؛ـتَـرٰاوُشَات
رفتم کتاب بخرم داخل حرم ، موقع حساب کردن یه تسبیح دیدم خوشم اومد برداشتم؛موقعحسابکردن،هندزفری تو
اما تا اونجایی که پشت کتابو دیدم ، و متوجه شدم ۲ برابر هزینه کتاب...پول تسبیح شده 🥲🚶🏻
آره خلاصه هرچی چشتون گرفت و نخرید 🗿
من صبورم خیلی صبور ولی وقتی قلبم عمیقا بشکنی اونوقت نه سرت داد میزنم نه دعوات میکنم نه باهات قهر میکنم سکوت میکنم بیخیال از کنار همه رفتار های زشتت رد میشم دیگه ازت خواهش نمیکنم اونوقته که دیگه واسم مُردی!
°• 𝚝𝚛𝚊𝚟𝚘𝚜𝚑𝚊𝚝 •°
حال ندارم داستانش کنم
فقط همین که یک ساعت قبل از اینکه
از مشهد راه بیفتم..
خود آقا غذای مضیفشو برامون جور کرد :))
؛ـتَـرٰاوُشَات
حال ندارم داستانش کنم فقط همین که یک ساعت قبل از اینکه از مشهد راه بیفتم.. خود آقا غذای مضیفشو برام
حس اون طفلیو رو دارم که مامانباباشو میزنه بهشون میگه خیلی بدین..
ولی تهش بازم بغلش میکنن و در آغوش میگیرنش :)
تصمیم گرفتم چند نفر رو از دایره رفیقام خارج کنم و به دایره 'افراد آشنا' وارد کنم.
نمیخوام برچسب 'رفیق' به هر کسی بزنم. هر کسی رو 'دوست'حساب کردن حماقت و خامیه
°• 𝚝𝚛𝚊𝚟𝚘𝚜𝚑𝚊𝚝 •°
تو به خودت بدهکاری"
به چشمات،برای دیدن لحظه موفقیتت
به گوشات،برای شنیدن اسمت از میکرفن ها
به پاهات، برای قدم زدن تو دانشگاه ها یا محل کار رویاییت
به دستات، برای تلاششون
به قلبت،برای این همه صبوری و قشنگیش.
°• 𝚝𝚛𝚊𝚟𝚘𝚜𝚑𝚊𝚝 •°