eitaa logo
تاریخ تفکر تمدن
158 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
114 فایل
مطالب تاریخی، فرهنگی و اجتماعی آدرس کانال : @ttt1400 تبلیغ و تبادل نداریم. ارتباط با ادمین: @mohammaddostmr جیمیل : @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">mohammaddostmr@gmail.com کانال های دیگر ما: @sss1400 @ggg1400
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تا انتهای افق
کل کابینه دولت بخاطر یک رسوایی مالی خانمان سوز استعفا داد... در تیترهای خبریشان نوشته «بی عدالتی بی سابقه». و داستان از این قرار است که مشخص شده، سالهاست کابیته دولت هلند در زمینه کمک هزینه کودکان سو‌ء استفاده مالی می کرده. به این معنی که به دروغ والدین را به شکلی متهم می کرده و هزینه های سنگینی از آن ها دریافت می کرده که این کار باعث شده سالها هزاران خانواده دچار بحران سنگین مالی و به دنبال آن مبتلا به بحران های جبران ناپذیر خانوادگی شوند. مارک روته که نخست وزیر هلند است این سوء مدیریت رو پذیرفته و استعفای خودش رو به پادشاه هلند تسلیم کرده. هلند حکومتش همچنان پادشاهی است و کشور به دست نخست وزیر و کابینه اداره می شود. این جرم مالی با تحقیقات پارلمانی شناسایی شده که ثابت کرده نهادهای دولتی من جمله اداره مالیات هزاران خانواده را به کلاهبرداری مالی متهم می کردند و در نتیجه آن خانواده های زیادی مجبور شده اند ده ها هزار یورو مبلغ کمک هزینه کودکان را به دولت پس بدهند! و به دنبال آن به دلیل فشار مالی شدید به وجود آمده برای خانواده که از قشر کم درآمد محسوب می شده اند، زندگی شان از بین برود. به طور مثال دچار بی کاری یا طلاق و جدایی والدین کودک یا بحران های مالی شده اند که آسیب های جبران ناپذیر به آنان زده است. این تحقیقات در پی شکایت ۶۰۰ خانواده انجام شده و نشان داده که عموم این خانواده ها مهاجر یا دو تابعیتی بودند و ظاهرا چون هلندی نبوده اند به راحتی این فشارهای ظالمانه به آنان تحمیل شده است. از طرفی وضعیت کرونا در هلند خوب مدیریت نشده و خروجی اش انتقادهای مردمی به دولت و نحوه اقدامات برای کنترل وضعیت بوده. این فاجعه در هلند کشوری پیشرفته از نظر بهره مندی از تکنولوژی و در ظاهر دارای رفاه زندگی برای مردم رخ داده. هر جای دنیا اگر «خودنگهداری» و به اصطلاح دینی ما «تقوا» نباشد، هیچ قانونی توان سالم نگه داشتن انسان از درون را ندارد. و این تصور که جایی هست که دین ـ بزرگترین نیروی بازدارنده درونی ـ‌ ندارند اما توانسته اند سالم زندگی خود و جامعه را پیش ببرند، باطل و اشتباه و قابل اثبات است. https://joop.bnnvara.nl/nieuws/kabinet-rutte-iii-treedt-af 🌱 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه و هلند @ninfrance
بخشی از مصاحبه پروفسور یرواند آبراهامیان، استاد بازنشسته رشته تاریخ در دانشگاه‌های پرینستون، آکسفورد و باروک نیویورک است و در کنار کتاب «ایران بین دو انقلاب» که یکی از مهم‌ترین کتاب‌های مرجع در رابطه با تاریخ معاصر ایران است، کتاب‌های «کودتا»، «تاریخ مدرن ایران»، «مردم در سیاست ایران»، «جستاری درباره تئوری توطئه در ایران» را به رشته تحریر درآورده است. آبراهامیان، تاریخ‌پژوهی ارمنی‌تبار است که در ۱۳۱۹ و در تهران به دنیا آمده و تا ۱۰ سالگی در پایتخت ایران زندگی کرده، اما بعد از آن به بریتانیا مهاجرت کرده است و تحصیلات خود را در این کشور و نیز در آمریکا ادامه داده است. او معتقد است : کرونا نشان داد که نظام آمریکا تا چه اندازه شکننده است آنچه در دو