حال ندارم داستانش کنم
فقط همین که یک ساعت قبل از اینکه
از مشهد راه بیفتم..
خود آقا غذای مضیفشو برامون جور کرد :))
؛ـتَـرٰاوُشَات
حال ندارم داستانش کنم فقط همین که یک ساعت قبل از اینکه از مشهد راه بیفتم.. خود آقا غذای مضیفشو برام
حس اون طفلیو رو دارم که مامانباباشو میزنه بهشون میگه خیلی بدین..
ولی تهش بازم بغلش میکنن و در آغوش میگیرنش :)
تصمیم گرفتم چند نفر رو از دایره رفیقام خارج کنم و به دایره 'افراد آشنا' وارد کنم.
نمیخوام برچسب 'رفیق' به هر کسی بزنم. هر کسی رو 'دوست'حساب کردن حماقت و خامیه
°• 𝚝𝚛𝚊𝚟𝚘𝚜𝚑𝚊𝚝 •°
تو به خودت بدهکاری"
به چشمات،برای دیدن لحظه موفقیتت
به گوشات،برای شنیدن اسمت از میکرفن ها
به پاهات، برای قدم زدن تو دانشگاه ها یا محل کار رویاییت
به دستات، برای تلاششون
به قلبت،برای این همه صبوری و قشنگیش.
°• 𝚝𝚛𝚊𝚟𝚘𝚜𝚑𝚊𝚝 •°
تو زندگی ی مرحله ای هست که فقط میشینی و نگا میکنی نه می خندی ، نه گریه میکنی ، نه عصبانی میشی ، خنثیِ خنثی ، به گذشتت فک میکنی ، به تموم چیزایی که برات مهم بودن و حالا بهشون حسی نداری...
به آیندت فک میکنی که چقدر مبهمه ، چقدر ترسناکه ، چقدر همه چی پوچ و بی معنیه
°• 𝚝𝚛𝚊𝚟𝚘𝚜𝚑𝚊𝚝 •°
وقتی حرفا و کاراش باهم نمیخونن
بدون که فقط میخواد تورو وابسته خودش کنه،
لطفا عاشقش نشو!!
°• 𝚝𝚛𝚊𝚟𝚘𝚜𝚑𝚊𝚝 •°
https://eitaa.com/travoshat/4436
سالهاست
منتظر آمدن روزهای بهترم
ولی نمیدانم چرا هنوز هم
دیروز ها بهترند 🫂
---------
بسی زیبا :))