8.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌عزیزم وطن هتل نیست..!
وطن رو باید ساخت
یه جایی با بیل و کلنگ
یه جایی با تیر و تفنگ
یه جایی با پیگیری و انتقاد
یه جایی هم با «..........»
48.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
چتون بود انقلاب کردید؟
🎥 جمهوری اسلامی تو این ۴۴ سال چیکار کرده؟
رفقای جان
بابت کلیپ بالا
یه کلیپ ۲۵ دقیقه ای آماده شده
که دیدنش به نظر من برای هر ایرانیواجبه
اینجا میذارم براتون
حتما ببینید و برای رفقاتون بفرستید
مطمن باشید خیلی از شبهاتتون رو
حل میکنه…مخصوصا این روزا و تو ایام انتخابات
6.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌پیشبینی حاجیبابایی از ترکیب مجلس دوازدهم
🔹حمیدرضا حاجیبابایی(نماینده ۶ دوره مجلس): بهنظرم این دوره از تعداد نمایندههای موجود بیشتر از دورههای گذشته به مجلس بعدی راه پیدا میکنند.
🔹بهنظرم ترکیب مجلس بعدی جوری است که خیلی تدبیر نیاز دارد تا اداره شود.
🔹یعنی اقلیت قویتری خواهد داشت؟
🔹نه. از نظر جبهه کلی با هم هستند. ببینید دعوای اصولگرا و اصلاحطلب یک ملاحظاتی دارد ولی دعوای اصولگرا با اصولگرا هیچ رحم و مروتی ندارد. آنجا با شمشیر تیز سر هم را میبرند و اینجا با ارّه! این خیلی بد است.
🔹دوره بعد گروههای مختلفی از اصولگرایی خواهند بود به همراه یک اقلیت حدود ۶۰ نفره. این اقلیت به هر سمتی برود، آن سمت موفق خواهد بود. مشابه وضعیت مجلس دهم.
🔹موقع انتخابات خیلی اسامی مخفف زیاد میشود. انتخابات که تمام میشود، میروند یا کمرنگ میشوند.
9.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌غیرانقلابیها از نگاه رسایی
🔹سالهاست که واژههای #اصلاحطلب و #اصولگرا با واقعیتهای سیاسی جامعه تطبیق نمیکنند. رقابت و کنشهای سیاسی واقعی بین دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا نیست. رقابت امروز بین دوجریان غیرانقلابی درون نظام و جریان انقلابی است. خصوصیات این دو جریان را از زبان حمیدرسایی بشنوید.
6.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌جوان مطالبهگر و باهوش و کاندیدایی که تحمل چند سوال ساده را ندارد
سوالاتی که باید از کاندیداها پرسید..
همان ها که به آمریکا و اسرائیل التماس میکنند تا به خاک ایران حمله کنند و ملت ایران را تحریم کنند؛
به ملت میگویند در انتخابات شرکت نکنید چون انتخابات به ضرر شماست:
در این ماجرا پندهایی است برای آنان که اندیشه کنند...
2_5375333265240505270.mp3
44.28M
اگر شک دارید که میخواهید در انتخابات شرکت کنید؟ یا در اطرافیان تان کسانی هستند که لازم است بیشتر با آنها صحبت کنید تا برای شرکت در انتخابات قانع شوند، پیشنهاد میکنم حتما این فایل صوتی را گوش کنید.
این سخنان را یکشنبه شب (29 بهمن 1402) در جمع نوجوانان و جوانان کانون فرهنگی امام رضا علیه السلام مطرح کردم.
#امیرحسین_ثابتی
23.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻این چند دقیقه رو گوش کن؛ بعد اگه تونستی رای نده!!
♨️ افشای علت عصبانی کردن عمدی مردم توسط برخی مسئولین، دم انتخابات!!
🔻با دستمزد ۸ ساعت کارِ کارگران حتی نمیشود یک عدد مرغ خرید
🔸محمد رادی (فعال کارگری شهرستان خوی):در حال حاضر دستمزد روزانه یک کارگر ۱۷۹ هزار تومان است؛ به عبارت دیگر کارگر نمیتواند با مزد ۸ ساعت کار حتی یک عدد مرغ بخرد؛ هیچ محکمهای بالاتر از وجدان وجود ندارد؛ پس چرا وجدانی در نظر گرفته نمیشود؟
🔸حقوق ️کارگری که پس از ۳۰ سال کار کردن بازنشسته میشود، ۵ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان است؛ این مبلغ حتی کفاف کرایه خانه را هم نمیدهد چه برسد به خرج و مخارج زندگی!