ماه اخیر ( تاریخ مصاحبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۹) مشاهده می‌کنیم این است که نظام آمریکا تا چه اندازه شکننده است. پس از جنگ سرد، اصولاً آمریکا به عنوان قدرت برتر که بر جهان تسلط داشت دیده می‌شد. اما آنچه اکنون می‌بینیم این است که در حقیقت از نظر داخلی یک نظام شکننده است. بخش سلامت ضعیف است، زیرساخت‌ها ضعیف هستند و سطح بالایی از بی‌ثباتی اجتماعی وجود دارد. بحران ناگهانی اقتصادی نشان داده که نهادها تا چه اندازه ضعیف هستند. پس آنچه امروز می‌بینید نمایان شدن این نظام است. کتاب‌های زیادی در مورد بلایا وجود دارد که طی مدت‌ها منتشر شده است، مثل طاعون اثر کامو، اما کتابی که کسی به آن اشاره نمی‌کند، ولی من فکر می‌کنم در حقیقت بیشترین ارتباط را با وضعیت امروز ما دارد کتاب جنگ دنیاها از هربرت جی ولز H.G.Wells است که اگر آن را بخوانید می‌بینید که یک قدرت عظیم از فضا به زمین آمده است. آن‌ها زمین را تسخیر می‌کنند، تمام قدرت‌های نظامی لازم را در اختیار دارند و کسی نمی‌تواند آن‌ها را متوقف کند. هیچ منطقی در بشریت نمی‌تواند جلوی بلعیده شدن جهان و سلطه این قدرت بر زمین را بگیرد. اما آنچه در نهایت این قدرت فرازمینی را نابود می‌کند چیزی است که به چشم نمی‌بینید یعنی میکروب‌ها. به طور کنایه‌آمیزی تمام جهان توسط میکروب‌ها نجات پیدا می‌کند. در نهایت آنچه Wells می‌گوید این است که خداوند با خرد خود این نوع از میکروب را ساخته تا جهان را نجات دهد. آنچه در حقیقت می‌بینید ابرقدرتی است که بر جهان تسلط دارد، اما نمی‌تواند از پس یک ویروس برآید. دیگر کشورها توانسته‌اند از پس آن برآیند. به عنوان مثال ایالت کرالا در هند که کشوری فقیر است. این ایالت تعداد بسیار زیادی کارگر مهاجر از کشورهای خلیج فارس دارد. حجم شیوع ویروس در کشورهای خلیج فارس بسیار بالاست. با این حال، چون در کرالا همیشه نظام درمانی فعال بوده، این استان پایدار بوده و توانسته کرونا را کنترل کند. پس در تمام مدت اپیدمی این بیماری تنها ۴ نفر مرده‌اند. اما در ایالات متحده آمریکا با تمام ثروتش بیش از ۱۰۰ هزار نفر مرده‌اند و این تازه شروع این همه‌گیری در اینجاست. شرایط در ماه‌های آتی در حال بدتر شدن نیز هست. پس من فکر می‌کنم که آنچه این همه‌گیری بیماری به ما نشان داده ضعفی است که همیشه در ایالات متحده وجود داشته، اما به آن بی‌توجهی می‌شده است، مانند تبعیض نژادی، فاصله طبقاتی، ناتوانی دولت در عملکرد صحیح، نقدهای فراوان از دولت به عنوان مجموعه نهادهایی که خود مشکل هستند و نه راه‌حل. این موضوع طی ۵۰ سال اخیر موضوع بحث محافظه‌کاران بوده و نتیجه آن را امروز می‌بینیم. http://tarikhirani.ir/fa/news/8467/%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%AF-%D8%A2%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D8%A7%D9%85%D9%84-%D8%A7%D8%B5%D9%84%DB%8C-%D8%B3%D9%82%D9%88%D8%B7-%D8%B1%DA%98%DB%8C%D9%85-%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D9%81%D9%82%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B9%DB%8C%D8%AA-%D8%A8%D8%B9%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D9%88%D8%AF%D8%AA%D8%A7-%D8%A8%D9%88%D8%AF
سی‌ان‌ان: آمریکا مصداق مرگ دموکراسی شده است 🔹وبگاه شبکه خبری «سی‌ان‌ان»: برای عده‌ای اکنون آمریکا به مصداقی برای نحوه مرگ دموکراسی تبدیل شده است.  🔹ما از همه طرف‌ها می‌خواهیم خشونت را رد کرده و از ابزارهای قانونی برای رسیدگی به شکایات استفاده کنند.
