و چهقدر خوشحالم من از این بابت، لحظه به لحظهی پارسال جلو چشامه و از خودم ممنونم که اینجا رو ساختم😂؛
از شما ممنونم که اینجا پیشم موندید و شدید خانوادهی مجازیم🤏🏻🧡.
خیلی وقتا وجودتون باعث شد که احساس نکنم تنهام، اون حرفای قشنگتون، اونا یکی یکی توو قلبم ثبت شده واسه همیشه🦋☁️>>
اینجا واسم عزیزه، خیلی عزیز.
چون باعث دوستیهای قشنگی واسم شده✨؛
دوستیهایی که واسم خیلی ارزشمندن
و امیدوارم بتونم ازشون خوب مراقبت کنم. امیدوارم لایق محبتی که بچهها بهم دارن باشم. امیدوارم لایق دوستیهای پاکمون باشم🌿.
پیامهای اینجا رو میخوندم و متوجه شدم
توو اینجا هم امید وجود داره، هم ناامیدی؛
هم شادی هست، هم غم؛
هم دلتنگی هست، هم تنهایی ..
هم استرس و اضطراب وجود داره و هم حسِ آزادی از این حسها..
و ...
تک تک پیامای اینجا واسه من یادآور چیزایی هستن که توو این یهسال تجربه کردم و من این دفترچهی مجازی ثبت خاطرات و گاهی روزمرگیهایی که دارم رو اندازه دنیا دوسش دارم🤏🏻😭.
آدمای اینجا رو خیلی دوستشون دارم>>
-بعضی از این آدما واسم امنترین هستن❤️🩹؛
-بعضیاشون شبایی که فکر نمیکردم صبح بشه مثل یه مامن کنارم بودن❤️🩹؛
-جوری واسم ارزشمند شدن که میخوام همیشه خوشحال، شاد و موفق ببینمشون و تحمل ناراحتیشون رو ندارم و خیلی وقتا کاری از دستم برنمیاد که واسهشون انجام بدم🤌🏻..
حال خوبشون، باعث حال خوب من میشه و
وقتی ناراحتن، وقتی حالشون خوب نیست، حاضرم هرکاری میتونم بکنم تا حالشون خوب بشه✨.
هدایت شده از ˖♡🇵🇸 درختِ هجده ساله ˖
سلام به کسی که عشقش به بندهش شبیهِ عشق پدر به فرزندش میمونه ، اما هزار برابر بیشتر و عمیقتر :)♡
واقعیتش خداجونی ، داشتم به این فکر میکردم که رابطه شما و من چهقدر شبیهِ پدریِ که داره به بچهش دوچرخه یاد میده :)))
پدر اینطوریه که میره یه دوچرخه قشنگ با دوتا چرخِ کمکی میخره و بچهش رو سوار میکنه ، و کم کم بهش یاد میده چه طوریی یاد بگیره حتی بدونِ کمکی دوچرخه رو بِرونه .
یادمه سوارم کردی و گفتی پدال بزنم ، انجامش دادم و خب خیلی خیلی راحت بود ، بعد چند دور چرخیدن ، گفتی نظرت چیه کمکی ها رو برداریم؟
کمکی ها رو برداشتی ، گفتم میترسم..
گفتی بار اول خودم باهات میام! ؛ یه دستت رو گذاشتی پشتِ دوچرخه و اون یکی دستت رو گذاشتی رو فرمون و باهام اومدی !
بعد بهم گفتی حالا ببینم خودت چه میکنی دخترکم !
عزمم رو جمع کردم و با اعتماد بنفس شروع به حرکت کردم و در کسری از ثانیه محکم خوردم زمین و زانو م خراش برداشت..
زدم زیر گریه ، اون موضوع خیلی درد داشت ، بلند بلند گریه کردم ، از زندگی سیر شدم ، فکر کردم که دیگه دوچرخه سواری برام امکان پذیر نیست ، فکر کردم برای همیشه پا م رو حس نمیکنم ..
( من درمورد درد پا صحبتنمیکنم🙂 )
تو اومدی و زانوم رو پانسمان کردی ، اشکامو پاک کردی و موهامو بوسیدی و گفتی خب دوباره امتحان میکنیم:)
دوباره خوردم زمین ..
گفتی تا سه نشه ، بازی نشه :)
بار سوم حواسم رو بیشتر جمع کردم ؛ اینبار اینبار تونستم:)))
تونستم! محکم رکاب زدم و تا تهِ جاده رو رفتم و میدونی خداجونی ، اون لحظه وقتی صدای افتخار و تشویقت رو میشنیدم، انگار رو ابرا بودم:)))
انگار تو بغلِ ماه بودم:)))
انگار تو اعماقاقیانوس بودم و با نهنگها شنا میکردم:)))
انگار تو جنگل با پروانهها میرقصیدم:)))
امیدوارم منظورم رو بفهمید😅*
دمتگرم! عاشقتم تمامِ دارایی من♡
خدایا شکرت ! به اندازه تمامِ قطراتِ تمامِ دریاهای دنیا ، شکرت🤍🫂
*شکرگزاری امشبو خیلی دوست دارم )))