زندگی جریان داره❤️‍🩹

نمی‌تونمشون🥲

و پرونده این ظروف نتونستنی همین‌جا بسته نمی‌شه💆🏻‍♀؛

بعد از تموم شدن ِ"چهار میثاق" ، میخوام یه کتاب جدید شروع کنم بعد دیروز توو اتاق ِمامانم چشمم خورد به "باشگاه ِپنج صبحی ها" همین‌طوری برش داشتم ورق بزنم ببینم چجوریه _آوازه اش رو زیاد شنیدم✨_، چشمم خورد به یه بخشی که درباره "‌ونگوگ" بود و واسم جالب بود و حتی زمینه ساز شد که برم بیشتر با ونگوگ آشنا بشم. پ.ن : این روزا همه یه دونه اثرش رو هم که شده دیدیم مثل ِاون شب ِپرستاره و و و.

این بخش:🧡

با دیدن کتاب یادم اومد من این سری از باشگاه پنج صبح استارگرل هم جا موندم🥲.

خوب داشتیم در مورد ونگوگ حرف می‌زدیم🦦😂. مامان اومد گفت که فاطمه این لباسمو می‌شوری یه لحظه و خوب دیدم نمیشه نه آورد رفتم شستم و برگشتم🦦.

بعد اینکه بچه ها لازم شد یه بار به آمستردام هم سفر کنم🦦؛

حالا چرا؟ توو آمستردام ، یه موزه هست به اسم ِ"موزه ون گوگ" ؛