فابیان کولر/ ترجمه: محمدعلی فیروزآبادی اگرچه امروز پناهندگان سوری از نظر دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا و حامیانش، دشمن محسوب شده و در کنار شهروندان شش کشور دیگر مسلمان از ورود به این کشور منع شده‌اند، اما سوری‌ها به نوعی با تاریخ نیویورک گره خورده و پیوندهایی عمیق با این قلب تجارت جهانی دارند. یکصد سال پیش منطقه‌ای که بعدها برج‌های دوقلوی تجارت جهانی در آن ساخته شد به محله عرب‌ها شهرت داشت و به آن «سوریه کوچک» لقب داده بودند. امروزه داستان‌های زیادی در مورد عدم تمایل اعراب به همزیستی با کشورهای دیگر گفته می‌شود و حتی گزارشگر نیویورک‌تایمز نیز از سختی‌های تهیه گزارش در محله عرب‌های نیویورک می‌گوید؛ اما نمی‌توان انکار کرد که عرب‌زبان‌های ساکن این متروپل جهانی ریشه‌ای عمیق در این شهر دارند. از جمله این افراد می‌توان از زنی زیبا به نام فاطیما یاد کرد که گزارشگر نیویورک‌تایمز در سال‌های دور از او به عنوان یک «الهه» و زیباترین زنی که در این شهر بزرگ وجود دارد، یاد می‌کند. نویسندگان و روزنامه‌نگاران متعددی در مورد این محله شرقی - اروپایی نیویورک نوشته و خاطرات جالبی را روایت کرده‌اند. این نوشته‌ها به بیش از یکصد سال پیش یعنی سال ۱۸۹۹ بازمی‌گردد و به عبارت بهتر به بیش از یکصد سال قبل از آنکه رودی جولیانی، شهردار پیشین نیویورک، علیه ورود پناهجویان سوری به ایالات متحده سخن‌پراکنی کرده و فضا را علیه آنان مسموم کند و برانگیزد. جولیانی که یکی از طرفداران و دوستان نزدیک دونالد ترامپ است در جریان آن مبارزات انتخاباتی وحشتناک پاییز ۲۰۱۶ هشدار داده بود که چنانچه هیلاری کلینتون به ریاست‌جمهوری برسد «۶۰ هزار تروریست» را به خاک آمریکا خواهد آورد. این در حالی است که شهروندان سوری‌تبار یکی از ریشه‌دارترین به اصطلاح متعلقات نیویورک محسوب می‌شوند و اهمیت و سابقه آنان از این نظر به اندازه مجسمه آزادی و محله چینی‌ها است. ایالات متحده آمریکا از بدو تاسیس در حکم کانونی جذاب برای مهاجران بوده و اصولا همه جمعیت غیربومی آن را مهاجرانی از سراسر دنیا تشکیل داده و می‌دهند. تنها از سال ۱۸۱۵ یعنی از حدود یکصد سال پیش تا به امروز بیش از سی میلیون شهروند اروپایی که میلیون‌ها نفر از آنان آلمانی بودند به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرده و اکثر آنان در بدو ورود به خاک این کشور در نیویورک ساکن شده و غالبا در جزیره ویژه مهاجران یعنی جزیره الیس زندگی کرده‌اند. مهاجرانی که از سراسر جهان به خاک آمریکا وارد می‌شدند امید داشتند که در این سرزمین از زندگی بهتر و امکاناتی نامحدود برخوردار شوند. بازارها به جای بانک‌ها این روزنامه‌ها بودند که خیلی زود به این محله نیویورک لقب «سوریه کوچک» دادند و این نام تا مدت‌ها بر روی این محله بود. البته این محله با