eitaa logo
اندکی تفکر
31.5هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
83 فایل
❣️مدیر @EidQadir ❣️تبلیغ @ttafakor1400 ❣️ثبتنام دوره‌ها @ttafakor_mostafa ❣️چله‌تفکر👈 رهایی‌از افکار منفی، رهایی‌از گناه، تقویت‌ اراده‌، بهبود پرش ذهن و حواس‌پرتی و... ❣️تربیت فرزند 👈 زیر ۱۴سال توضیحات بقیه دوره‌ها👈پیام سنجاق شده درکانال
مشاهده در ایتا
دانلود
صحبتی دلسوزانه با نوجوانان و جوانان تحلیلی بر روابط دوستی با جنس مخالف امروزه که متاثر از فضای است، خیلی قبح ها را برامون شکسته و تبدیل به فرهنگ و کلاس کرده. عادی انگاری دوستی با جنس مخالف یه نمونه وحشتناک آن است که خدا هیچ رضایتی به آن ندارد، بلکه غضبناک هم خواهد شد. هر فکر و فرهنگی که برامون جا افتاد و عادی شد، فکر نکنیم از جانب خدا هم عادی هست و مهر امضاء بر آن زده شده است؛ خیر عادی نمی‌شود؛ این برنامه خداست که به ما و حق انتخاب داده و نتیجه سوء اختیارمان و انتخاب های نادرست مان را در آن دنیا خواهیم دید. 🌷 @ttafakor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیشنهاد می‌کنم حتما بخونید. این داستان فوق العاده زیباست و میتونه تاثیر زیادی روی روابط خانوادگی شما داشته باشه. ته پیاز و رنده رو پرت کردم توی سینک، اشک از چشم و چارم جاری بود. در یخچال رو باز کردم و تخم مرغ رو شکستم روی گوشت، روغن رو ریختم توی ماهی‌تابه و اولین کتلت رو کف دستم پهن کردم و خوابوندم کف تابه، برای خودش جلز جلز خفیفی کرد که زنگ در رو زدند. پدرم بود. بازم نون تازه آورده بود. نه من و نه شوهرم، حس و حال صف نونوایی نداشتیم. بابام می‌گفت: نون خوب خیلی مهمه. من که بازنشسته‌ام، کاری ندارم، هر وقت برای خودمون گرفتم برای شما هم می‌گیرم. در می‌زد و نون رو همون دم در می‌داد و می‌رفت. هیچ‌وقت هم بالا نمی‌اومد، هیچ وقت. دستم چرب بود، شوهرم در را باز کرد و دوید توی راه پله. پدرم را خیلی دوست داشت. کلا پدرم از اون جور آدم‌هاست که بیشتر آدم‌ها دوستش دارند، این البته زیاد شامل مادرم نمی‌شود. صدای شوهرم از توی راه پله می‌اومد که به اصرار تعارف می‌کرد و پدر و مادرم را برای شام دعوت می‌کرد بالا. برای یک لحظه خشکم زد. ما خانوادۀ سرد و نچسبی هستیم. همدیگه رو نمی‌بوسیم، بغل نمی‌کنیم، قربون صدقه هم نمی‌ریم و از همه مهم‌تر سر زده و بدون دعوت جایی نمی‌ریم؛ اما خانوادهٔ شوهرم اینجوری نبودن، در می‌زدند و می‌امدند تو. روزی هفده بار با هم تلفنی حرف می‌زدند. قربون صدقه هم می‌رفتند و قبیله‌ای بودند. برای همین هم شوهرم نمی‌فهمید که کاری که داشت می‌کرد، مغایر اصول تربیتی من بود و هی اصرار می‌کرد، اصرار می‌کرد. آخر سر، در باز شد و پدر مادرم وارد شدند. من اصلا خوشحال نشدم. خونه نامرتب بود، خسته بودم. تازه از سر کار برگشته بودم، توی یخچال میوه نداشتیم. چیزهایی که الان وقتی فکرش را می‌کنم خنده‌دار به نظر میاد، اما اون روز لعنتی خیلی مهم به نظر می‌رسید. شوهرم آشپزخونه اومد تا برای مهمان‌ها چای بریزد که اخم‌های درهم رفتهٔ من رو دید. پرسیدم: برای چی این قدر اصرار کردی؟ گفت: خوب دیدم کتلت داریم، گفتم با هم بخوریم. گفتم: ولی من این کتلت‌ها رو برای فردا هم درست می‌کردم. گفت: حالا مگه چی شده؟ گفتم: چیزی نیست؟ در یخچال رو باز کردم و چند تا گوجه فرنگی رو با عصبانیت بیرون آوردم و زیر آب گرفتم. پدرم سرش رو توی آشپزخونه کرد و گفت: دختر جون، ببخشید که مزاحمت شدیم. می‌خوای نونها رو برات ببرم؟ تازه یادم افتاد که حتی بهشون سلام هم نکرده بودم. پدر و مادرم تمام شب عین دو تا جوجه کوچولو، روی مبل کز کرده بودند. وقتی شام آماده شد، پدرم یک کتلت بیشتر بر نداشت. مادرم به بهانهٔ گیاه خواری، چند قاشق سالاد کنار بشقابش ریخت و بازی بازی کرد. خورده و نخورده خداحافظی کردند و رفتند و این داستان فراموش شد و پانزده سال گذشت. پدر و مادرم هر دو فوت کردند. چند روز پیش برای خودم کتلت درست می‌کردم که فکرش مثل برق ازسرم گذشت: نکنه وقتی با شوهرم حرف می‌زدم پدرم صحبت‌های ما را شنیده بود؟ نکنه برای همین شام نخورد؟ از تصورش مهره‌های پشتم تیر می‌کشد و دردی مثل دشنه در دلم می‌نشیند. راستی چرا هیچ وقت برای اون نون سنگک‌ها ازش تشکر نکردم؟ آخرین کتلت رو از روی ماهی‌تابه بر می‌دارم، یک قطره روغن می‌چکد توی ظرف و جلز محزونی می‌کند. واقعا چهار تا کتلت چه اهمیتی داشت؟ حقیقت مثل یک تکه آجر، توی صورتم می‌خورد. حالا دیگه چه اهمیتی داشت وسط آشپزخانهٔ خالی، چنگال به دست، کنار ماهی تابه‌ای که بوی کتلت می داد، آه بکشم؟ آخ چقدر دلم تنگ شده براشون. فقط، فقط اگر الان پدر و مادرم از در داخل می‌آمدند، دیگه چه اهمیتی داشت، خونه تمیز بود یا نه، میوه داشتیم یا نه. همه چیز کافی بود، من بودم و بوی عطر روسری مادرم، دست پدرم و نون سنگک. پدرم راست می‌گفت که: نون خوب، خیلی مهمه. من این روزها هر قدر بخوام می‌تونم کتلت درست کنم، اما کسی زنگ این در را نخواهد زد، کسی که توی دستهاش نون سنگک گرم و تازه و بی‌منتی بود که بوی مهربونی می‌داد، اما دیگه چه اهمیتی دارد؟ چیزهایی هست که وقتی از دستش دادی، اهمیتشو می‌فهمی. «زمخت نباشیم» زمختی یعنی: ندانستن قدر لحظه‌ها، یعنی نفهمیدن اهمیت چیزها، یعنی توجه به‌ جزئیات احمقانه و ندیدن مهم‌ترین‌ها 🧠کانال | عضو شو👇 @ttafakor
حواست باشه چشمات مثل‌ گوگل‌ نیست که بعد‌ از جستجو بتونی سریع‌ سابقشو‌ پاک‌ کنی! چشمات به این‌ راحتی پاک‌ نمی‌شن، پس‌ مواظب باش‌ چی باهاش‌ جستجو می‌کنی. 🌷 @ttafakor
اگر مشغول اصلاح درونت نشی مشغول آرایش ظاهرت میشی
اگر بگویم عمل می‌کنی؟ شخصی با اصرار زیاد از رسول اکرم درخواست نصیحت کرد. حضرت سه مرتبه از او سوال کردند: «اگر بگویم عمل می‌کنی؟» عرض کرد: بله یارسول‌الله! حضرت فرمود: هر وقت تصمیم به کاری گرفتی، ابتدا در عاقبت آن کار فکر کن؛ اگر دیدی عاقبتش خوب است آن را انجام بده، ولی اگر دیدی عاقبتش تباهی است، از تصمیم خود صرف‌ نظر کن! به نقل از وسائل‌الشیعه، ج۱۵، ص۲۸۱ 🌷 @ttafakor
یادتون باشه: همه ماها ممکنه یه جا خراب کنیم؛ اما فرق آدما؛ در نحوهٔ جبران کردن اشتباهاتشونه. 🌷 @ttafakor
خدا از هرکسی به اندازهٔ توانش امتحان می‌گیرد. اگر احساس می‌کنی، امتحانات خدا فراتر از ظرفیتت است، بدین علت هست که مشغول خوش‌گذرانی بی‌حد و مرز شدی (و از رسیدگی به نفس خویش، غافل شدی)، والا خدا حکیم هست و توانایی‌ تو را در نظر داشته، بعد امتحان گرفته است. 🌷 @ttafakor
