اوبونتو|ubuntu
-🐼🤍
چون چوب داشتیم ، تصمیم گرفتیم یه کارِ خیلی آسون انجام بدیم ، که هم از امروز یادگار بمونه و خوب کار با گواش لذت بخشه دیگه✨🕶؛
پ.ن: لازمه شاید این رو هم بگم که ما هیچگونه سخنی در رابطه با اینکه کارمون خیلی عالی و تمیز و استاندارده نداریم ، و خوب حتی ما کار با گواش رو بلد نیستیم زیاد ؛ و این اشتراک گذاشتنش اینجا صرفا ًبهخاطر ِاینه که بگم روزمون کنار هم چطور گذشته و چه کارهایی با هم انجام دادیم:))🧡
هدایت شده از اسٺـارگـرݪنـۅشـٺ🌱☁️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وارد کتابخانه شد. نگاهش را بین قفسه ها چرخاند به امید دیدن آن دختر ریزنقش.. همانی که چند هفته پیش با یک نظر دل از کَفَش ربوده بود..
اما ندید. سر افکنده بین قفسه ها قدم زد.. گویی رد پای دخترک را به چشم میدید.. مقابل قفسه رمان های فانتزی ایستاد. کتابی که قبلا در دست دخترک بود را دید. آن را از لای کتاب ها بیرون کشید.. کتاب را باز کرد و عطر کاغذ که نه عطر دخترک در مشامش پیچید.. انگار که دختر این کتاب را پوشیده باشد.. نفس عمیقی کشید ناگهان صدایی مخملی بلند شد:《 اه لعنت به این قد》 نگاهش را برگرداند.. باورش نمیشد.. خودش بود.. دخترک دقیقا کنارش بود.. ذوق زده سعی کرد لبخندش را جمع کند تا مبادا صدای قلبش گوش دخترک را کر کند..
_《 میشه اون کتابو به من بدید؟》
دخترک از او خواهشی داشت.. با جان و دل پذیرا بود.. چرا که نه دخترک.. کتاب را که نه.. قلبم را به تو میدهم.. دست دراز کرد و کتاب را بیرون کشید و به دست دختر داد..
صدای دختر گوشش را نوازش میکرد: 《 خیلی ممنونم.. واقعا چرا انقدر قفسه های اینجا بلنده که من قدم بهشون نرسه.. واقعا ممنونم.. مرسی》
بدنش لرزید.. چشمانش هم.. قلبش هم.. لبخند بزرگی به صورتش نشست.. در ذهنش گذشت که نه قفسه ها بلند نیستد تو زیادی کوچکی..
و ترسید از بیشتر ماندن کنار دخترک.. از اینکه نکند کار دستش بدهد.. عجیب قلبش به در و دیوار سینه اش کوبیده میشد..
پا تند کرد قبل از اینکه رازش لو برود..
با همان لبخند
با همان عطری که لای کتاب بود...
#استارگرل_نوشت
اوبونتو|ubuntu
وارد کتابخانه شد. نگاهش را بین قفسه ها چرخاند به امید دیدن آن دختر ریزنقش.. همانی که چند هفته پیش با
اونی استارگرل ِعزیز ، خوندن ِنوشتههات واسه من همیشه لذت بخش خواهد بود.
لطفا ًباز هم واسهمون بنویس🤝🏻🧡.
اوبونتو|ubuntu
اونی استارگرل ِعزیز ، خوندن ِنوشتههات واسه من همیشه لذت بخش خواهد بود. لطفا ًباز هم واسهمون بنویس
https://eitaa.com/like_a_52hz_whale/11783
احساسی جز شرمندگی واسه آدم میمونه ؟ نه والا🥲.
هدایت شده از لیها؛
در چشم تو دیدم غم پنهان شدهات را
پنهان نکن احساس نمایان شدهات را
هدایت شده از اسٺـارگـرݪنـۅشـٺ🌱☁️
صدای سوختن هیزم ها گوشم را نوازش میکند.. یک ملودیِ طبیعیِ روحنواز..
با دو جام و یک شیشه نوشیدنی گوارا میآیی پشت سرم مینشینی..
جام ها را تا نصفه پر میکنی..
نگاهت نمیکنم.. چشمانم بسته است و به سکوتت گوش میدهم.. سکوت را میشکنی:{ با یه شبِ شعر موافقی؟! من بخونمو تو بنوازی!}
چشمانم را باز میکنم.. حتم دارم آسمان شب چشمانم ستاره باران شده.. قلقم را به دست آوردهای.. خوب میدانی چگونه قلبم را به بازی بگیری.. خوب میدانی برای ترکیب شب نشینی با چاشنی شعر و موسقی و آتش و می و من و تو جان میدهم..
_{ گاس.. خودتم میدونی جوابم چیه.. سوالت بیمورد بود!}
میخندی.. انگار که بامزه ترین لطفیه سال را شنیده باشی..
+{من تو رو نشناسم به چه درد میخورم لیدی؟!}
هنگام گفتن این جمله دستت را از روی شانه ام برمیداری.. بوسه ای بر گونه ام میچسبانی و برمیخیزی و به سمت اتاق میروی..
طولی نمیکشد که با دفتر شعرهایی که خودت سرودی و گیتار من برمیگردی..
گیتار را به دستم میدهی و باز در جایت یعنی پشت سرم مینشینی..
+{همون همیشگی؟}
_{همون همیشگی!}
کمی در جایم میچرخم به شانه ات تکیه میدهم.. صدای نفس هایت در صدای آتش حل شده و دلم را میبرد..