فرهنگ موازی عربی آن با نگاه امروزی چندان جذاب نمی‌توانست باشد. البته در همان محله‌ای که بین سال‌های ۱۸۸۰ و ۱۹۴۰ زنان با حجاب کامل رفت‌و‌آمد می‌کردند و مغازه‌های خرازی و خرده‌فروشی آن تابلوهایی به زبان عربی داشت، بعدها مرکز تجارت جهانی ساخته شد و آن برج‌های دوقلوی معروف سر از زمین درآوردند. گردشگران و روزنامه‌نگارانی مانند کرامول چایلد به هنگام عبور از محله منهتن و خیابان واشنگتن با دستفروش‌هایی روبه‌رو می‌شدند که نمادها و شمایل مذهبی و شیرین‌بیان سوری به مشتریان خود عرضه می‌کردند. در همان محلی که امروزه ساختمان‌های بانک‌ها سر به فلک کشیده‌اند، بازارهایی وجود داشت که در آن از فرش دستباف و شمشیر دست‌ساز گرفته تا چراغ‌های شرقی به فروش می‌رفت و البته قیمت این کالاها گاه گران بود. جوانان عرب در قهوه‌خانه‌های این محله قلیان می‌کشیدند و پیرترها به بازی تخته‌ نرد مشغول بودند. هنگامی که کرامول چایلد در سال ۱۸۹۹ به عنوان گزارشگر نیویورک‌تایمز از این محله دیدن کرد، نزدیک به سه هزار مهاجر عرب در آن زندگی می‌کردند. چایلد در مورد مسجد لبنانی‌های محله سوریه کوچک این‌گونه نوشته است: «هیچ کلیسایی از نظر شکوه و تجمل به پای آن نمی‌رسد.» و در مورد یک رستوران عربی اظهار نظر می‌کند: «غذای این رستوران عطر و بوی خاصی داشت که نه به غذاهای آلمانی و نه به غذاهای فرانسوی شبیه بود.»
با این حال در آن دوران نیز این‌گونه نبود که همه افراد محلی و بومی به این تازه‌واردان عرب، نظر لطف داشته باشند. روزنامه نیویورک‌تایمز طی مقاله‌ای که در ماه می ۱۸۹۰ چاپ کرد، در توصیف سوریه کوچک آورده است: «گداهای فلاکت‌زده مارونی به این محله هجوم می‌آورند.» از سوی دیگر یکی از اعضای هیات تحریریه همین روزنامه در سال ۱۹۰۳ ضمن تحسین «ادب و متانت اهالی این محله» اظهار نظر می‌کند که رفتار این مردم و حال و هوای محله سوریه کوچک او را به یاد داستان‌های چسترفیلد، نویسنده و سیاستمدار بریتانیایی می‌اندازد. او در چند سطر بعدی نوشته خود صحنه‌های رمانتیک یک کافه عربی را این‌گونه آورده است: «دور تا دور میزهای این کافه مردانی نشسته‌اند که چشمانی سیاه و پوستی زیتونی‌رنگ دارند و با این چهره و قیافه به راحتی می‌توانند به مدل‌هایی برای شاهکارهای هنری بدل شوند.» با این حال در آن زمان نیز این مهاجران و پناهجویان برای برخورداری از اهمیت و احترام و امکانات، مبارزه سختی در پیش روی خود داشتند؛ زیرا در همان زمان نیز گاهی از آن سوریه کوچک به عنوان مرکز جوانان لات و اوباش خیابانی و گاه به عنوان مسکن سوری‌هایی که «تن به هیچ قانونی نمی‌دهند» و «افرادی بدون ملیت و هویت مشخص» یاد می‌شد. یک نویسنده آمریکایی در همان دوران از مقاومت و امتناع این تازه‌واردان عرب در برابر یادگیری و تکلم به زبان انگلیسی گله می‌کند و نویسنده‌ای دیگر از کمبود