آقایی نقل می‌کرد، یکی از دوستانم مدتی سردرد عجیبی گرفت و مشکوک به بیماری خطرناک مغزی بود. دکتر برای او آزمایش‌هایی نوشت. بعد از تحمل استرس طولانی و صرف هزینه زیاد برای گرفتن نتیجه آزمایش‌، به بیمارستان رفتیم؛ چشمان و قلبش می‌لرزید. متصدی آزمایشگاه جواب آزمایش را به ما داد و خودش به ما گفت: شکر خدا چیزی نیست. دوستم از خوشحالی از جا پرید؛ انگار تازه متولد شده؛ رفت بسته شکلاتی خرید و با شادی در بیمارستان پخش کرد. متصدی آزمایشگاه به من هم کاغذ سفیدی داد و گفت: این هم نتیجه آزمایش تو! چیزی نیست، شکر خدا تو هم سالم هستی. از این کار او تعجب کردم! متصدی که مرد عارفی بود گفت: دیدی دوستت الان که فهمید سالم است، چقدر خوشحال شد و اصلا به خاطر هزینه‌ها و وقتی که برای این موضوع گذاشته ناراحت نشد؛ پس من و تو هم قدر سلامت جسم‌مان را بدانیم و با زبان و‌ در عمل شکرگزار باشیم که شکر نعمت، باعث دوام و‌ ازدیاد است. 🌷 @ttafakor
هدایت شده از اندکی تفکر
انسان‌هایی که قوه تحلیل قوی دارند، از اتفاقات پیرامون خود، بهترین برداشت‌ها را می‌کنند. به بیان دیگر، مثبت‌نگر هستند، نه منفی‌نگر. این نگاهِ زیبا به عالم، از ثمرات متفکر بودنه 🌷 @ttafakor
جشن‌ولادت‌حضرت‌زینب‌سلام‌الله‌علیها 🏴■درهیئت نوجوانان و جوانان لواءالمهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)رفسنجان■🏴 ┅═✧❁○●❁✧═┅ با کلام:🎤 حجت الاسلام یوسفی ┅═✧❁○●❁✧═ ●پنجشنبه۲۵آبان ماه /ساعت۲۰:۳۰● 🚗بلوار شهیدمصطفی‌خمینی/ک۲۳ ویژه برادران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صلی الله علیک یا ابا عبدلله‌الحسین علیه‌السلام اگر دلتون هوایی شد، ما رو از دعای خیرتون محروم نسازید. ، شب زیارتی اباعبدالله 🌷 @ttafakor
بلند پروازی چه مشکلاتی دارد؟ با توجه به تصویر، متن را بخوانید. خوب و انجام شده، بهتـــــر از عالیی که انجام نشده است. بلندپروازی خوبه تا جایی که مانع پیشرفتت نشود، مانع این نشود که قدم از قدم برنداری. 🌷 @ttafakor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رسول خدا _صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم_ هر انسانی بتواند کار حرامی انجام دهد و آن را از ترس خداوند فروگذارد، خداوند پیش از آخرت، در همین دنیا بهتر از آن را به وی عوض می‌دهد. به نقل از میزان‌الحکمه، ج۳، ص۴۴ 🌷 @ttafakor
رمز موفقیت بزرگان با آجرهای کوچک، هرچه که بخواهی می‌توانی بسازی؛ چه ساختمان یه طبقه و چه یه آپارتمان ده طبقه؛ در حالی‌که خسته نشی و ترمز پاره نکنی؛ اما با سنگ بزرگ، هم نمی‌توانی چیزی بسازی، هم خسته و درمانده میشی و هم انگیزه و اعتماد به نفست را از دست ‌میدی. حکم است که میگه « از کار خوبِ کوچک شروع کن»، و از ثمرات این فرمول، حس پیروزی و موفقیت است که بابت انجام هرکار خوب کوچک، به شخص انجام دهنده، تزریق می‌کند. 🌷 @ttafakor
هدایت شده از اندکی تفکر
سطح و نوع برداشت از مسائل پیرامون، بستگی به نوع و سطح فکری افراد دارد. روزی یکی از پیامبران با اصحاب‌شان مسیری را داشتند می‌رفتن که با لاشه‌ی سگی مواجه شدند. هر کسی یه چیزی گفت. مثلا یکی گفت: چه قدر بو گند میده، یکی گفت: چه قدر زشته و...؛ اما پیامبر خدا فرمودند: چه دندان‌های سفید و زیبایی دارد. افرادی که هستند و قوهٔ تحلیل قوی دارند، اهل دقت بیشتری هستند، حواس‌شان به نکات ریز هست و غافل از قسمت پر لیوان نمی‌شوند. 🌷 @ttafakor
