جز ظهورت به خدا
هیچ نخواهد دلِ ما آقاجان🤲💔
🏴این شب و روزها
قدمبهقدم،
کاروان غمدیده کربلا را
با اشکهایت بدرقه میکنی.
صحرا به صحرا،
همراه آنها میروی و درد میکشی.
کوچه به کوچه... همراه عمه جانت،
سنگینی نگاهها و طعنهها را
بر شانههایت حس میکنی...
این همه داغ کمرشکن،
آن هم برای دل مهربان و پر عاطفه شما!
مولاجان!
از کجای داغ اسارت بگویم
که واژهها تاب بیاورند؟!
از چه بنویسم
که چشمانت، خون گریه نکند؟!
از چه بگویم
که نالهات به آسمان نرود؟!
خودت بگو
جز اینکه آمدنت را آرزو کنم مرهمی هست؟!
🤲الـــهی بدم المظلـــوم
عجل فرج ولیک المظلوم
بحق مولاتنا زینب الکبری
دعای فرج
کاش بفهمیم آنچه را شیعیان کوفه نفهمیدند؛ که یاری نماینده امام، یاری امام است
آنکه از بلندای کاخ اِبن زیاد سقوط کرد، حضرت #مسلم نبود؛ شیعیان کوفه بودند که از چشم خدا افتادند
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج
💎 •قال ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﷺ :
«يَأْتي علَى النَّاسِ زَمانٌ لا يُبالِي المَرْءُ ما أخَذَ منه؛ أمِنَ الحَلالِ أمْ مِنَ الحَرامِ».
⿻ «روزگارى فرا خواهد رسيد كه مردم اهميت نمىدهند كه آنچه بدستشان مىرسد از راه حلال است يا حرام».
📚 | -رَوَاهُ البُخَارِيُ ـ 2059
✨﷽✨
«چرا امام زمان نمی آیند؟»
💠آیت الله ضیاءآبادی(ره):
🔸در كتابی خواندم، شايد در حدود دويست، سيصد سال پيش جمعي از صلحا در نجف اشرف مجتمع بودند. از آدم هاي بسيار خوب و مقدّس.
روزي با خودشان نشستند و گفتند: چرا امام نمي آيد؟ در صورتي كه ما بيش از سيصد و سيزده نفر كه او لازم دارد هستيم. به اين فكر افتادند كه سرّ تأخير در ظهور را به دست آورند. تصميمشان بر اين شد كه از بين خودشان يك نفر را كه به تأييد همه خوبترينشان هست، انتخاب كنند و او را بفرستند در مسجد كوفه يا سهله تا اعتكاف كند و از خود امام بخواهد كه سرّ تأخير در ظهور را بيان بفرمايد.جمعيّت خودشان را به دو قسمت تقسيم كردند و قسمت بهتر را باز به دو قسمت و همچنين تا آن فرد آخر را كه از همه بهتر و مقدّس تر و زاهد تر بود انتخاب كردند كه او به مسجد سهله يا مسجد كوفه برود.
🔸او هم رفت و بعد از دو سه روزي برگشت. پرسيدند چه طور شد؟ گفت: راست مطلب اين كه من وقتي از نجف بيرون رفتم و رو به مسجد سهله راه افتادم با كمال تعجّب ديدم شهري بسيار آباد و خرّم در مقابل من ظاهر شد. جلو
جلو رفتم. پرسيدم: اينجا كجاست؟ گفتند: اين شهر صاحب الزمان است و امام ظهور كرده است. بسيار خوشحال شدم و شتابان به در خانهي امام رفتم. كسي آمد و گفتم: به امام بگو فلاني آمده و اذن ملاقات مي خواهد. او رفت و برگشت و گفت: آقا مي فرمايند: شما فعلاً خسته اي، از راه رسيدهاي. برو فلان خانه (نشاني دادند) آنجا مرد بزرگي هست.
🔸ما دختر او را براي شما تزويج كرديم. آنجا باش و هر وقت احضار كرديم، بيا. من خوشحال شدم. به آن آدرس رفتم و خانه را پيدا كردم. از من خيلي پذيرايي كردند و آن دختر را به اتاق من آوردند، هنوز ننشسته بودم كه درِ اتاق را زدند. گفتم: كيست؟ گفت: مأمور از طرف امام. مي فرمايند: بيا! مي خواهيم قيام كنيم و شما را به جايي بفرستيم. گفتم: به امام بگو امشب را صبر كنيد. گفت: فرموده اند: همين الآن بيا. گفتم: بگو من امشب نميآيم تا اين را گفتم ديدم هيچ خبري نيست. نه شهري هست، نه خانهاي هست و نه عروسي. من هستم و صحراي نجف ؛معلوم شد مكاشفه اي بوده و خواستهاند به ما بفهمانند كه ما هنوز آمادگي براي آمدن امام زمان (عج)نداريم.
﷽
✍تنگی قلب برابر است با تنگی قبر
✅طبق فرمول، «نفس ما قبر ماست و قبر ما نفس ماست» ما همین الان در قبرمان هستیم.
تمام حیثیت یک جنین، همانی است که در رحم دارد و با خودش به قبرش که دنیاست میآورد.
✅ جنین از رحم وفات میکند به قبرش که دنیاست. ما بعد از مدتی که در رحم دنیا بودیم، با یک وفات دیگر، به قبر بعدی مان یعنی برزخ انتقال می یابیم.
❌هر کس قبرش تنگ باشد، کسی است که در دنیا دلش کوچکتر و تنگتر بوده و فشار زیادی به دلش آمده است. ما باید برای اینکه آن فشار را احساس نکنیم، باید کاری کنیم که قلبمان در اینجا در تنگی و فشار نباشد.
✳️یکی از راهکارهای برداشتن فشار و تنگی از روی قلب، این بود که در زندگی سخت نگیریم و سخت گیری ها را برداریم. چون هر وقت سختگیری هست، اولین کسی که در سختگیری به او فشار میآید، خود ما هستیم. در واقع ما داریم به خودمان سخت میگیریم و این سختی را به دیگران هم منتقل میکنیم.
#پای_درس_استادمحمدشجاعی