🔸آقای وزیر کار هر روز در مصاحبههای خود به گونهای صحبت میکند که انگار کارگران غرق در رفاه و آرامش هستند، در صورتی که استرس امان این قشر را بریده است.نمیدانم ️آقای وزیر کار در این جامعه زندگی میکند یا خیر؛ ۵ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان پول تو جیبی فرزندان آقایانِ تصمیمگیرنده هم نیست؛ برای افزایش دستمزد ۱۴۰۳ اول خدا و بعد واقعیتهای تورم را در نظر بگیرید.
💳💎سایت خبری حکمت کارت 👇
🔗@Hekmatcartetkaa
besharateZohoor-hajati(1).mp3
1.9M
🔴 بشارت نهم: بشارت رخ دادن #ظهور در زمان رهبری آیتالله #خامنه_ای توسط تعدادی از علما و عرفا از زبان حجت الاسلام مير احمدرضا حاجتی، امام جمعه موقت اهواز در سال ۱۳۸۹
🔶(در پست های قبلی چنین بشارتی را از عارف بزرگ مرحوم سید علی قاضی(ره) هم ذکر کرده بودیم)
🌱 مبشرات بزرگان در مورد #نزدیکی_ظهور
🏷 #امام_زمان (عج) #بشارتهای_ظهور #رهبر #سید_خراسانی #رهبر_انقلاب
✅ برای ظهور دنبال کنید 👇👇
@baraye_zohor
🍂
🔻پسرهای ننه عبدالله/ ۱۵
خاطرات محمدعلی نورانی
نوشته: سعید علامیان
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
🔸 یکباره دیدیم نیروهای تازه نفس زرهی عراق دوباره سازماندهی کرده و به سمت ما می آیند. فکر میکنم بین بچه ها فقط من آرپی جی داشتم. همه فریاد زدند: "محمد بزن... محمد بزن..."
یکی از تانکهای جلویی را نشانه گرفتم، گلوله از بالای تانک رد شد. فقط همان یک موشک آرپیجی را داشتم. انگار بزرگترین سرمایه دنیا را از دست دادم. تانکها شروع به پیشروی و شلیک کردند. فریاد زدم برادرها عقب نشینی ... عقب نشینی ... !»
پاهایم از خستگی می لرزید. به حدی که نمی توانستم قبضه آرپی جی را حمل کنم؛ بندش را گرفته بودم و قبضه را روی زمین میکشیدم. دهان و لبهایم از خشکی مثل چوب شده بود. هر طور بود دوباره خودمان را به سه راه کشتارگاه رساندیم. حوالی عصر بود. نفس نفس میزدیم. دیگر توان دویدن حتی راه رفتن هم نداشتیم. تانکهای عراقی هم پشت سر ما می آمدند. در همین بین یک تانک چیفتن ارتش خودمان از سمت دیگر تخته گاز به طرف ما می آمد. بچه ها ریختند سرش فریاد می زدند "بزن بزن... !" راننده تانک در میان صدای انفجار و هیاهو چیزی نمی شنید و هاج و واج نگاه میکرد. یکی فریاد کشید: «بابا بزن، لامصب بزن... بزن.... ! یکی از بچه ها پرید بالای تانک. تندتند خدمه تانک را می بوسید و تانکهای عراقی را نشانش میداد که به طرف آنها شلیک کند. راننده تازه متوجه شد که وسط معرکه است. صحنه حساس و دلهره آوری بود. در یک لحظه تصمیم گرفت و با مهارت نشانه گیری کرد. با شلیک او تانکی که جلودار تانکهای عراقی بود با صدای مهیبی ترکید. دو ۱۰۶ خودی هم از راه رسیدند؛ یکی سمت راست و دیگری سمت چپ جاده شش تانک دیگر را هدف گرفتند. تانکها شعله کشیدند و یکی پس از دیگری منفجر شدند. بقیه تانکهای عراقی که این اوضاع را دیدند عقب نشینی کردند. دود سیاه غلیظی فضا را پر کرده بود. در این فضا و در حالی که از فرط خستگی نای تکان خوردن نداشتیم شادی و جشن برپا شد. انفجار پی در پی مهمات از توی بعضی تانکهای عراقی مانند فشفشه آسمان را نورباران کرده بود. بچه ها میگفتند ملائک جشن گرفتهاند. یکی از بچه های عرب اسلحه به دست به عربی میخواند و حوسه می رقصید. یکی گفت هی، نرقص حرامه. گفتم «بگذار برقصه، این رقص آتشه، این رقص امروز حلاله، هرکسی میخواهد برقصه برقصه.