رمز موفقیت بزرگان اگر خواستی زندگی انسان بزرگی را مطالعه کنی، تنها به خواندن روزهای اوج او بسنده نکن؛ بلکه روزهایی را نیز بخوان که تلاش شبانه‌روز کرد تا به آنجایی که در انتها بود، رسید. اگر تنها به مطالعهٔ روزهای اوج او بسنده کنی، چنین حسی بهت القاء می‌شود که او فردی اعجوبه و دست نیافتنی است و دیگر باورت نمی‌شود، روزی که او شروع کرده بود، از صفر بوده؛ در نتیجه او را الگوی دست نیافتنی قلمداد می‌کنی و ناامیدی جایگزین تلاش تو می‌شود. اگر چنین تصمیمی داشته باشی که یه شبِ بخوای ره صدساله را بری، با شکست مواجه میشی، اما اگر از یه کار خوب کوچک شروع کنی و به این کار مدامت ورزی، کم‌کم قوی میشی، اعتماد به نفست بالا می‌ره و به خودباوری می‌رسی؛ تا جایی که می‌تونی از پس کارهای بزرگی که اول راه تصور می‌کردی نشدنی است، برآیی. 🌷 @ttafakor
رمزموفقیت بزرگان رهرو آن نیست، گهی تند و گهی خسته‌ رود رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود. برای موفقیت و رهایی از شکست و حال ناخوشی که الآن درگیرش هستی، می‌بایست کرد و البته این برنامه اگر همراه با صبر نباشه، سرانجامی نخواهد داشت. بعضیا گرفتاری‌های روحی دارند و انتظار دارند با یه مشاوره و یه نکته و در یه روز، مشکل‌شان حل شود. اگر عجول باشی، شکست پشت شکست، گریبان‌گیرت می‌شود. می‌بایست نکات راهگشا را به مرحلهٔ عمل برسانی و بر آن مدامت کنی تا اینکه آثار مثبت آن بر روح و روان تو، جریان پیدا کرده و هویدا شود. 🌷 @ttafakor
خسته کسی میشه که حوصله نداره حوصله کسی نداره که همّت نداره همّت کسی نداره که هدف نداره هدف کسی نداره که خودسازی نداره خودسازی کسی نداره که خودشناسی نداره خودشناسی کسی نداره که غافل از معاده 🌷 @ttafakor
مهربان باشید، زیرا هرکسی را که ملاقات می‌کنید، درحال نبرد با سختیه 🌷 @ttafakor
اندکی تفکر
مهربان باشید، زیرا هرکسی را که ملاقات می‌کنید، درحال نبرد با سختیه #کانال_اندکی_تفکر 🌷 @ttafakor
. این خیلی نکتهٔ مهمی است. اینکه بدونم همهٔ انسان‌ها در این دنیا دارند امتحان میشوند و هرکسی سختی‌های متناسب با شخصیت خودش را دارد. سختی‌ای که تو داری، فرد دیگری ندارد و سختی‌ای که آن فرد دارد، تو نداری. او خبر و درکی از سختی‌های تو ندارد و نیز تو خبر و درکی از سختی‌های زندگی او نداری. 🌷 @ttafakor
اگر خلوت ‌دل نداشته باشی، محاسبه نفس هم نداری. اگر محاسبه نفس نداشته باشی، توانِ شناسی نقص‌هایت را نداری، متوجه قدرت‌های پنهانت نمیشی، یکی از آن قدرت‌های پنهان، اراده است. وقتی متوجه بودن نعمت (اراده) نشی، به فکر استفاده از آن هم بر نمی‌آیی. در نتیجه اراده تو بدون استفاده می‌ماند. ارادهٔ بدون استفاده =نداشتن استقلال‌فکری. استقلال‌‌فکری نداشتن = بردهٔ رسانه‌ای شدن 🌷 @ttafakor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روایتی به نقل از علی علیه‌السلام: کسی است که از سرنوشت دیگران پند بگیرد و کسی است که فریب هوا و هوس خود را بخورد. 🌷 @ttafakor