صدایت بلند میشود.. نرم است و سوزان.. حرارتش چندصد برابر شعلهایست که کنارمان میسوزد..
انگشتانم روی سیم های گیتار میرقصند..
کلماتی که از دهانت بیرون میآیند با نوای نوت های موسیقی یکی میشوند..
بَه که عجب ترکیبیست این ترکیب..
دلانیگز و دلبر..
سکوت میکنی..
انگشتانم هم از رقص روی سیم ها غافل میشوند..
قطره اشکی از چشمانم سقوط میکند..
همهجا سیاه میشود..
پلک میزنم..
هنوز شب است..
هنوز آتش در حال سوختن است..
هنوز دو جام روی میز است..
هنوز گیتار در دستم است..
فقط تو نیستی..
فقط صدایت در خانه پخش نمیشود..
فقط تکیهگاهم را از دست دادهام..
فقط جایت کنارم خالیست..
ای کاش که من و تو و زمان، در همان شب متوقف میشدیم..
#استارگرل_نوشت
♡@stargirll_nevesht♡
اوبونتو|ubuntu
صدای سوختن هیزم ها گوشم را نوازش میکند.. یک ملودیِ طبیعیِ روحنواز.. با دو جام و یک شیشه نوشیدنی گو
استارگرل هم مثل ِشخصیت این داستان قلقمون دستش اومده قشنگ🤌🏻 ، زیبا مینویسه و مهمتر هرشب مینویسه✨؛
اوبونتو|ubuntu
استارگرل هم مثل ِشخصیت این داستان قلقمون دستش اومده قشنگ🤌🏻 ، زیبا مینویسه و مهمتر هرشب مینویسه✨؛
ما هم باید چیکار کنیم ؟
باید نظر ودیم🦦😂🕶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استارگرل رو به ما دیوارای ِتزئینیاش😔😂:
https://eitaa.com/like_a_52hz_whale/11818
بچهها جونم ، بیاین حرف بزنیم یهکم.
از تابستونتون بگین ، چیکارا کردین ؟ ، روزاتون چهجور داره میگذره ؟ . .
بگین چهجور با اینجا آشنا شدین ، از چی ِاینجا خوشتون اومده ، چی موندگارتون کرده ؟ ، اصلا ًهرچه دلِتنگتون میخواد بگین . . !🧡
https://daigo.ir/pm/ubuntus
هدایت شده از 𝐦𝐲 𝐥𝐢𝐭𝐭𝐥𝐞 𝐥𝐢𝐛𝐫𝐚𝐫𝐲
خب از طریق گپ دختر پاییز با خودت چنلت آشنا شدم...😂❤️🩹
نارنجی جون همین : )
اوبونتو|ubuntu
خب از طریق گپ دختر پاییز با خودت چنلت آشنا شدم...😂❤️🩹 نارنجی جون همین : )
دقیقا منم از همونجا باهات آشنا شدم سپیده جونم🤝🏻.
اوبونتو|ubuntu
بچهها جونم ، بیاین حرف بزنیم یهکم. از تابستونتون بگین ، چیکارا کردین ؟ ، روزاتون چهجور داره می
دختر پاییز بیشک از مهربونترینهاییه که میشناسم🦋>>>
خوشحالم که کنارمونی:)🧡
اوبونتو|ubuntu
بچهها جونم ، بیاین حرف بزنیم یهکم. از تابستونتون بگین ، چیکارا کردین ؟ ، روزاتون چهجور داره می
اول ممنون از دوستت🙈🧡،
و بعد ممنون از وجود ارزشمند خودت 🧡!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی ازم تعریف میکنه.
من همونموقع😔😂:
اوبونتو|ubuntu
بچهها جونم ، بیاین حرف بزنیم یهکم. از تابستونتون بگین ، چیکارا کردین ؟ ، روزاتون چهجور داره می
آخ آخ ، خوب گفتی🦦😂.
چه ناشناسی بود ، چه شبی بود _امتحانعربی داشتیم فرداش_ و در نهایت چه آشنایی خوب شد✨.
اوبونتو|ubuntu
بچهها جونم ، بیاین حرف بزنیم یهکم. از تابستونتون بگین ، چیکارا کردین ؟ ، روزاتون چهجور داره می
به به !
خوش اومدی به جمعمون ، چای ِتازه دم مهمون کنم شما رو ؟ البته که این ساعت یه دمنوش بابونه هم میتونه انتخاب ِخوبی باشه!✨
اوبونتو|ubuntu
بچهها جونم ، بیاین حرف بزنیم یهکم. از تابستونتون بگین ، چیکارا کردین ؟ ، روزاتون چهجور داره می
فیلم دیدن هم خوبه🦦🍫.
خدا رو شکر که تابستون واست خوب بوده✨.
اوبونتو|ubuntu
بچهها جونم ، بیاین حرف بزنیم یهکم. از تابستونتون بگین ، چیکارا کردین ؟ ، روزاتون چهجور داره می
خوشت اومده ازم که موندی آنا😔😂🧡.
اوبونتو|ubuntu
بچهها جونم ، بیاین حرف بزنیم یهکم. از تابستونتون بگین ، چیکارا کردین ؟ ، روزاتون چهجور داره می
خدا رو شاکرم واقعا ً✨،
و خوب بچهها همیشه بهم لطف دارن ، همیشه.
و نیازی به رمز نداره رفیق🤝🏻