همین موقع از پشت بیسیم صدایی بلند شد که: «آقا محمد، آقا محمد به دادمان برسید!
دیدم لهجه اش غیر بومی است. پرسیدم: شما کی هستی؟ روی این فرکانس چه کار میکنی؟
گفت: آقا محمد، ما کارمندهای بندر هستیم، توی ساختمان اداره بندر گیر افتاده ایم. عراقی ها توی محوطه هستند، تو را به خدا به دادمان برسید!
او روی بیسیم مرکزی اداره بندر مکالمات مرا شنیده و فرکانس بی سیم مرا پیدا کرده بود. فتح الله افشاری و بچه های دیگر در خیابان مولوی با عراقی ها درگیر بودند. از خیابان فردوسی وارد محوطه اداره بندر شدیم. با بیسیم تماس گرفتم گفتم نزدیکی ساختمان مرکزی هستیم، شما کجایید؟ گفت: «عراقیها اینجا بودند، عده ای از بچه های شهر و ارتشیها با آنها درگیر شدند. از محوطه بیرون رفتند.» با ماشین تا سنتاب رفتیم. آتش سنگینی در جریان بود. پیش از ما بچه های گروه علی هاشمیان و تکاورها به اداره بندر رفته بودند. جنگ و گریز تا خیابان مولوی کشیده شد. ما هم به تکاورها پیوستیم. همین طور که توی خیابان می دویدیم یکی صدا کرد: «کجا دارید می روید؟»
فرمانده تکاورها بود گفت «عراقیها آن طرف خیابان هستند.» خیابانی به عرض حدود پانزده متر بود. گفت: «بچه ها را بفرست بالای ساختمانها، برویم از بالا درگیر شویم.» رفتیم توی یک خانه از آنجا پشت بام به پشت بام با عراقی ها درگیر شدیم. رسیدیم به خانه ای دیدیم پیرمردی توی حیاط نشسته، به سرش میزند و گریه و ناله میکند که بدبخت شدم بیچاره شدم. صاحب عبودزاده و برادرم محمود هم رسیدند صاحب پیرمرد را کشید کنار با او صحبت کرد. رفتم داخل یکی از اتاقها دیدم دو دختر به عربی حدود بیست و پنج ساله نشسته اند می لرزند و گریه میکنند. صاحب دستم را گرفت و گفت: «تا بچه ها ندیدند برویم. چهار پنج نفر از بچه ها توی حیاط بودند. سریع آنها را از آن خانه بیرون بردم. وسط خیابان تعداد زیادی جنازه عراقی افتاده بود. چند تانک در آتش می سوخت. ما عقبه شان را در صددستگاه و کشتارگاه زده بودیم و این ها در شهر ارتباطشان با عقبه قطع شده بود. عده ای از عراقی ها توی شهر راهشان را گم کرده بودند؛ نه راه پس داشتند نه راه پیش. بعضی شان توی کوچه های بن بست گرفتار شده و با آتش بچه ها از پا درآمده بودند. عراقیهای توی شهر همه قتل عام شدند و بقیه از کشتارگاه تا صددستگاه و تا نزدیک پل نو عقب رفتند. هر طور بود روز دهم مهر به غروب رسید. شاید بتوان آن روز را شاه بیت نبرد و مقاومت خرمشهر نامید.
6.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یادم نمیرود در سینما سر این صحنهی پایانی فیلم سینمایی #روز_صفر بغضم ترکید و تحسین کردم سربازان گمنامی را که هستند ولی ما آنها را نمیبینیم و امنیت کشور نمود حضور آنان است‼️
به احترام تمام کسانی که از امنیت این مرز و بوم صیانت میکنند ، مخصوصا شما سربازان گمنامی که جلوی چشم نیستید اما در سایه مواظب اوضاع هستید ، باید ایستاد و کلاه از سربرداشت‼️
#امنیت_اتفاقی_نیست
#هفته_سربازان_گمنام_امام_زمان
✍میلاد خورسندی