@torraanj
روزی هارون به بهلول گفت:
آیا میتوانی از #قیامت و #صراط و #سوال و #جواب آن دنیا مرا آگاهی دهی؟
#بهلول جواب داد:
به خادمین خود بگو تا در همین محل آتش نمایند. و تابه بر آن آتش نهند تا سرخ و خوب داغ شود.
#هارون امر نمود تا چنان کردند.
آن گاه بهلول گفت:
اکنون من با پای برهنه روی این تابه میایستم و خودم را معرفی میکنم. و آن چه را خوردهام و هر چه پوشیده ام، میگویم.
سپس تو هم باید پای خود را مانند من برهنه نمایی و خود را معرفی کنی و آن چه خورده و پوشیدهای ذکر نمایی.
هارون قبول کرد.
👈 آن گاه بهلول روی تابه داغ ایستاد و فوری گفت:
بهلول، خرقه و نان جو و سرکه. سپس فوری پایین آمد و ابدا پایش نسوخت.
👈 چون نوبت به هارون رسید، تا خود را با القاب طولانی معرفی کند، پایش بسوخت و پایین افتاد.
بهلول گفت:
⬅️ سوال و جواب قیامت به همین طریق است.👇
🔴 آنها که درویش بودند و از تجملات دنیایی بهره ندارند آسوده بگذرند.
⭕️ و آنها که پایبند تجملات دنیا باشند به مشکلات گرفتار آیند.
@torraanj