امکانات برای تدریس دروس زبان محلی و بومی نوشته است. حتی نویسنده و خبرنگاری مانند کرامول چایلد نیز گاه همه آن تعریف و تحسین‌های خود از زیبایی‌های این مهاجران سوری را فراموش کرده و بارها به هنگام گشت‌زنی در خیابان‌های این محل رای و نظر خود درباره این همسایگان عرب را تغییر داده و حکمی دیگر داده است. او در یادداشت‌های خود می‌آورد: «تنها چند خانه آن‌سوتر مردان پیر و خانواده‌هایی پرجمعیت را می‌بینیم. بچه‌های به غایت کثیف با مادران فربه و پدران کارگر خود در آنجا سکونت دارند. در سراسر نیویورک کوچه و خانه‌ای کثیف‌تر از این وجود ندارد.» این تضاد تنها به دیدگاه‌های این نویسنده و خبرنگار و همکاران وی خلاصه نمی‌شد؛ زیرا در آن زمان هنوز هویتی به نام شهروندان سوریه آن‌گونه که امروز می‌شناسیم اصولا وجود نداشت. ساکنان محله‌ای که از آن با عنوان سوریه کوچک یاد می‌شد، در واقع از منطقه‌ای که امروزه سه کشور اردن، فلسطین و لبنان را در خود جای داده است به آمریکا آمده بودند. به همین خاطر ساکنان سوریه کوچک در واقع خاستگاه‌های فرهنگی و اجتماعی متفاوتی داشتند اما همگی آنان از امپراتوری فروپاشیده عثمانی گریخته بودند. بر پایه برآوردهای موجود تا سال ۱۹۱۰ نزدیک به ۶۰ هزار مهاجر از آن منطقه به ایالات متحده آمریکا آمدند و در همان حال که در میان مهاجران به اصطلاح سوری قدیمی‌تر، بازرگانان بسیار موفقی وجود داشت، این گروه از تازه‌واردان بیشتر به گدایی در محله‌های عقب‌افتاده نیویورک مشغول بودند. به نوشته کرامول چایلد محله موسوم به سوریه کوچک بیشتر به نقطه‌ای آکنده از سکون شبیه بود که با «روح ناآرام و الیت» این متروپل میلیونی سنخیتی نداشت و در تضاد با آن بود. با این حال هر شب میهمانانی از سراسر این شهر برای خوردن «گوشت گوساله پیچیده‌شده در برگ‌های درخت مو» و شراب قرمز سوری به این محله می‌آمدند و در کافه‌های همین محله بود که حلقه کوچکی از روشنفکران نیز شکل می‌گرفت و از دل همین حلقه بود که بعدها علاوه بر انتشار سه روزنامه عرب‌زبان، اولین رمان بزرگ عربی - آمریکایی یعنی «خالد» نوشته امین الریحانی منتشر شد؛ اما چیزی نگذشت که این دنیای کوچک و موازی عربی با مشکل مواجه شد. در آن زمان روزبه‌روز بر شدت و حدت ایدئولوژی‌های نژادپرستانه و هراس از سوسیالیسم افزوده می‌شد و پس از پایان قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم بود که ایالات متحده آمریکا بارها قانون مهاجرت را تغییر داد و آن را سختگیرانه‌تر کرد. بدین ترتیب بود که شمار مهاجران ورودی به آمریکا در سال‌های دهه بیست قرن گذشته کاهشی ۸۵ درصدی نشان می‌داد. منبع: اشپیگل
7.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ طنزپرداز آمریکایی: 📍چیزی که امروز در آمریکا درجریانه هر جای دیگه اتفاق می‌افتاد، آمریکا به اونجا حمله می‌کرد....!
