دیروز وقتی کل خونه رو سکوت فرا گرفته بود و اهالی خونه هرکدوم پی خودشون بودن، نیت کردم بیام اینجا و اینجا رو یه کم درگیر روزمرگیش کنم؛ نیت کردن من کافی بود تا کارایی پیش بیاد که دیگه از این نیتها نکنم🦦😔
دیروز بیشتر میخواستم فرزندان نو ورودِ نازطلایِ سبز خونهمون رو نشون بدم🤏🏻🪴..
اوبونتو|ubuntu
دیروز بیشتر میخواستم فرزندان نو ورودِ نازطلایِ سبز خونهمون رو نشون بدم🤏🏻🪴..
-سبزکهای ماچ ـماچی🤏🏻🪴
اوبونتو|ubuntu
پریشب اینها رو به فرزندی قبول کردندیم.💘
-و باید اینو بگم آقای صاحب گلخونه خیلی مهربون بودن و اون دوتا گلی که تو بشقابه رو هم ایشون به داداشم هدیه دادن.
اوبونتو|ubuntu
پریشب اینها رو به فرزندی قبول کردندیم.💘 -و باید اینو بگم آقای صاحب گلخونه خیلی مهربون بودن و اون دو
-یه عکس رندوم از همون شب. عکاس هم که زهرا خانومه.📸🪴
وای دیشب تولد داداشم بود، چه زود داره بزرگ میشه این بچه😭💘
-[هیچ عکسی از داداشم و کیک، کیک و داداشم، من و داداشم، داداشم و من، من و داداشم و کیک و.. ندارم🦦🤣..
دیشب تا رفتم لباس عوض کنم هم کیک رو فوت کردن، هم کیک رو تقسیم کردن و هم کادو باز کردن😭😂..]