یه پدر و پسر بودن که پرچم فلسطین و ایران رو به هم گره زده بودن کارشون خیلی جالب بود و همه داشتن عکس میگرفتن ....
#امیر
#مسابقه_اربعین_توییتا
@Twiitaa
مادر جان
حسین (ع) در کربلا شهید نشد؛ همه چیز از مدینه شروع شد کربلا بهانه بود..
#نور۴۰۳
#مسابقه_اربعین_توییتا
@Twiitaa
عکس مربوط به هیئت شبانه در بین الحرمین قبل از اذان صبح
_هیچوقت به خدا گله نکردم هیچوقت نگفتم چرا فلان شد چرا من چرا یکی دیگه نه آخه بشدت اعتقاد دارم که ناشکری گناه بزرگیه. همیشه هرچیزی که برام پیش اومد راضی بودم بهش چون به حکمت خدا اعتقاد دارم.
اما فقط یک بار از ته دل آرزو کردم کاش پسر بودم.. کاش میشد منم برم هیئت و سینه زنی کنم راحت عزاداری کنم مجبور نباشم آروم آروم یه گوشه از مسجد بشینم و زیر چادر بی صدا اشک بریزم. که بتونم هیئت رو ی روزی تجربه کنم؛
حالا اینجا کجاست؟ بین الحرمین هیئت شبانه تو بهشت! مگه میشه؟
آقای مداح خوند و سینه زدن و عزاداری کردن. چنان حال خوشی اون لحظه ها بود که بارها و بارها خاطراتش رو مرور میکنم عکسارو میبینم فیلمارو باز میکنم دوباره سینه میزنم..
تونستم تو بهترین جای دنیا، بهشت روی زمین، هیئت رو تجربه کنم. بهترین حس دنیا همخونی نوحه هایی هست که مدتها تو خونه زیرلب زمزمش کردی و گفتی برم بین الحرمین فلان نوحه رو گوش میدم اما حالا داری تو هیئت امام حسینی با بقیه میخونیش..
نم هوا و صدای نوحه، من باشم و حسین و عباس (ع) میزبانم عجب افتخاری نصیبم کردی یا رضا❤️
پ ن: ماه رو پیدا کنید🌚
#نور۴۰۳
#مسابقه_اربعین_توییتا
@Twiitaa
همونطور که توی عکس و متن نوشته شده، تموم پیام این پیاده روی و اجتماع میلیونی نشان دهنده ی وحدت و یکدلی ملت های اسلامی به خصوص ایران و عراق بوده که وجود عکس حاج قاسم و شهید ابومهدی در کنارهم و در تمام مسیر ها بطور کاملا واضحی این موضوع رو به اثبات میرسونه.
بزرگترین چیزی که برای من به عنوان یک سفر اولی جلب توجه کرد اتحاد بین مسلمانان در این راه بود مسیری که از کشورهای مختلف در اون حضور داشتند و همه باهم به سمت هدفی واحد گام برمیداشتن و شعار مشترک بین همه ی این افراد آزادی قدس و بیزاری از رژیم غاصب صهیونیستی بوده که در دست داشتن پرچم های فلسطین در بین جمعیت و افراد ، مهر تاییدی بود بر این قضیه و درس بزرگ این پیاده روی عظیم برای شخص من اتحاد و همدلی و آزادگی درراه حق بود.
#نور۴۰۳
#مسابقه_اربعین_توییتا
@Twiitaa
تو صف ضریح مولا علی (ع) بودیم. بی قرار لحظه ای که چشممون بیوفته به ضریح نورانی پدر.. قدم به قدم نزدیک تر میشدیم بالاخره دل به دلدار رسید نگاهم به ضریح افتاد خیلی شوک زده بودم نمیفهمیدم کجام آدمای دورم همه دعا میکردن و اشک میریختن اما من فقط زل زده بودم بهش و حرفی نمیزدم.
دستم رسید به ضریح جلوم خالی شد دستامو باز کردم و مثل کودکی خسته و تنها بغلش کردم؛ آقارو اونجا تازه حسش کردم شروع کردم صحبت کردن اما همه فکرم این بود که کاش زمان متوقف می شد و خادما نمیگفتن که حرکت کن و دورشو..
دعاهامو کردم و آخرش گفتم آقا من خیلی میترسم دیگه نبینمت منو دست خالی برنگردونیا.. عقب عقب میرفتم و دورتر میشدم خانم خادم چوب پرشو تکون داد و گفت *حرّک یا زائر* یکی از پرها افتاد روی زمین جلوی پاهام، برداشتمش با ذوق با حالت اشاره گفتم این مال منه ببرمش؟ خندید و گفت باشه برو
دیگه تو شوک نبودم.. بغضم ترکید بلند بلند گریه کردم کل مسیر خروجی رو از کنار صف زیارت عبور کردم همه با تعجب نگام میکردن، هدیه ی آقا تو دستم بود میبوسیدمش و زیر لب بارها تکرار میکردم ممنونم آقا که دست خالی برم نمیگردونی و صدامو شنیدی.
رفتم پای پنجره فولاد امام علی (ع) نشستم از اونجا دوباره نگاهش کردم و این عکس شد حاصلی از این زیارت من و این پر همون پر معروف هست.
پ ن : تسبیح سفید تسبیحی هست که سالهای قبل به نیابت از خودم بقیه آشناها و دوستان با خودشون بردن کربلا تاحالا که خودم اومدم و آوردمش باخودم.
#نور۴۰۳
#مسابقه_اربعین_توییتا
@Twiitaa
چندسالی بود که روبروی ضریح امام رضا(ع) که قرار میگرفتم لابلای دعاهام سفر کربلا بود.
اما امسال فرق میکرد.. همین دوسه ماه پیش مهمون آقا بودم این بار از ته دل فقط و فقط کربلا رو خواستم آخه هیچ جوره تو ذهنم نمیگنجید که بازم جابمونم و بازم ی سال دیگه به انتظار محرم و صفر اشک بریزم؛ فکر میکنم چهارده یا پانزدهمین باری بود که تو ۲۰ سال عمرم راهی مشهد میشدم این بار تموم تمرکزم فقط روی یه مسئله بود حسین (ع)..
هرجا از صحن و سرای آقا رو رفتم دعا کردم بین الحرمین باشم. صحن انقلاب نماز خوندم گقتم آقا ی کاری کن بین الحرمین نماز بخونم یادتو بیارم. روبه ضریح زیارتنامه خوندم گفتم ان شالله زیارتنامه امام حسین بخونم رو به ضریحش. از سقاخونه آب برداشتم گفتم الهی بزودی آب از سرداب عباس(ع) بنوشم. شب بیداری کردم رو به گنبد طلاش تا صبح زیرلب فقط کربلا رو صدا زدم به امید شب بیداری تو بین الحرمینش. چایخونه رفتم چای می نوشیدم گفتم یا امام رضا خدایی یه چای عراقیمون نشه دورت بگردم؟🥹
ازش خواستم ی روزیم با چای عراقی تو مشایه عکس بگیرم حالا این عکس همون دعاعه که مستجاب شده
مشایه و صدای خدام، هلبیکم یا زوار، پاهای تاول زده، چای عراقی و دعایی که مستجاب شد✨️
#نور۴۰۳
#مسابقه_اربعین_توییتا
@Twiitaa