✅این هم یکی دیگر از نشانه های در غرب 💠امروز هم وقتی زنی با مردی ازدواج می کند و به خانه شوهر میرود حتی نام خانوادگی او عوض میشود و نام خانوادگی مرد را برخود می گذارد. 💠زن تا وقتی نام خود را دارد که نکرده است وقتی شوهر کرد نام خانوادگی زن به نام خانوادگی مرد تبدیل می شود این رسم غربی هاست. 💠در کشور ما این طور نبوده، هنوز هم نیست. زن خانوادگی خودش را با خودش حفظ می کند و لو بعد از ازدواج. آن نشانه همان فرهنگ قدیمی است که مرد سرور زن است.
‏۱-منشی خزانه داری ۲-دادستان کل ۳-منشی امنیت سرزمینی ۴-مدیر اطلاعات ملی ۵-رییس ستاد کاخ سفید ۶-وزیر خارجه ۷-معاون وزیر خارجه ۸-مسئول سیاست خارجی ۹-مسئول اداره تکنولوژی ۱۰-دبیر آژانس امنیت مرکزی هر ۱۰ مقام برترِ دولت بایدن از قومِ برگزیده، برگزیده شده اند ‎
بایدن پیش از تحلیف به کلیسا رفت و دعا کرد و پس از تحلیف هم اولین جایی که رفت گورستان نظامیان بود تا ادای احترام کند و سپس راهی کاخ سفید شد.حالا فرض کنید رئیس جمهور 1400 قبل از مراسم تحلیف به مسجد برود و بعد از آن هم بر سر مزار شهدا. رسانه های غربی چه ها نمیکنند!
در فلات شمال مرکزی مکزیک منطقه ای به اسم Bolsón de Mapimí قرار گرفته و چیزی که درباره این منطقه عجیبه این است که در آن ۵۰ کیلومتر منطقه بیابانی وجود دارد که به منطقه سکوت معروف است. در واقع اینجا جایی است که سه ایالت «چی وا وا»، «دورانگو» و «کواویلا» به هم می رسند و حدود ۶۵۰ کیلومتر تا جنوب شهر «ال پاسو» در ایالت تگزاس فاصله دارد. منطقه زمین های بایر مکزیک جایی دورافتاده است بطوری که نزدیک ترین شهر به آن شهر کوچک Ceballos است که در فاصله ۴۰ کیلومتری آن قرار دارد. مردمی که در شهرهای اطراف این بیابان زندگی می کنند از زمان های قدیم افسانه هایی را درباره این منطقه شنیده اند. جالب است که تعدادی از افسانه ایی که درباره این بیابان وجود دارندهم اثبات شده اند با این وجود تمام داستان هایی که درباره این بیابان گفته شده همچنان افراد زیادی را شگفت زده می کند. منطقه سکوت افسانه ها از کجا شروع شد؟ اولین شایعات درباره این منطقه از دهه ۱۹۳۰ شروع شد زمانی که خلبانی به اسم سارابیا مجبور شد تا به خاطر ناهنجای های رادیویی، فرود اضطراری داشته باشد. سارابیا یکی از خلبان های این منطقه بود که در هنگام پرواز متوجه شد که در قسمت هایی از این بیابان هواپیما به درستی کار نمی کند، انگار چیزی جلوی درست کار کردن هواپیما را می گرفت. سال ها گذشت تا اینکه در سال ۱۹۶۴، یکی از مهندسین شرکت نفت دولتی مکزیک به اسم «هری دی لا پنا» در حال بررسی بیابان بود تا محل مناسبی را برای لوله کشی نفتی به سمت ایالت «چی وا وا » پیدا کند. او در حال اکتشافات خود بود که ناگهان به منطقه سکوت رسید و متوجه این نکته شد که ارتباطات رادیویی او مختل شده است. نخستین بار همین مهندس بود که به این منطقه لقب منطقه سکوت داد و از آن زمان تا به حال، همه این منطقه را به نام منطقه سکوت می شناسند. از آن جایی که او علاقه زیادی به کشف این مکان داشت بارها به این منطقه برگشت تا آن پدیده را تکرار کند. چیزی که او متوجه شد این بود که منطقه سکوت و این تداخلات رادیویی ثابت نیست و جای آن تغییر می کند به طوری که او دقیقا نتوانست منطقه تداخل رادیویی را مشخص کند. گزارش هایی که درباره تداخل امواج در این ناحیه به گوش می رسید باعث شد تا همه اینجا را به عنوان مکانی اسرار آمیز و عجیب بشناسند. اما اتفاقاتی که سال ها بعد در این منطقه افتاد افسانه ها و شایعات درباره این منطقه را روز به روز بیشتر کرد. جاذبه های عجیب همه این شایعات باعث شد تا تیمی راهی ین منطقه شود تا درباره آن تحقیق کند، آن ها سریعا متوجه شدند که یک چیزی تمامی ارتباطات آن ها را تحت تاثیر قرار می دهد و بدون ارتباط و مکالمه درست هماهنگی بین اعضای تیم مشکل تر می شد. در این محل حتی چیزی بیشتر از تداخل امواج رادیویی اتفاق می افتاد بطوریکه حتی سیگنال های تلویزیونی هم قطع می شدند. نتیجه ای که نظریه پردازان به آن رسیدند این بود که در اینجا میدان های مغناطیسی یک منطقه تاریکی را شکل داده اند که هیچ تکنولوژی مدرنی در آن جا قابل استفاده نیست. در واقع اینجا جایی بود که بیسیم و رادیو از کار می افتادند و هیچ انتقال الکترومغناطیسی انجام نمی شد. بیابان عجیب مکزیک پدیده های عجیب و غریب دیگر به غیر از داستان هایی که درباره نبود سیگنال های رادیوی و نبود امکان حرف زدن در این منطقه وجو داشت گزارشات عجیب و غریب دیگری هم از این ناحیه شنیده می شد. بعضی از آن ها قابل باور بودند اما برای بسیاری از آن ها هیچ توضیح مشخصی وجود نداشت. داستان هایی مثل دیدن نورهای عجیب و غریب و هواپیماهای مثلثی در آسمان تا ناپدید شدن افراد زیادی در این منطقه باعث شده که اینجا به یکی از عجیب ترین مکان های دنیا تبدیل شود. یکی از دلایلی که برای توجیه این منطقه آورده اند اما هنوز به اثبات نرسیده این است که در این منطقه حجم زیادی از مواد مغناطیسی و اورانیوم هست که همین سطح زیاد مواد معدنی باعث شده تا در این منطقه هیچ سیگنالی وجود نداشته باشد. بسیاری از شهاب سنگ هایی که به اتمسفر زمین نزدیک می شوند از آهن و فلزت دیگر تشکیل شده اند و جذب میدان های معناطیسی می شوند با این حال کارشناسان متوجه شده اند که این منطقه نسبت به دیگر مناطق شهاب سنگ های بیشتری را جذب نکرده است. یکی دیگر از عجایب منطقه سکوت این شایعه است که در اینجا سه نفر زندگی می کنند که لباس های عجیبی به تن دارند که اصلا مناسب منطقه ای بیابانی نیست آن ها مانند بومی ها به طور سلیس اسپانیایی حرف می زنند و از کسانی که به این منطقه رفته اند تقاضای آب می کنند اما به نظر می آید که هیچ وقت غذا نمی خورند! معماهای زیادی درباره اتفاق های عجیب و غریب منطقه سکوت وجود دارد عده ای هم داستان ها و شایعاتی که پشت سر این بیابان هست را خنده دار می دادند.
🔴چیز مهمی نیست، نگران نشوید! یکی از آثار هنری انگلستان است با قلموی ایجاد قحطی و گرسنگی روی بوم بنگلادش و هندوستان! با ۵ میلیون کشته! همان اثری که در ایران با مرگ ۹ میلیون ایرانی خلق کردند. همین انگلیسی های متمدن و با فرهنگ و نایس... ✍️ علیرضا گرائی